اخیراً موضوع طرح حمایت معیشتی مجلس شورای اسلامی از ۶۰ میلیون ایرانی به مسئلهای مناقشهبرانگیز میان دولت و مجلس تبدیل شده است. با توجه به تورم شدید و وضعیت نامطلوب اقتصادی، احتمالاً کسی نباید در این مسئله شک داشته باشد که اصل حمایت از دهکهای پایین و افرادی که از این تورم شدید دچار خسارت بالا شدند، امری واجب و بسیار ضروری است.
اینکه آیا منابع تعیینشده در طرح مجلس دقیق است یا خیر، و آیا میتوان منابع بهتری در نظر گرفت، یک بحث کارشناسی است که هم نمایندگان مجلس و هم کارشناسان مستقل اقتصادی و همچنین مقامات دولتی میتوانند درباره آن اظهارنظر کنند تا نهایتاً در تعامل میان دولت و مجلس و کارشناسان، یک طرح شستهورفته و مناسب استخراج شود که اولاً شدنی باشد، ثانیاً مشکلات معیشتی دهکهای کمتربرخوردار را تاحدی کمتر کند و ثالثاً خود این طرح به تورم و یا مشکلات دیگر اقتصادی منجر نشود.
با این حال اظهارنظرهای روزهای گذشته آقای حسن روحانی رئیسجمهور و همچنین آقایان اسحاق جهانگیری و محمدباقر نوبخت، فضایی ساخته است که از آن بیش از هر چیز مناقشه سیاسی و گروهی با مجلس به مشام میرسد، در واقع این خطر کاملاً وجود دارد که مسئله معیشت مردم اسیر سیاست آقایان دولتی باشد.
علیرغم مباح و حتی لازم بودن نقد کارشناسی طرح مجلس، اما اینکه آقای جهانگیری با آن سابقه عجیب ارز ۴۲۰۰تومانی (معروف به دلار جهانگیری) بخواهد به دیگران و بهخصوص مجلس درس اقتصاد بدهد کمی نامعقول بهنظر میرسد اما در این بین آقای محمدباقر نوبخت نیز نامهای به رئیس مجلس نوشته است که ابعاد بسیار بدتری دارد.
محمدباقر نوبخت در نامه خود نوشته است که "امروز مردم ایران بهجای اعانه و یارانه، از مدیران خود رفع تحریم و برداشتن زانوی زور از گلوی اقتصاد ایران را با حفظ عزت ملی طلب میکنند."!
این نامه آقای نوبخت از چند جنبه قابل مناقشه جدی است؛ اول، اینکه با چه استدلالی اثبات شیء نفی ماعدا میکند؟ بهعبارت شفافتر، چهکسی گفته است که؛ حمایت از معیشت آنهایی که بهخاطر سیاستهای غلط دولت بسیار آسیب دیدهاند صرفاً منوط به این است که تحریمها مرتفع بشود؟ آیا باید مانند گذشته همه چشمانتظار دولت بنشینند که کاری نکند و دولت هم چشمانتظار واشنگتن بنشیند که ساکن کاخ سفید هم نهتنها کاری برای ایرانیان انجام ندهد بلکه فشار را شدیدتر کند؟ آقای نوبخت بهجای همراهی با کلّیت طرح مجلس و تلاش برای تأمین منابع آن، مجلس را هم به این میخواند که مثل دولت بنشیند و منتظر کاخ سفید باشد؟
دوم، اینکه دولت آمریکا سنگینترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرده است و فشار فراوانی وارد میکند چیز پنهانی نیست، اما ارائه یک تصویر استیصالی از ایران که پا روی گلویش گذاشته شده است و نمیتواند نفس بکشد، فایدهای برای کشور دارد؟ و آیا غیر از اینکه بهوسیله این تصویر استیصال با جناح سیاسی مقابل لفاظی کنیم، چیزی عاید کشور هم میشود؟ آیا ارائه این گونه تصویر مستأصل از حکومت ایران مقابل آمریکا دقیقاً همانند همان شعارهای «خزانه خالی است» رئیسجمهور در سالهای پیش از برجام و «آمریکا با یک بمب میتواند سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد» آقای ظریف نیست؟ اگر دولت مستأصل است، چرا این استیصال را به کل سیستم حکمرانی ایران باید نسبت بدهد؟ حداقل مسیر را باز کند تا آنها که چنین احساس استیصال و بیاختیاری ندارند کاری بکنند!
سوم، سؤال مهم از آقای نوبخت این است که؛ آیا ایشان وزیر خزانهداری دولت ترامپ و بهطور کلی دولت آمریکاست که اینچنین سیگنالهای یأس و ناامیدی و چشمانتظاری به واشنگتن میدهد یا رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت ایران؟ رئیس برنامه و بودجه دولت ایران باید به مجلس و هر ارگان دیگری که میخواهد گرهای از معیشت مردم بگشاید، کمک کند و نه اینکه به یاری کمپین فشار حداکثری دولت آمریکا و جنگ خزانهداری این کشور علیه ملت ایران بیاید!