سیزدهم جمادیالثانی روز وفات بانوی مکرم امالبنین (س) است. علی اعظمی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرنگار مهر قرار داده است به تبیین زندگی حضرت امالبنین (ع) پرداخته است.
مدتی بعد از شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها، امیرالمومنین (ع) به برادرش عقیل که نسب شناسی حاذق بود، فرمود همسری را از طایفه شجاعان و پهلوانان برای او انتخاب نماید.
عقیل نیز بعد از مدتی، فاطمه کلابیه از طایفه «بنی کلاب» را پیشنهاد داد و امیرالمومنین علیه السلام نیز این پیشنهاد را پذیرفت. سپس ایشان عقیل را به خواستگاری فرستادند. [۱]
وقتی عقیل، فاطمه یا همان امالبنین را از پدرش حزام بن خالد خواستگاری کرد او خوشحال شد. وقتی حزام خواست خبر خواستگاری را به همسرش بدهد او در حال شانه زدن موهای دختر خود و گوش دادن به خواب دختر خود بود که خبر از دیدن یک ماه و سه ستاره در دامان خود میداد. [۲] این خواب نشان از ازدواج با مردی بزرگ بود که حاصل آن چهار فرزند همچون ماه و ستاره بود.
ورود به خانه علی (ع)
وقتی امالبنین تازه عروس قدم در خانه امیرالمومنین گذاشت، حسن و حسین (ع) مریض بودند و ایشان بلا فاصله و دلسوزانه شروع به پرستاری از این دو بزرگوار کردند. [۳]
همچنین بعد از مدتی از امیرالمومنین درخواست نمودند که ایشان را با نام فاطمه صدا نزنند تا مبادا فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها به خاطر فاطمه بودن نام ایشان، به یاد مادر خود بیفتند و محزون گردند؛ به همین خاطر خواستند با کنیه امالبنین ایشان را مورد خطاب قرار دهند.
این عمل بانوی گرامی، بینش و درک والای ایشان را نسبت به اهل بیت روشن میکند که چگونه حتی در شیرینترین لحظات زندگی خود، مراعات حال نوههای پیامبر را میکند؛ در حالی که بیشتر اهل مدینه خلاف آن را عمل کردند. [۴]
سِر نهفته در ام البنین
گویا سفارشهای امیرالمومنین (ع) به عقیل در مورد انتخاب این بانو، سری نهفته را در خود دارد که قرار است سالها بعد آشکار گردد. حضرت، برای فرزندش حسین علیه السلام فضایی آماده میکند تا مبادا در مقابل ظالمان بی یاور بماند همان گونه که خود بعد از پیامبر تنها ماند.
خواب و نام امالبنین تعبیر گردید و او صاحب سه ستاره و یک ماه شد و حقیقتاً مادر پسرانی بی بدیل گردید.
همان طور که مادر در لحظه ورود به خانه پرستاری فرزندان زهرا علیها السلام را بر عهده گرفت، فرزندانش نیز همیشه تابع فرزندان حضرت زهرا (س) شدند و هر چهار نفر آنها در کربلا و در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. [۵]
بعد از امیرالمومنین (ع)
این بانوی گرامی نسبت به امیرالمومنین بصیرتی مثال زدنی داشتند و ایشان را قبل از اینکه همسر خود بداند، امام خود میدانست و بعد از شهادت حضرت با اینکه جوان بودند هرگز ازدواج نکردند. زمانی که «امامه» یکی از همسران آن حضرت توسط «مغیره بن نوفل» خواستگاری شد با ام البنین در مورد ازدواج مشورت کرد، او در جواب گفت: «سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم .»[۶]
در سوگ کربلا
حضرت امالبنین وقتی خبردار شد که بشیر نماینده امام سجاد (ع) به مدینه آمده است جلو رفت و از امام حسین (ع) پرسید. بشیر گفت: فرزندت عباس شهید شده است ایشان بیان کردند: بشیر از امامم حسین (ع) چه خبر؟ بشیر گفت دیگر فرزندانت نیز شهید شدهاند. ایشان بار دیگر تکرار کردند: بشیر از حسین بگو. وقتی بشیر خبر شهادت حضرت را داد بانو فریادی سر داد و ناله کرد.
تمام این وقایع نشانگر معرفت او به مقام و جایگاه ولایت و امامت میباشد و اینکه، چگونه نگران امام خویش است و بیشتر از فرزندان خود، به آن اهمیت میدهد. [۷]
بعد از واقعه عاشورا این بانو نیز به زینب کبری ملحق شد و در قالب عزاداری به مخالفت با حکومت یزید پرداخت و هر روز دست فرزند حضرت عباس را میگرفت و در قبرستان بقیع چهار قبر میکشیدند و ناله میکردند و مردم دور ایشان جمع میشدند به طوری که گریه ایشان حتی سنگدلی همچون مروان بن حکم را نیز به گریه انداخت. [۸]
سرانجام این همسر و مادر شهید بعد از سالها مبارزه و سختی به همسر و فرزندانش پیوست و در قبرستان بقیع کنار سبط رسول خدا، امام حسن، و فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.
پی نوشت
[۱] عمده الطالب وسرالسلسله وسردارکربلا، ص ۳۴.
[۲] مولد عباس بن علی، ص ۳۸.
[۳] ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۶.
[۴] امالبنین سیدة نساء العرب، ص ۱۲.
[۵] العقیلة والفواطم، ص ۱۱۹.
[۶] بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۹۳.
[۷] تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰.
[۸] مقاتل الطالبیین، ص ۹۰.