از نظر رژیم صهیونیستی ، زمان در حال سپری شدن است. اگر وضعیت کنونی منطقه حتی فقط منجر به کاهش نیروهای نظامی آمریکا شود، برای اسرائیل وحشتناک است. این کاهش نیروها حتی اگر آرام و طی یک جدول زمانی هم صورت گیرد و به آیندههای نزدیک و یا دور موکول گردد، باز هم برای رژیم صهیونیستی وحشتناک خواهد بود. از این رو آمریکا که قادر به حفظ نیروهای نظامی خود در منطقه نیست و حتی اگر این نیروها و پایگاههای نظامی را هم حفظ کند، قادر به استفاده چندانی از آنان نیست، در گام اول سرگرم جابهجایی بخشی از نیروهای نظامی خود است، بخشی از این نیروها از افغانستان به پایگاههایی در جنوب خلیجفارس منتقل شده و بخشی از نیروهای نظامی آن از عراق و سوریه راهی اردن شدهاند. این یک تدبیر برای التیام موقت رژیم صهیونیستی است. ولی هر چه هست به تلآویو میگوید باید خود اگر میتواند فکری برای امنیت خویش کند. کما اینکه وقتی پنجشنبه ده روز پیش یک نفتکش این رژیم در سواحل فجیره در دریای عرب مورد حمله پهپادی قرار گرفت و رژیم صهیونیستی آمریکا را به کمک طلبید، وزیر دفاع آمریکا گفت: «اسرائیل خود بلد است چگونه از خود دفاع کند. این کشور اختیار خود را دارد و نیازمند هماهنگی با ما درباره آنچه میخواهد عمل کند، نیست».
از آن طرف اسرائیل که متوجه عمق فاجعه در حال وقوع علیه خود شده، درصدد برآمد پیش از آنکه واقعاً آمریکا منطقه را ترک کند، به یک رژیم و نُرم حقوقی میان خود و دولتهای منطقه و تضمینهای لازم برای حضور در آبراههای حساس دست پیدا نماید. بر این اساس از سال گذشته تحرکات این رژیم در آبراههای مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند افزایش پیدا کرد و این اواخر دامنه آن به حضور در دریای عرب و سواحل شرقی کشور عمان هم کشیده شد. هدف رژیم جعلی اسرائیل این بود که به موازات خارج شدن نظامیان آمریکایی از منطقه و نیز به موازات کاهش عملیاتهای نظامی آمریکا در این منطقه، حضور خود را جایگزین آن نماید و مانع آن شود تا جای خالی نظامیان آمریکا را نیروهای جبهه مقاومت پر کنند. اما این کار به دلایل زیر شدنی نیست:
1- رژیم صهیونیستی، خارج از سرزمینهای اشغالی فلسطین، هیچ زیرساختی در منطقه ندارد. در بعد امنیتی نه پادگان نظامی، نه یگان نظامی، نه متحد نظامی، نه تجهیزات نظامی و نه توافقنامه یک یا چندجانبه نظامی و نه نفرات نظامی. بنابراین پر کردن خلأ وجود کشوری مثل آمریکا که حداقل از سال 1318ش -1939م- در این منطقه ورود نظامی داشته و در این مدت هشتاد ساله بر موقعیتهای نظامی خود افزوده است، برای «اسرائیل غاصب» هرگز کار آسانی نیست. کما اینکه در همین سال گذشته که سه کشور عربی - امارات، بحرین و سودان- اقدام به برقراری رابطه رسمی با تلآویو نمودند، در کمتر از یک سال به دلیل آنکه تحت فشار ملتهای منطقه قرار دارند، هر کدام به نوعی از عمل به مفاد توافقات فاصله گرفتهاند. این روشن است که رژیم غاصب یک کشور عربی-اسلامی، هرگز نمیتواند در منطقه عربی-اسلامی، «عادیسازی» شود.
