شقایق دهقان در پست اینستاگرامش نوشت:
یادم مى آید یک بار مادربزرگ آمریکایىِ یکى از دوستانم براى مادربزرگِ دیگرِ اهلِ شهرِ ملایرش ، سوغاتى یک چکمه ىِ پلاستیکىِ قرمز با لبه ىِ خز دارِ کُرکى صورتى فرستاده بود!
یادم می آید از تصور مادربزرگ نُقلى ایرانى در آن چکمه هاىِ براقِ قرمز خیلى خندیدیم!
خندیدیم چون تصورِ پوشیدن کفش و لباسِ رنگى و روشن براى کسى که سنى از او گذشته باشد براى ما عجیب و خنده دار است!
راستش براى نسلى که هر چه زحمت کشیدند و تلاش کردند و جان کندند، چیزى غیر از ناامیدى ، با سیلى سرخ نگه داشتنِ صورت و غصه ى آینده فرزند و نواده ها را خوردن نصیبشان نشد، باید هم پوشیدن لباس شاد و روشن شوخىِ بد و خنده دارى باشد!
_مردِشریفِ پُشت به دوربینِ گوشىِ من نشسته، دستِ کم هفتاد سال سن دارد، ما او را عمو صدا میکنیم، عمو بعد از دستِ کم شصت سال کار کردن، حالا که وقتِ استراحت و آسودگیش است باید شب ها تا صبح در سرماى گزنده و بى رحم شب در محوطه راه برود و نگهبانى بدهد و تنها دلخوشى و سرگرمیش همان تلویزیونِ چهارده اینچِ کوچکى باشد که در عکس به آن چشم دوخته!
_پدرها و مادرهاىِ شریف و زحمتکشِ ما که عمرى جان کندند و هیچ وقت آسایش سهمشان نشد!
آدم دلش میخواهد زمین دهن باز کند و آدم را ببلعد!