امام صادق(ع) را بهتر بشناسیم

امام جعفر صادق (ع)، ششمین پیشوای شیعیان در هفدهم ربیع‌الاول متولد شدند که این حضرت در طول زندگی مبارک خود توانست نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه‌های علمی مکتب شیعه را محکم کند تا جایی که از مذهب شیعه اثنی عشری با عنوان «مذهب جعفری» و از آن حضرت با عنوان رئیس این مذهب یاد می‌شود.

ولادت

امام صادق (ع) بنا به نقل برخی منابع، در ۱۷ ریبع الاول سال ۸۰ هجری و به نقل منابع دیگر، در سال ۸۳ هجری دیده به دنیا گشودند. ایشان در مدینه و در زمان عبدالملک بن مروان متولد شدند. روزگارى که امت اسلامى طعم تلخ حکومت ستمگرانه عبد الملک را مى‌چشید، مبلغان فاسد اندیشه هاى فاسد مى پراکندند و فرمانروایان ستمگر چیره بودند. مادر آن حضرت فاطمه (ام‌فروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بودند.

نام، نسب و القاب

جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، ششمین امام مذهب شیعه امامی و پنجمین امام مذهب اسماعیلیه است. پدر او امام محمد باق (ع) و مادرش ام فروه دختر قاسم پسر محمد بن ابوبکربود. برطبق کشف الغمه، از آنجا که نسب مادر امام صادق (ع) هم از پدر و هم از مادر به ابوبکر می‌رسید، امام صادق گفته است: «لَقَدْ وَلَدَنِی أَبُو بَکْرٍ مَرَّتَیْن‌» (من دو بار از ابوبکر متولد شد‌ه‌ام)؛ اما برخی از جمله علامه شوشتری و محمدباقر مجلسی، این روایت را جعلی می‌دانند.

کنیه مشهور امام صادق (ع)، ابوعبدالله (ناظر به دومین فرزندش عبدالله افطح) است. با کنیه‌های ابواسماعیل (ناظر به فرزند ارشدش، اسماعیل) و ابوموسی (ناظر به دیگر فرزندش امام موسی کاظم (ع)) نیز از او نام برده‌اند.

مشهورترین لقب او «صادق» است. برطبق روایتی، پیامبر اسلام (ص) این لقب را به او داده است تا از جعفر کذاب تمایز یابد؛ [۷]، اما برخی گفته‌اند امام صادق (ع) به جهت پرهیز از شرکت در قیام‌های عصر خود، صادق لقب گرفته است؛ چراکه در آن زمان به کسی که مردم را گرد خود جمع و به قیام برضد حکومت تحریک می‌کرد، کذّاب (دروغگو) می‌گفتند. در همان دوران ائمه این لقب برای امام صادق (ع) به کار می‌رفته است.

برخی از علماء اهل سنت، چون مالک بن انس، احمد بن حنبل و جاحظ نیز از او با این لقب نام برده‌اند.

ازدواج و فرزندان امام صادق(ع)