2- رژیم صهیونیستی از یکسو پس از شکست در جنگ 12 روزه اخیر و از سوی دیگر پس از به بنبست رسیدن کارزار «فشار حداکثری به ایران» که ماهیت اسرائیلی داشت، به مرحله یأس رسیده است. این رژیم با تحرک نظامی در فراسوی سرزمین و آبهای فلسطین، درصدد برآمده است تا بر تداوم سیاستهای توسعهطلبانه خود تأکید کند. از نظر تلآویو به درون خزیدن سیستم نظامی- امنیتی اسرائیل و عدم تحرک در محیط بیرونی، القاء ضعف کرده و سبب تحرک بیشتر گروههای مقاومت در منطقه میشود. جنگ ۱۲ روزه اخیر را اولاً مقاومت آغاز کرد و ثانیاً به میدان آمدن ساکنان فلسطینی مرزهای غربی این کشور و تبدیل شدن مناطق شمالی تلآویو - بین پایتخت و حیفا- اتفاق جدیدی بود که تداوم این وضعیت، حیات صهیونیستها را در معرض تهدید جدی قرار میدهد. اسرائیل در ماههای اخیر تلاش کرد تا صحنه نبرد آینده را آنگونه که به نفع وی تمام شود، تنظیم و آماده نماید. جنگ آینده فلسطینیها علیه رژیم اسرائیل حسب آنچه رهبران مقاومت گفتهاند، به جنگ گروههای مقاومت ساکن غزه محدود نمیگردد. دبیرکل محترم حزبالله لبنان در حین جنگ 12 روزه اعلام کرد دفاع از قدس مسئله لبنان هم هست و این بیان کنایی بود چرا که چند روز پیش از آن رهبران مقاومت غزه گفته بودند «دفاع نظامی» ما به غزه محدود نمیشود و قدس را هم دربر میگیرد. در همین ایام رهبران مقاومت یمن هم با صراحت اعلام کردند آمادهاند تا موشکهای یمنی را به سمت شهرکنشینهای غاصب و پایگاهها و پادگانهای رژیم صهیونیستی شلیک نمایند که البته کار به آنجا نرسید. رژیم صهیونیستی در ماههای اخیر درصدد برآمد تا به خیال خود صحنه نبرد را به منطقه پیرامونی ایران و یمن منتقل کند و پیش از آنکه نظریه «دفاع نظامی منطقهای از قدس» شکل بگیرد، به یک توافق نانوشته با مقاومت برسد که بر مبنای آن طیفهای مقاومت در جنگ آینده، از جنبه نظامی به کمک فلسطینیها نیایند و معادله کنونی میان فلسطینیها و اسرائیلیها حفظ شود.
3- حمله اسرائیل به کشتی کشورهای مخالف خود که والاستریت ژورنال 24 اسفندماه گذشته تعداد آنان را 12 مورد ذکر کرد و طی هفتههای اخیر به 13 فروند رسیده است، در واقع بر مبنای فراخواندن جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت به جنگ و رویارویی مستقیم با رژیم اسرائیل قرار ندارد بلکه برای بازداشتن ایران و جبهه مقاومت از کمک به فلسطینیها در جنگ حساس آینده صورت گرفته است. برخی نیز معتقدند، رژیم اسرائیل درباره مواردی که نفتکشهای آن مورد حمله واقع شدهاند، سرگرم یک بازی خیالی است. به گمان اسرائیل اگر این نفتکشها هزینه دریافت «تضمین امنیتی آینده» باشند، گزاف نیست. لذا از یکسو خود را در معرض تهاجم قرار میدهد و مقاومت را در حمله به خود وسوسه میکند و از سوی دیگر درباره وقایع رخ داده به داستانسرایی دروغ سرگرم میباشد.
گمان اسرائیل این است که با تبلیغات و سرو صدا میتواند به یکی از این دو هدف دست یابد، هدف اول این است که جمهوری اسلامی به هراس افتد و برای حفظ فرصتهایی که با انتخاب حجتالاسلام والمسلمین رئیسی به دست آورده، کاملاً پا پس بکشد و برای مدت معتنابهی جلوی اقدامات نیروهای مقاومت در منطقه گرفته شود. اگر این اتفاق بیفتد؛ رژیم اسرائیل به یک «فرصت طلایی» دست پیدا میکند هدف دوم رژیم اسرائیل این است که از حساسیتها علیه ایران استفاده کرده و یک کارزار فشار بینالمللی و منطقهای علیه جمهوری اسلامی به وجود آورد.
