حدود یک سال از خروج اشغالگران ناتو از افغانستان سپریشده است. مهمترین سناریوی اعضای پیمان آتلانتیک شمالی پس از خروج از کابل این است که با تداوم درگیریها و جنگ داخلی زمینه جدایی و تجزیه افغانستان فراهم گردد. ازآنجاییکه آمریکاییها بهخصوص در دوران تصدی دموکراتها سابقهای گویا درزمینهٔ سازی برای تجزیه کشورها بر اساس قومیت و مذهب دارند، این رویکرد بیشازپیش مشهود است.بنابراین در یک سناریوی خطرناک، مقامات آمریکایی تلاش میکنند افغانستان را به یک «کانون بحران پایدار» و« الگوی تجزیه اقلیمی بر اساس قومیت و مذهب» تبدیل کنند.
«افغانستان جدید» کلیدواژهای است که این روزها در رسانهها و گزارشهای راهبردی منتشرشده در آمریکا بهکرات شاهد استفاده از آن هستیم. سؤال اصلی اینجاست که آیا افغانستان جدید برای آمریکا دارای «قبح ذاتی» است یا «نحوه قرار گرفتن افغانستان جدید» در « پازل استراتژیک آمریکا» یا « متحدان منطقهای آمریکا» پاسخ این سؤال را مشخص میکند؟!قطعا پاسخ دوم صحیح است! بدیهی است که مقامات آمریکایی درصدد آن هستند تا افغانستان جدید را تا حد ممکن، به قطعهای از پازل استراتژیک خود در منطقه تبدیل کنند و جهت مواجهه با این مسئله، باید نگاهی جامع، عملگرا و همهجانبه نسبت به تحولات جاری در این کشور و بازیگران دخیل در آن داشت. «تجزیه منطقه بر اساس قومیت و مذهب» استراتژی و نقطه غایی و کلان سیاست خارجی آمریکا در افغانستان، شبهقاره هند، غرب آسیا و دیگر مناطق جهان اسلام است. واقعیت امر این است که «خلق و استمرار بحرانهای مزمن منطقهای » فرمول و چارچوبی است که دستگاه سیاست خارجی آمریکا و همچنین سازمانهای امنیتی در این کشور لحظهای از آن در طول تاریخ عدول نکردهاند. چنانچه تأکید شد ، پس از شکست در عراق و سوریه مقامات آمریکایی بخشی از مهرههای داعش را بهسوی افغانستان و شبهقاره هند و بخشی دیگر را بهسوی قاره آفریقا رهنمون ساختهاند تا بتوانند مصادیق ترور و خشونت را در نقاط مختلف احیا و تقویت کنند.
از سوی دیگر، آمریکا در طول دو دهه اخیر اساسا اجازه برقراری صلح و ثبات در افغانستان را نداد زیرا «ثبات داخلی» آنهم از طریق « مذاکرات بین الافغانی» را مغایر با استراتژی مداخله گرایانه خود در این کشور میدید. در حال حاضر نیز باید بیش از هر زمان دیگری به رصد و تحلیل بازی خطرناک امنیتی آمریکا در افغانستان پرداخت. اگرچه واشنگتن شکست سنگین ، تاریخی و بیسابقهای را در افغانستان پذیرفته است اما این به معنای عدول و عقبنشینی آمریکا از سیاستهای بحرانساز و استراتژیهای مداخله گرایانه در این کشور آسیایی و جنگزده نیست. قطعا «تولید یا بازتولید بحرانهای امنیتی» در افغانستان از طریق تروریسم تکفیری ساختهوپرداخته دست واشنگتن و متحدانش، در دستور کار دولت بایدن و دولتهای بعدی آمریکا قرار خواهد گرفت. قطعا این نقشه و منظومه شوم باید درهمشکسته شود.
حنیف غفاری