عکاشه بن محصن گوید: روزی خدمت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: چرا برای اباعبداللّه همسر نمی‌گیرید؟ زمانش فرا رسیده است. جلوی امام (ع) کیسه‌ای سربسته و مهر زده قرار داشت. امام (ع) فرمود: به زودی برده فروشی از اهالی بربر به اینجا می‌رسد و در منزل میمون ساکن می‌شود. با این کیسه پول، از او کنیزی خریداری می‌کنیم. مدتی از این جریان گذشت. دوباره خدمت امام باقر (ع) رسیدم. امام (ع) فرمود: آیا می‌خواهید در مورد آن برده فروش که ماجرایش را برای شما ذکر کردم، سخن بگویم؟ او اکنون آمده است. بروید و با این کیسه پول از او کنیزی بخرید. عکاشه گوید: ما پیش برده فروش رفتیم. برده فروش گفت: هر چه داشتم، فروخته ام مگر دو کنیز که یکی، از دیگری بهتر است. گفتیم: آنان را بیاور تا ببینیم. او آن‌ها را آورد، ما گفتیم: آن کنیز بهتر را به چه قیمتی می‌فروشی؟ گفت: به هفتاد دینار. گفتیم: به ما خوبی کرده از قیمتش کم کن. گفت: کمتر از هفتاد دینار نمی‌دهم. گفتیم: در مقابل پولی که در این کیسه است و ما نمی‌دانیم چقدر می‌باشد، می‌خریم. پیرمردی که کنار او بود گفت: مهر کیسه را بگشایید و پول‌ها را بشمارید. برده فروش گفت: این کار را نکنید! چون اگر یک حبه هم از هفتاد دینار کمتر باشد، نمی‌فروشم. پیرمرد گفت: بگشایید و بشمارید. ما کیسه را گشوده و دینار‌ها را شمردیم. با کمال تعجب دیدیم هفتاد دینار است، نه کمتر و نه بیشتر. کنیز را خریده و به محضر امام باقر (ع) مشرف شدیم. امام صادق (ع) هم نزد ایشان ایستاده بود. ماجرا را عرض کردیم، امام (ع) شکر الهی را به جا آورد و به آن کنیز فرمود: نامت چیست؟ گفت: حمیده. امام (ع) فرمود: «حَمِیدَةٌ فِى الدُّنیا مَحمُودَةٌ فِی الآخِرَة ...» (در دنیا پسندیده و در آخرت ستایش شده‌ای ...) و فرمود: دوشیزه‌ای یا بیوه؟ گفت: دوشیزه. امام باقر (ع) به امام صادق (ع) فرمود: جعفر، او را برای خود بپذیر.

آن حضرت ۱۰ فرزند شامل ۷ پسر و ۳ دختر دارند که یکی از پسران ایشان حضرت امام موسی بن جعفر الکاظم (ع) امام هفتم شیعیان و جانشین آن حضرت (ع) است. البته بعضی از مورخین تعداد فرزندان ایشان را ۱۱ تن ذکر کرده‌اند که ۷ نفر از آنان پسر و باقى دختر بوده ‌اند.

۱- اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترین فرزند وی است. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق (ع) عده‌ای از کج‌اندیشان به امامت اسماعیل و عده‌ای به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می‌گویند.

۲- عبدالله بن افطح: وی همیشه با خواسته‌های پدر مخالفت می‌کرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه می‌نامند. بعدها، چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند.

۳- امام موسی کاظم (ع)

۴- اسحاق بن جعفر صادق (ع) شخص جلیل‌القدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش موسی علیه السلام قائل بود.

۵- محمد دیباج بن جعفرصادق (ع/۹. این شخص والا از شجاع‌ترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزه‌دار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلم‌ها و حق‌کشی‌های وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت.

۶- عباس بن جعفر صادق (ع) است که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.

۷- علی بن جعفر (ع) شخص کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.

دختران امام صادق (ع):

۱- ام فروه که همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود.

۲- اسماء

۳- فاطمه

سیمای آن حضرت

بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر (ع) بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی، پیچیده موی و پیوسته صورتش، چون آفتاب می‌درخشید. در جوانی مو‌های سرش سیاه بود. بینی‌اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بود و برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می‌زد و، چون نام پیامبر برده می‌شد رنگ رخسارش زرد و سبز می‌شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.

حاکمان دوران امامت امام صادق(ع)

حیات امام صادق (ع)، با خلافت ده خلیفه آخر بنی امیه از جمله عمر بن عبدالعزیز و هشام بن عبدالملک و دو خلیفه نخست عباسی، سَفّاح و منصور دوانیقی هم‌زمان بود. او در سفر امام باقر (ع) به شام که به درخواست هشام بن عبد الملک صورت گرفت، همراه پدر بود. در امامت امام صادق (ع)، پنج خلیفه آخر اموی یعنی از هشام بن عبدالملک به بعد و سفاح و منصور خلفاء عباسی حکومت کردند. در این دوران حکومت بنی‌امیه ضعیف و سرانجام سرنگون شد و پس از آن بنی‌عباس روی کار آمدند. ضعف و عدم نظارت حکومت‌ها فرصت مناسبی برای امام صادق (ع) جهت انجام فعالیت‌های علمی فراهم کرد. البته این آزادی تنها در دهه سوم قرن دوم قمری، وجود داشت و پیش از آن در زمان بنی‌امیه و پس از آن به جهت قیام نفس زکیه و برادرش ابراهیم فشار‌های سیاسی فراوانی بر ضد امام صادق (ع) و پیروانش وجود داشت.

