نیویورک تایمز در گزارشی در این خصوص، دلایل مختلف این فروپاشی را مرور کرده است؛ یکی از مواردی که این روزنامه به آن اشاره دارد، ضعف ارتش افغانستان در رویارویی با حملات برق آسای طالبان است. آمریکا یی ها می گویند برای ارتش افغانستان از نظر آموزش، تجهیزات و سلاح بیش از ۸۸ میلیارد دلار هزینه کرده اند و بنابراین می بایست مقابل طالبان تاب می آورد، اما آیا رسانه های غربی همه چیز را در باره افغانستان و شرایط جاری آن می گویند؟
نیویورک تایمز تلاش می کند، شکست در برابر طالبان را به ارتش افغانستان منتسب کند و برخی بهانه ها را از زبان فرماندهان و نیروهای نظامی و پلیس به عنوان دلایل شکست مطرح می سازد. بهانه های ساده انگارانه ای مانند
دلخوری ارتشی ها از دولت ، فساد در ساختار حکومتی ، "سیب زمینی" و جنگ روانی علیه ارتش ، عنوان شده است.
اگرچه برخی علل برشمرده مانند فساد در حکومت یا جنگ روانی در فروپاشی ارتش افغانستان نقش داشت، اما دلخوری فرمانده هان از مقام ها یا ماجرای سیب زمینی بیشتر شبیه طنز است تا تحلیل! ماجرای سیب زمینی سرخ شده که به گفته یک افسر افغان در خط مقدم به عنوان غذا به نیروها داده می شد، با طعنه مطرح می شود و حرف های یک افسر پلیس را نقل می کند که گفته "سیب زمینی سرخ کرده قرار نیست خط مقدم را حفظ کند. "
البته حرف و حدیث ها و تحلیل های متفاوتی در ارتباط با این بحران در روزهای اخیر منتشر شده است؛ از اندیشکده های آمریکایی و اروپایی تا رسانه های بین المللی که با حبس اطلاعات واقعی تلاش دارند، رفتار آمریکایی ها را که حالا بسیاری از فرهیختگان افغان از آن به عنوان خیانت و خباثت یاد می کنند، ازذهن مخاطبان خود بخصوص شهروندان افغانستانی منحرف کنند.
ارتش های تزئینی
در خبرسازی ها و جریان سازی های روزهای اخیر ، غربی ها و آمریکایی ها عمدا به یک نکته اساسی اشاره نکرده اند؛ ارتش های تزئینی (غیر عملیاتی) ساخت آمریکا !
در این خصوص ، سقوط ارتش افغانستان اولین تجربه نیست. آمریکایی ها سازنده ارتش مدرن و جدید عراق هم بودند که در ژوئن ۲۰۱۴ به دست داعش در شمال عراق منهدم شد.
فروپاشی ارتش افغانستان در ۲۰۲۱ دومین تجربه در ۷ سال گذشته است، حالا نیویورک تایمز و تحلیلگرانش هرچقدر می خواهند درباره هزینه های صورت گرفته برای تاسیس و سازماندهی آن حرف بزنند، اما سوال همچنان برپایه خود باقی است؛ "چرا ارتش های ساخت آمریکا نمی توانند حتی برای سه ماه مقاومت کنند؟
آمریکایی ها به شهروندان عراقی و افغان نمی گویند که این ارتش های تزئینی فاقد اراده لازم و تجربه تصمیم گیری مستقل هستند و بدون ژنرال ها و فرماندهان آمریکایی عملا کارائی ندارند؛ آنها مقصر نیستند، بلکه اینگونه تربیت شده اند و به علاوه تمام تکیه گاه و پشتوانه آنان پایگاه های نظامی آمریکا بود.
آمریکایی ها در جریان ساخت ارتش های نوین در عراق و افغانستان در چمبره یک فساد گسترده مالی هم بودند که درباره آن چیزی نمی گویند. در واقع این ارتش سازی ها محلی بود برای مافیای پنهان در نهادهای امنیتی و نظامی آمریکا که میلیارد دلار در جریان تشکیل این ارتش ها به جیب برخی سیاستمداران و ژنرال ها رفت.
عوامل دیگر هم دست به دست داده اند تا فروپاشی سرعت بگیرد، مثلا نبود رهبری فرهیخته و نخبه برای روزهای بحرانی و یا روسای قبایل خودباخته و همچنین نارضایتی های عمومی، اما واقعیت این است که سربازان ارتش ساخت آمریکا نه به لحاظ ایدئولوژیک و نه حرفه ای ، اعتماد به نفس لازم را ندارند و با بروز یک جنگ روانی ساده از هم می پاشند.
وابستگی و پشت گرمی ارتش افغانستان به آمریکا
وابستگی ارتش افغانستان به ژنرال های آمریکایی نقش مهمی در فروپاشی زودهنگام شیرازه آن داشت. آنها نه در طراحی عملیات و نه در تصمیم گیری ها هیچ نقشی نداشتند و عملا نگاهشان به پایگاه های نظامی آمریکا و حمایت های مختلف نیروهای آمریکایی و ناتو بود، از همین رو وقتی آغاز خروج نظامیان آمریکایی و ناتو از افغانستان در دو ماه پیش اعلام رسمی شد، شیرازه نیروهای افغان هم از هم پاشید.
آنها تا پیش ازاین چشمشان به تصمیمات و دستورات ستادهای عملیاتی بود که فرماندهی آن را ژنرال های آمریکایی بر عهده داشتند.