اما آنچه در عمل اتفاق افتاد برای اسرائیل مأیوسکننده بود. جمهوری اسلامی با روی کار آمدن حجتالاسلام رئیسی، به یک موقعیت ویژه داخلی یعنی انسجام سیاسی دست پیدا کرده و قدرتمندتر از هر وقت در منطقه ظاهر میشود. حضور پرحجم و پرتنوع رهبران مقاومت در تهران و نشستن در صف اول میهمانان خارجی مراسم تحلیف ریاستجمهوری جدید ایران نشان داد، ملاحظات ایران در توسعه تجارت خارجی سرجای خود با قوت دنبال میشود و حمایت از مقاومت جدیتر از قبل استمرار پیدا میکند.
رژیم صهیونیستی درصدد بود یک جبهه غربی و عربی را علیه ایران وارد کارزار نماید اما موفقیت چندانی پیدا نکرد.آمریکا در پاسخ به درخواست ممتد این رژیم برای اقدام علیه ایران خیلی صریح به آن یادآور شد اولاً اگر کاری میتواند، خود انجام دهد و ثانیاً اقدام علیه نفتکش اسرائیل تأثیری بر مذاکرات با ایران بر سر برنامه هستهای آن در وین ندارد. کما اینکه روزنامههای نیویورکتایمز و والاستریت ژورنال از برگزاری جلسهای در تاریخ 26 اردیبهشت ماه گذشته در واشنگتن بین مقامات نظامی اسرائیل با مقامات آمریکایی خبر دادند که در آن خود مقامات اسرائیلی هم درباره مؤثر بودن حمله به نفتکشهای ایرانی در آبهای بینالمللی ابراز تردید کرده بودند.
از سوی دیگر با اظهارات صریح مقامات وزارت خارجه روسیه و چین، مشخص شد که اسرائیل نمیتواند امیدی به ورود جدی شورای امنیت سازمان ملل به نفع خود داشته باشد، چرا که هر کدام از این دو عضو دائمی شورای امنیت با عباراتی اعلام کردند؛ هیچ نشانهای از دست داشتن ایران در حمله به کشتی شرکت اسرائیلی «زودیاک مارتیایم» وجود ندارد و بهتر است مقامات اسرائیل به این داستانسرایی خاتمه دهند.
جالب این است که در همین ایام، رئیس اسبق موساد در مصاحبهای مقامات رژیم اسرائیل را اندرز داد که «نفتکشهای اسرائیلی از این منطقه - دریای عرب و دریای عدن- خارج شوند چرا که دست ایران برتر است و این حضور سبب تحریک دست برتر شده و به ضرر اسرائیل تمام میشود».
۴- بله واقعاً ایران و مقاومت منطقه قصد ماجراجویی ندارند و بیش از دیگران بر امنیت کامل آبهای این منطقه - از خلیجفارس و اقیانوس هند، تا دریای سرخ و دریای مدیترانه- تأکید دارند. ولی این به آن معنا نیست که ایران و مقاومت میتوانند، حضور غاصبانه و توطئهآمیز اسرائیل در آبهای این منطقه را تحمل نمایند. رژیم صهیونیستی همواره منشأ رخدادهای سوءامنیتی در این منطقه بوده است. ملت ایران هنوز طراحی به شهادت رسیدن دانشمند شهید دکتر محسن فخریزاده توسط عوامل رژیم صهیونیستی را از یاد نبردهاند؛ لبنانیها نقش هر روزه ضدامنیتی اسرائیل علیه کشور خود را شاهد هستند و یمن میداند که پشت هر توطئه ضدیمنی دستهای کثیف اسرائیل قرار دارد. بنابراین واضح است که میان علاقه جدی ایران به حفظ و توسعه آرامش در منطقه و تحمل حضور یک عنصر اخلالگر جنایتکار فاصله وجود دارد. جبهه مقاومت نمیتواند امنیتی را واقعی تصور کند که در وسط آن عنصری جنایتکار و آشوبگر وجود داشته باشد.
سعدالله زارعی