 فعالیت‌ها و مناظرات علمی

دوران امامت امام جعفر صادق (ع) در میان دوران امامت دیگر ائمه اطهار (ع)، به دلیل ضعف حکومت بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت (ع) در زمان هیچ یک از ائمه هدی (ع) وجود نداشت.

در این زمان آزادی بیشتری برای ابراز عقیده به وجود آمد و بحث‌های علمی بسیاری در موضوعات مختلف صورت گرفت. این آزادی علمی و دینی سبب شد تا شاگردان امام (ع) آزادانه در مباحث علمی شرکت کنند.

امام صادق (ع) هم با استفاده از این فرصت، روایات فراوانی در زمینه‌های گوناگونِ مانند فقه و کلام بیان کرد. به طوری که به گفته ابو بحر جاحظ؛ دانش و فقه او دنیا را پر کرده بود.

بیشترین حجم روایات اسلامی و شیعه، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است و به حدود چهار هزار مورد می‌رسد.

دلیل کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) دو چیز است: اول اینکه با ۶۵ یا ۶۸ سال سن، طول عمر بیشتری از دیگر ائمه هدی (ع) داشتند و به شیخ الائمه مشهور شدند و دوم؛ شرایط زمانی خاص و تقارن دوران امامت پیشوای ششم شیعیان (ع) با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت و آغاز خلافت عباسیان می‌باشد.

آن حضرت (ع) با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی، به بسط و اشاعه معارف دینی همت گماشت.

امام صادق (ع) و شاگردان ایشان همچنین مناظرات و گفتگو‌هایی با متکلمان مذاهب دیگر و برخی از منکران وجود خدا داشتند. در برخی از مناظرات، شاگردان آن حضرت (ع) در حضور ایشان در زمینه‌ای که تخصص داشتند، با دیگران مناظره می‌کردند و امام (ع) بر مناظره نظارت می‌کردند و گاهی خود نیز وارد بحث می‌شدند.

به هر حال، عصر امام صادق (ع) یکى از طوفانى‌ترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشات و انقلاب هاى پیاپى گروه هاى مختلف، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (ع) رخ مى‌داد که قیام ابوسلمه در کوفه و ابومسلم در خراسان و ایران از مهم ترین آن‌ها بود و سرانجام حکومت شوم بنى امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت.

اما بنى عباس با تردستى و توطئه و به ناحق، از این انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند.

دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس، مهم ترین دوران زندگى شریف امام صادق (ع) بود.

عصر امام جعفر صادق (ع) همچنین عصر برخورد مکتب‌ها و اید‌ئولوژی‌ها و عصر تضاد افکار فلسفى و کلامى مختلف بود که از برخورد مسلمانان با مردم کشورهاى فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامى با دنیاى خارج به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.

در این زمان، رسالت و مسئولیت پاسدار راستین اسلام یعنى امام جعفر صادق (ع) بسیار خطیر و حساس بود چرا که کوچکترین کم کارى، کم تحرکی و غفلت موجب نابودى دین و تعلیمات حیات‌بخش اسلام، از درون و بیرون مى‌شد.

پیشواى ششم شیعیان (ع) در چنین شرایط بحرانى، راهی با دشوارى فراوان در پیش و وظیفه‌ای سنگین و عظیم بر دوش داشت.

از یک سو مى‌بایست به فکر نجات افکار جامعه و بویژه مسلمانان از الحاد، بى‌دینى، شبهه‌های گمراه کننده و خرافات، ممانعت از انحراف اصول و معارف اسلامى از مسیر راستین، و جلوگیرى از توجیهات غلط و جعل دستورات دین به وسیله حکومت و خلفای وقت باشد و از همه مهم تر؛ شیعه را از اضمحلال و انحراف برهاند.

