نگاهی به شخصیت محوری «رهایم کن»؛ حاتم نایب‌سرخی با بازی محسن تنابنده

تصورش را بکنید؛ یک مرد که از قضا از زن اولش که در حق فرزندش جفا کرده، جدا شده، در یک خانواده سنتی و ریشه‌دار مسئولیت کسب و کار و رتق و فتق خانه و خانواده‌اش را بر عهده دارد، حالا که وقتش است سروسامانی بگیرد، اوضاع پیچیده می‌شود. درست زمانی که مرد قصه ما تصمیم دارد گذشته تلخش را کنار بگذارد و با دختری رابطه عاطفی برقرار کند، همه چیز بر سرش آوار می‌شود... این حکایت حاتم نایب‌سرخی پسر بزرگ نایب نایب‌سرخی در سریال رهایم کن است. بحران‌های زندگی حاتم باعث شده شخصیت و رفتارهای او ترکیبی از رمز و رازهای ناگفته باشد. او به خوبی می‌داند در این مسیر پر از سنگلاخ دیگر نمی‌تواند روی حساب توانایی‌های کسی زندگی‌اش را ادامه دهد. او به تنهایی با مشکلاتی دست به گریبان است که هر کدامش می‌تواند کمر یک خانواده را بشکند. تحمل و نگهداری از کودک با بیماری خاص از یکسو، پنهان کردن رابطه عاطفی‌اش با پرستار فرزندش از دید مردم از دیگر سو و هجوم ناجوانمردی‌هایی چون اتحاد کارگران معدن علیه او و نقشه‌های بهرام که نوکر خانه‌زاد آن‌هاست برای نفوذ به زندگی شخصی آن‌ها و استفاده از محدودیت‌ها و حفره‌های زندگی خواهر حاتم باعث شده، حاتم در آستانه یک فروپاشی کلی از لحاظ روحی و عاطفی قرار بگیرد. نقطه انفجار این موضوع هم در دستان هاتف است. جایی که برادر کوچکتر بی‌خبر از رابطه مارال با حاتم به دختر محجوب روستا ابراز علاقه می‌کند و بی‌آنکه قصدی داشته باشد رقیب عشقی برادرش می‌شود.

Untitled

بازی محسن تنابنده در این میانه، بازی پرنکته‌ و تحسین‌برانگیزی است. او در شیوه ادای این کاراکترِ پرتحمل، سعی کرده تا با سکوت‌های دنباله‌دار و رد نگاه، حاتم را جان ببخشد. او -جز هنگام مواجهه فرزندش با خطر- آرامش، متانت و صبر دارد. با همه فشاری که از همه جهت تحمل می‌کند، بازی کنترل‌شده‌ای حتی در هنگام عصبانیت‌ها و از کوره دررفتن‌ها از خودش نشان می‌دهد.

تفاوت بازی درخشان تنابنده از نقش مشهور و عامه‌پسند «نقی معمولی» با شخصیتی پرگو و حراف با بازی پر اکت، اینجا نمایان می‌شود. البته که بازی‌های تنابنده در همه این سال‌ها مجموعه‌ای از نقش‌های سخت و متنوع بوده و شاید -جز مورد استثنا بازی در فیلم ایران‌برگر- هیچ دو نقشی را از او نتوان یافت که شبیه بهم باشد، اما تنابنده سریال رهایم کن، چالشی جدید برای اوست که بتواند این نقش کم‌حرف را در مدت زمان بلند یک سریال، به نمایش بگذارد و سینه‌اش مالامال دردها باشد.

محسن تنابنده تجربه جدید بازیگری‌اش را همچون نمونه‌های قبلی از جمله «هفت دقیقه تا پاییز» که بحران مرگ فرزندش را پشت سر می‌گذارد یا حضور در فیلم «شکستن همزمان بیست استخوان» با صبوری و مدیریت کردن اتفاق‌ها به پیش می‌برد. روایت داستانی رهایم کن که وام‌گرفته از اتمسفر ادبیات ایران در دهه‌های 40 و 50 است به خوبی این فرصت را به شخصیت‌های داستان می‌دهد تا خود را در لابلای اجزای دراماتیک داستان نفوذ دهند و هویت‌ واقعی را به شخصیت تزریق کنند.

در حافظه سینما و تلویزیون ما می‌توان کاراکترهایی را پیدا کرد که یک تنه بار مشکلات یک خانواده و چند موضوع را به صورت همزمان حمل می‌کنند اما ویژگی منحصربفرد حاتم این است که می‌تواند در عین آرامش این اطمینان را به اطرافیانش بدهد که از پس مشکلاتش بر می‌آید. حدود دو دهه پیش داریوش مهرجویی در فیلم لیلا اوج استیصال لیلا قهرمان قصه‌اش را در برابر هجوم ناجوانمردانه زندگی با یک دیالوگ از زبان لیلا بازگو می‌کند. جایی که لیلا با خودش زمزمه می‌کند: «مگه آدم از فولاده... نکنه از غصه بترکم؟» حاتم نایب سرخی درست در همین نقطه استیصال قرار دارد. شخصیتی که از چند جهت از لحاظ روحی تحت فشار است و در کنار اینکه باید تمامی این غم‌ها و غصه‌ها را تحمل کند باید به رفع موانع خانواده و مشکلاتی هم که برای خواهر و برادرش رخ داده رسیدگی کند. او یک قهرمان تنهاست که در کشاکش سخت زندگی یک تنه به جنگ مشکلات رفته است و حالا که سریال رهایم کن به نیمه راه رسیده است تماشای ادامه این سرنوشت می‌تواند برای مخاطب جذابیت دو چندان پیدا کند. حالا او در برهه سختی قرار گرفته. گردنه قسمت نهم او را غیر از فشارهای جانبی از فرزند گرفته تا معدن، از خواهر گرفته تا پیشکار، حالا وارد چالش عشق می‌کند. چیزی که کاراکتر حاتم را به نماد ایستادگی و قهرمان در بین شخصیت‌های این سال‌های نمایش خانگی بدل خواهد کرد. آیا تنابنده از این چالش هم سربلند بیرون خواهد آمد؟