«تخریب محیط زیست بلای بزرگی است که آینده بشر را هدر میدهد، بنابراین مسئولان و همه مردم باید در مقابل آن بایستند و حوادثی مثل آتشسوزی جنگلها و یا خشک شدن دریاچهها و تالابها، قابل پیشگیری است و مسئولانی که به وظایف خود عمل نمیکنند، دچار تقصیر هستند.» این سخنان نفر اول کشور است؛ هماو که فعالیتهای محیط زیستی را فعالیتهای دینی و انقلابی میداند نه تزئینی و تجملی. این تعریف و اولویتبخشی، آن هم از سوی یک رهبر دینی و سیاسی جامعالشرایط، خود گویای بسیاری از نکات درسآموزی است که البته در بسیاری از مسئولان، درک نشده است.
فعالیتهای مرتبط با محیطزیست ازآنجاکه بهنوعی میراث داری برای نسلهای بعدی است بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه حفاظت از محیطزیست و جلوگیری از زوال میراث طبیعی، متأسفانه کمتر در اولویت مسئولان قرار دارد و تذکر رهبر معظم انقلاب در باب عدم تزئینی و تجملی بودن این حوزه، حکایت از نقص درک و فهم برخی مسئولان و ایرادات گوناگون عملکردی آنان است.
آثار این بیتوجهی را میتوان در بخشهای مختلف مشاهده کرد؛ از میان «یک هزار تالاب موجود در کشور بر اساس تعریف کنوانسیون بینالمللی رامسر، ۸۰ درصد در وضعیت بحرانی هستند یا در معرض خطر قرار دارند» و البته دامنه این غفلتها و بیتوجهیها گسترده است و میتوان نظایر آن را در بروز پدیدههایی نظیر کمآبی و خشکیدگی، گردوغبار (بهخصوص با منشأ محلی)، از دست رفتن دریاچهها، تالابها و زیستگاههای خشکی، آلودگی مفرط رودخانهها و نیز آلودگی هوای شهرها به چشم دید. اگر تا پیشازاین تصور میشد که حفاظت از محیطزیست موضوعی لوکس و غیرضروری است، امروز شکی باقی نمیماند که انهدام آن، میتواند به نابودی زندگی منجر شود.
فراموش نکنیم، تخریب بیرویه جنگلها از سوی عاملهای انسانی و غیرانسانی یک تراژدی تمامعیار زیستمحیطی است، تا جایی که ادامه این روند و کمتوجهی سازمانهای مختلف، آینده زیستبوم و بهطور ویژه جنگلهای کشور را در وضعیتی نگرانکننده قرار میدهد و از سوی دیگر، قطع و نابودی درختان براثر آتشسوزی ازلحاظ زیستمحیطی و نیز اقتصادی، کشور را دستبهگریبان پیامدهای نامطلوب مستقیم و غیرمستقیم میکند، در میانمدت و درازمدت نیز آثار خود را به شکلهایی چون فرسایش زمین، مهیاسازی بستر هجوم سیل به سکونتگاههای انسان و … ظاهر میسازد.
در کنار ضرورت شکلگیری اراده واقعی در نگهداری از جنگل میان مسئولان و دستگاههای گوناگون، یکی از مهمترین راهکارها در این زمینه، بحث فرهنگسازی و سهیم کردن مردم بومی در مدیریت و برنامههایی است که در این زمینه در حال تدوین است چراکه فرهنگ و نگرش مردم نسبت به پدیدههای اجتماعی آنقدر که میتواند در تحقق اهداف اینچنینی کارایی داشته باشد هیچ قانون یا قوه قهریهای نمیتواند چنین کارکردی داشته باشد. ازاینرو ایجاد نگرش صحیح نسبت به جنگل و حفظ آن، به فعالیتهای فرهنگی و آموزشی بیشتری نیاز دارد و اگر به این مهم توجه کافی نشود باعث بروز پیامدهایی جبرانناپذیر خواهد شد. البته این به معنای کاهش یا واگذاری مسئولیت نهادهای حاکمیتی در این مورد نیست زیرا حفاظت از جنگلها در وهله نخست نیازمند اقدام صریح و قاطع نهادهای مسئول است. برخی جنگلها و مراتع را به چشم یک منبع اقتصادی میبینند که سود کلانی برای آنان دارد و برخی چه بیمهابا تبر بیرحمی بر دست میگیرند و به قلعوقمع درختان و تخریب جنگل میپردازند. هنوز فرصت هست! تا دیر نشده باید کمر همت بست و تبرهای برخی افراد سودجو را از دستشان گرفت و بر زمین گذاشت. این افراد در خواب غفلتی هستند که نمیدانند اگر کوچکترین آسیبی به طبیعت برسانند، آسیب بزرگتری به سرمایه خود و آیندگان زدهاند!
مسعود پیرهادی