این روزها مد شده است دموکراتها، جو بایدن را با جیمی کارتر مقایسه میکنند یا به قول خودشان با آخرین سیاستمدار واقعی و استخوانداری که از دار و دسته الاغها به کاخ سفید راه یافته است. از این حیث کارتر همتای جورج بوش اول در میان جمهوریخواهان است که هر دو، یکی قبل و دیگری بعد رونالد ریگان، یک دورهای شدند. طرفه آنکه حتی کارتر 96 ساله، آخرین مستاجر کاخ سفید که شاه پهلوی به افتخارش نوشید، از زمان پایان دوران ریاستجمهوریاش تا حالا که 40 سال میگذرد، وزن سیاسی و تشکیلاتی به مراتب کمرنگتری نسبت به بایدن تقریبا 78 ساله داشته و دارد که تازه پس از 8 سال معاونت کاخ سفید دارد به عنوان رئیس به عمارت مشهور سیاهکاران بازمیگردد.
اگر صرفا خود سیاست ملاک قضاوت باشد، بایدن همان زمان که کارتر رئیسجمهور بود نیز به عنوان یک سیاستمدار آمریکایی تمامعیار سیاهکارتر از کارتر محسوب میشد.
با این حال به نظر میرسد تیم رسانهای دموکراتها برای آنکه او را با کارتر، بدترین رئیسجمهور دموکرات- به خاطر شکست حیثیتیاش از انقلابیهای ایران، یک دورهای شدن ریاستجمهوریاش و فراهم کردن شرایط واگذاری قدرت به جمهوریخواهان به مدت 12 سال- قیاس کنند، دلایل خاص خود را دارند. شاید به این خاطر که در همه این سالها کلینتونها و اوباماها خار چشم مرد جاهطلبی بودهاند که تا پیرانهسری برای چنگ زدن به جایگاه مرد اول آمریکا لحظه شماری کرده است.
جایگاهی که به معنای واقعی برازنده عنوان «بزرگترین شیطان» باشد، البته نه فقط بر اساس قول تاریخ امام خمینی، بلکه با تصویری که خود آمریکا از زن و مرد اول و ایدهآلش در سریال «خانه پوشالی» ارائه داده است؛ ملغمهای از بوش پدر و پسر، هیلاری چندشآور و شوهر تجاوزکارش و سرانجام ترامپ بر قله کثافتها.
از نظر اطرافیان بایدن، بیل کلینتون هرگز یک سیاستمدار جدی به شمار نمیرفته و بیشتر یک سلبریتی بوده که با رسواییهای جنسی خودش و رسواییهای فساد همسرش هیلاری در وزارت خارجه و ساختار حزب دموکرات، حرفه سیاسی را لکهدار کرده است. همچنین اوباما هم جز سایه سیاهی که بر گذشته بایدن انداخته، از نگاه آنان یک پدیده اجتماعی بوده نه یک وزنه سیاسی در حاکمیت آمریکا.
مهمترین هدف بایدن از قیاس خود با کارتر اما خودنمایی با ریشههای عمیق و کهنهاش در قدرت است؛ اینکه بایدن حتی از قبل از آغاز ریاستجمهوری کارتر در کنگره حضور داشته و در دولت او هم مشاور بوده، اگر چه نه آنچنان جنجالی و تصمیمساز که زبیگنیو برژینسکی بود.
در طرف مقابل، از پیام تبریکی که کارتر ۴ روز پس از انتخابات ریاستجمهوری از خانهاش در آلبانی جورجیا برای بایدن فرستاد نیز کنایهای حاکی از همزادپنداری بیشتر او با رئیسجمهور جدید دموکرات به نسبت قبلیها به چشم میخورد. کارتر گفته است به «تغییر مثبت» که تیم بایدن- هریس برای آمریکا به ارمغان میآورد چشم امید دارد؛ کنایهای روشن از اینکه «تغییر» قبلی یعنی شعار 8 ساله اوباما مثبت نبوده است.
