طائر قدس

حضرت آیت‌الله ناصری در دوران عمر شریف خویش توانستند اوتاد و اولیا و عالمان سترگی را از نزدیک درک کنند. ایشان از شاگردان آیت‌الله‌العظمی خویی، آیت‌الله‌العظمی شاهرودی و حضرت امام خمینی بودند. علاوه بر این از شخصیت‌هایی مثل شیخ عباس قوچانی، شیخ محمد کوفی، آیت‌الله سیدجمال‌الدین گلپایگانی، آیت‌الله کشمیری و مرحوم سیدهاشم حداد استفاده‌های فراوان اخلاقی، عرفانی و سلوکی کردند. آیت‌الله ناصری را باید یک عارف عالم و یک فقیه برجسته و یک عاشق امام و رهبری دانست. ایشان با مرحوم مولوی قندهاری بسیار انس داشته و در سفرهای پیاده از نجف به کربلا خاطرات بسیاری داشتند. این مدرس دروس عالی فقه و اصول و تفسیر، نفوس مستعدی را در اخلاق و سلوک تربیت کردند و بر این حقیقت همت گماشتند تا عاشقان اسلام ناب محمدی را در حوزه علمیه نجف و قم و اصفهان پرورش دهند. این عالم بزرگوار که خمیره وجودی‌شان از عرفان و فقه و سلوک محمد(ص) و آل‌محمد شکل گرفته بود، دانش بی‌شمار در معارف اسلامی را ذخیره داشتند. بیانات‌شان همواره رهگشا بود و اظهارات‌شان حقیقت و مسیرشان همراه با نورانیت بود که این نورانیت را زیر گنبد زرین امیرالمومنین(ع) و از مضجع شریف علی بن ابی طالب(ع) تحصیل کرده بودند. 

 

ایشان مصداق آیه 96 سوره مریم بودند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛ کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌‌اند، خداوند رحمان، محبت آنها را در دل‌ها می‌افکند». همه ایشان را دوست داشتند و به خاطر کردار و گفتار و منش اخلاقی‌شان به ایشان عشق می‌ورزیدند. هنگامی که با طلاب و فضلا محضر ایشان می‌رسیدیم، ایشان گویی دوای دردهای ما را می‌دانستند و با نصایح و مواضع خویش راه درمان را به ما می‌آموختند. یک زمانی همراه خانواده در کنار منزل ایشان به مدت 10 روز سکنی گرفتم. هر روز به مسجد زرین‌کمر که ایشان در آنجا اقامه نماز می‌کردند می‌رفتم. در راه زبان‌شان مشغول ذکر و چشم‌شان همواره اشک‌آلود بود. گویی گاهی اوقات جسم‌شان در اصفهان قدم می‌زد اما روح‌شان در وادی‌السلام نجف در کنار مضجع استاد مشغول سلوک و سیر الی‌الله بود. یک بار در سفر حج ایشان را همراهی می‌کردم. گریه ایشان قطع نمی‌شد و می‌فرمودند: «دعا کنید حاجی بمانیم؛ حاجی شدن آسان است ولی حاجی ماندن سخت و مشکل است».

ایشان مصداق آیه 159 سوره آل‌عمران بودند؛ آنجا که می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ‌الله لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به برکت رحمت الهی، در برابر آنها (مردم) نرم (و مهربان شدی) و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند». مهربانی و برخورد شایسته و متانت و وقار و حلم و صبر و حشمت و هیمنه معنوی ایشان موجب شده بود خیل عظیمی از شیفتگان و عاشقان اهل بیت مسیر ایشان را که مسیر حق در دوران غیبت و پرچم‌داری اسلام ناب محمدی و تبعیت از ولی امر مسلمین بود، بپسندند. ایشان مصداق آیه «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى‌الله إِنَّ‌الله یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» بودند. و خدمت به مردم بر همین اساس را سرلوحه کار خود قرار دادند و مدارس و مؤسسات علمیه بسیاری تاسیس کردند و بنیادهای خیریه را تحت اشراف خود حفظ کردند. ایشان دارای روح بلند و عزتمندانه‌ای بودند، همواره به طلاب احترام می‌گذاشتند و مشوق مسیر درسی و علمی ایشان بودند. 

سیره علوی و عشق حسینی و انتظار مهدوی در کلام و اعمال‌شان مشهود بود. نصایح و مواعظ‌شان با اشک روان حکایت از جوهره عبودیت و بندگی دیرین داشت. 

سفرهای پیاده از نجف به کربلا از جمله خاطرات این عارف سالک و فقیه جامع است. رفاقت‌شان با مرحوم طیاری‌اصفهانی و مولوی‌قندهاری و حاج‌ میرزا اسماعیل دولابی و همین‌طور علاقه و ارتباط با آیت‌الله العظمی بهجت و عشق به امام و رهبری عزیز از خصایص ایشان به شمار می‌آید. 

طائر قدس

ایشان برایم آنقدر مهم بودند که سفرهای متعدد به اصفهان یا مزاحمت‌های فراوان در قم یا توفیق دیدار در حج، بزرگ‌ترین ارمغان برایم محسوب می‌شود. دوستدار و ارادتمند ایشان بوده و هستم. 

ما که از سوز دل و درد جدایی سوختیم/ سوز دل را مرهم از مژگان دیده ساختیم

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی/ چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

روح‌شان با مولای‌شان امیرالمومنین علی(ع) محشور.

 حجت‌الاسلام سیدجلال رضوی‌همدانی