جنگ روانی
ارتش افغانستان، علاوه بر اینها در بزنگاه تاریخی اخیر با یک جنگ روانی هم روبه رو شد، به این مفهوم که آمریکایی ها در حالی که ارتش افغانستان را برای شرایط جدید آماده نکرده بودند، پیام های صریح و روشنی در ارتباط با وجود یک توافق پنهانی برای تحویل قدرت به طالبان صادر می کردند.
اولین پیام های منفی حدو.د دو. سال پیش، زمانی بود که آمریکا بدون دولت مرکزی با طالبان به مذاکره پرداخت و این اولین تردیدهارا نسبت به پشت پرده ها تشدید کرد.
آمریکایی ها در دو ماه اخیر هم چند پیام واضح برای ارتش افغانستان ارسال کردند که نتیجه آن سست شدن اراده ارتش بود؛ از جمله تخلیه پایگاه نظامی بگرام بدون اطلاع فرماندهان افغان بود که یک شبه انجام شد. آمریکایی ها حتی حاضر نشدند پایگاه را تحویل نظامیان افغان بدهند.
آمریکایی ها آخرین پیام های خود را در راستای جنگ روانی از چند روز پیش به ارتش افغانستان دادند، آن هم زمانی بود که رسما در اطلاعیه هایی از طالبان برای خروج اتباع خود از کابل فرصت خواستند و در اطلاعیه های بعدی هم هشدار دادند که به نظامیان و اتباع آمریکایی تعرض نکنند.
مجموعه این رفتارها و پیام ها کافی است تا بزرگترین ارتش های جهان در کمترین زمان از هم بپاشند. آن هم ارتشی مانند افغانستان که همواره تحت دستور ژنرال ها عمل می کردند و استقلال چندانی در عملیات نظامی و تصمیم گیری ها در حوزه امنیتی نداشته اند.
ندیدن مردم از سوی حکومت
نکته دیگر پشتوانه مردمی ارتش هاست که ریشه اش در ارتباط حکومت با مردم است و اینکه بپذیریم قدرترین ارتش های جهان بدون پشتوانه مردم و رابطه حکومت و ملت فرو می پاشد.
حکومت مرکزی افغانستان در حقیقت زمانی سقوط کرد که مردم را ندید یا نخواست ببیند. زمانی فرو ریخت که فساد گسترده و جنگ قدرت، آنان را از شنیدن صدای مردمان محروم کرد و رهبران این کشور آن روزی کلید فروپاشی را زدند که به جای مردم به حمایت بیگانه دلخوش کرده و برای حفظ قدرت خود را به آب و آتش زدند. هنگامی هم که به فکر مردم افتادند که دیگر دیر شده و فرصت های تشکیل بسیج مردمی از دست رفته بود.
بزرگترین ضعف حکومت افغانستان آنجا بود که به پشتوانه آمریکایی ها و ارتش ناتو تصور می کرد، به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده است. نوع رابطه کابل با کشورهای منطقه طی سال های گذشته نشان می دهد که سراب قدرت در سایه حمایت آمریکا تا چه حد دولت اشرف غنی را از عقلانیت در روابط منطقه ای اش دور کرده بود.
این درحالی است که اگر حکومت مردم را در کنار خود نگهداشته بود، هیچگاه ارتش افغانستان به این شکل از هم نمی پاشید و با ورود مردم به صحنه می توانست اوضاع را در کنترل خود نگهدارد و به علاوه شاید می توانست روی حمایت کشورهای منطقه حساب کند.
در این ارتباط دوباره نقبی بزنیم به جنگ داعش علیه عراقی ها در ۲۰۱۴ و از مردمی بگوییم که به مدت ۸۹ روز در محاصره کامل مقاومت کردند و مخوف ترین گروه تروریستی را شکست دادند؛ نام این منطقه "آمرلی" است که در شمال استان صلاح الدین واقع است.
شهر دیگری هم به تنهایی دربرابر داعش مقاومت کرد؛ "بلد " شهری مذهبی در نزدیکی سامرا در استان صلاح الدین که با بغداد مرکز عراق حدود ۸۰ کیلومتر فاصله دارد. اگرچه عراقی ها نیز با معضل اشغال کشور توسط آمریکایی ها روبه رو بودند، اما دستکم نوع تعامل دولت عراق در آن روزها به گونه ای بود که تهران در کمترین زمان پل هوایی با بغداد را ایجاد کند و مردم هم با فتوای مرجعیت به سرعت بسیج شدند و اجازه ندادند مخوف ترین گروه تروریستی قرن به اهداف خود برسد.
حقیقت این است که دنیا انتظار داشت که افغان ها دستکم برای ماه ها در برابر هجوم طالبان مقاومت کنند. زمانی هم که خبرهایی مبنی بر تشکیل گروه های بسیج مردمی در فضای رسانه ای پیچید، تصور این بود که طالبان هرگز به هدف خود یعنی تصرف تمام افغانستان نخواهد رسید، اما گویا شکاف میان حکومت و مردم به مرحله غیر قابل بازگشت رسیده و کار از کار گذشته بود.
اینها کلید اصلی یک حادثه تاریخی است که آمریکایی ها آن را پنهان می کنند تا هم خود را تطهیر کنند و هم تقصیرها را به گردن ارتش و مردم افغانستان بیاندازند. شاید هم دنبال فراهم کردن برگه های بازی برای آینده هستند.