از طرف دیگر خود بایدن در نخستین نطقی که به مناسبت پیروزی در انتخابات کرد، شعارهای به اصطلاح اخلاقی بسیار مشابه شعارهای ۴ دهه پیش کارتر سر داد؛ التیام آمریکا و احیای نجابت و صداقت! اگر چه در آمریکای پساترامپ حتی حرف از این حرفها هم مضحک به نظر میرسد.
جیمی کارتر چهرهای سیاسی است که تاریخ مصرفش با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در همان قرن بیستم به پایان رسید اما جو بایدن ذخیرهای است به جا مانده از قرن آمریکا برای قرن پایان آمریکا.
اگر جیمی فرزند یک ملاک سیاستمدار اهل جورجیا بود که با کمترین زحمت سلسله مراتب حزب دموکرات در ایالت زادگاهش را طی کرد و در 1963 به کرسی سناتوری رسید اما جو فرزند پدری ورشکسته اهل پنسیلوانیاست که حتی از خودش خانهای نداشت و به همین خاطر است که امروز آدرس رسمی خانواده بایدن ایالت دلاور است، نه ایالت زادگاهش. بایدن از وقتی یک دانشجوی پاپتی بود پا به نازلترین ردههای حزب جمهوریخواه گذاشت و برای اینکه سری بین سرها درآورد به حزب دموکرات شیفت کرد. او فقط 5 سال بعد از کارتری که از او 18 سال بزرگتر بود، برای انتخابات سنا نامزد شد و در نهایت در سال 1972 سناتور ایالت دلاور شد.
شاید اگر مرگ همسر اول و دخترش در همان سال سرعت پیشرفت او را نمیگرفت، او حتی سریعتر از همتای مسنتر و ثروتمند جورجیایی خود نردبان حزبی را بالا میرفت. وقتی کارتر سال 1976 از جناح محافظهکار دموکراتها وارد کارزار انتخابات ریاستجمهوری شد، بایدن جوان در جناح لیبرال به مراتب سیاستمداری فعالتر و مهرهای تشکیلاتیتر محسوب میشد نسبت به کارتری که حتی پس از پیروزیاش بر رئیسجمهور وقت جرالد فورد، چنین مورد تمسخر مطبوعات قرار میگرفت: «آقای کارتر، مرد بیبخار روستایی به واشنگتن میرود!»
او در اغلب دوران ۴ ساله ریاستجمهوریاش یک چهره نچسب برای رسانهها و حتی اعضای کنگره بود که ۴ سیلی از سوی خاورمیانه و ایران، آن را به عنوان بازندهترین رئیسجمهور تاریخ معاصر آمریکا حتی فراتر از نیکسون به ثبت رساند. فرار شاه پهلوی (بزرگترین متحد شرقی واشنگتن در آن زمان)، انقلاب اسلامی ضدامپریالیستی در ایران، بحران اشغال سفارت ایالات متحده در تهران و گروگانگیری 444 روزه دیپلماتهای آمریکایی به وضوح کارتر را پیر کرد و در نهایت شکست عملیات «پنجه عقاب» در توفان طبس کمر او را شکست.
با این حال او بود که بنای تحریمهای ضدایرانی را گذاشت و وقتی چنین میکرد بایدن یکی از حامیان دموکرات سفت و سخت او در کنگره بود. دورانی بود که بایدن با فاصله گرفتن از کمیته قضایی سنا به سرعت سلسله مراتب قدرت را در راهبردیترین کمیته دوران جنگ سرد در کنگره یعنی کمیته دفاعی میپیمود. پس از شکست کارتر، طی یک دهه بایدن یکی از شاخصترین نامزدهای حزب دموکرات برای بازگشت به کاخ سفید مطرح میشد و بدین منظور او در خط مقدم تمام رویکردهای جنایتکارانه آمریکا در خاورمیانه علیه ایران، عراق و افغانستان حضور داشت.
بیشک بایدن عصاره نیمقرن سیاست آمریکایی با همه پلیدیهایش است که سرانجام به راس قدرت میرسد. او از کثیفترین فیلترهای شوراهای شهر، کنگره، افبیآی، پنتاگون، سیا و کاخ سفید گذشته و اینک خالص خالص شده است: یک شیطان تمامعیار با لبخند یک پیرمرد مهربان.
شروین طاهری