شیعه‌اى که بر اثر فضای خفقان و خطرناک حکومت ستمگر و جنایتکار امویان، آخرین رمق‌ها را مى‌گذراند و مردان با ارزشش یعنی یاران امام (ع) یا مخفى بودند یا در معرض خطر مرگ قرار داشتند.

امام جعفر صادق (ع) در چنین شرایط حساس و دشوارى، به احیا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت، مسائل فقهى و علمى و کلامى پراکنده را به صورت منظم درآورد و مکتب علمى عظیمى را ایجاد کرد که ثمره آن، تربیت چهار هزار شاگرد متخصص و دانشمند بزرگ مانند زرارة بن اعین شیبانى، حمران بن اعین شیبانى، بکر بن اعین شیبانى، جمیل بن دراج، جمیل بن صالح، محمد بن مسلم طائفى، هشام بن حکم، هشام بن سالم، جابر بن حیان، لیث بن البخترى، جابر بن یزید جعفی، برید بن معاویه، ابوبصیر، مؤمن الطاق، عمران حلبى، عبدالله بن سنان و ابوالصباح کنانى در رشته‌هاى گوناگون علوم و فنون از جمله فقه، فلسفه و کلام وعلوم طبیعى بود که در سراسر سرزمین پهناور اسلامى آن روز پخش شدند.

برخی از این شاگردان، از نوابغ بزرگ جهان اسلام هستند. هر یک از این چهره‌های درخشان هم بازگوکننده منطق امام (ع) که همان منطق اسلام است و پاسدار میراث دینى و علمى و نگهدارنده تشیع راستین، و هم مانع نفوذ افکار ضد اسلامى و ویرانگر در میان مسلمانان بودند و باعث گسترش دانش و معارف اسلامى در جهان شدند.

تأسیس چنین مکتب فکرى و نوسازى و احیاى تعلیمات اسلامى سبب شد که امام جعفر صادق (ع) به عنوان رئیس مذهب و فقه جعفرى یا رئیس مذهب شیعه اثنی عشری مشهور گردد.

فقه جعفرى همان فقه محمدى (ص) یا توضیح و بیان دستورات دینى و همان اصول و فروعى است که از سوى خدا و از طریق قرآن و وحى به پیامبر اسلام (ص) رسیده است.

امام ششم شیعیان به عنوان مبارزى نستوه و خستگى‌ناپذیر در میدان فکر و عمل، جهاد راستینی را که حضرت سیدالشهداء امام حسین (ع) به صورت قیام خونین در کربلا انجام داد، در لباس تدریس، تأسیس مکتب، انسان سازى و جهاد فرهنگی انجام داد و پایه‌های علمی مکتب شیعه را محکم کرد.

حضرت امام جعفر صادق (ع) از در دست گرفتن حکومت، خودداری فرمود و این کار را به زمانی موکول کرد که نقش خود در دگرگون سازی امت را ایفا و انحرافات گوناگونی را که شرایط سیاسی و اجتماعی روز به وجود آورده بود، تصحیح و اصلاح کند، آن گاه امت آماده شوند و حکومت تشکیل دهند.

ایشان اولویت حرکت خود را فرهنگی و در راستای پرورش اصحاب و یارانى قرار داد که از نظر فقهى و روایى احیاگر اسلام ناب محمدی (ص) و مذهب شیعه شدند. از نظر امام صادق (ع) مقابله نظامى با خلفا و حاکمیت وقت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم، که مهمترین آن زمینه سازی و کار فرهنگى بود، جز شکست نتیجه‌ای نداشت.

تلاش‌هاى سیاسى امام در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایى از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعاى امامت و رهبرى اسلام در خانواده رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود.

اختلافات سیاسى بین امویان و عباسیان و تقسیم شدن اسلام به فرقه‌هاى مختلف و ظ‌هور عقاید مادى، و نفوذ فلسفه یونان در کشورهاى اسلامى، موجب پیدایش یک نهضت علمى در محیط آشفته و تاریک آن عصر گردید. نهضتى که پایه‌هاى آن بر حقایق مسلم استوار بود و حقایق دینى را از میان خرافات و موهومات و احادیث جعلى بیرون کشد و در برابر مخالفان با نیروى منطق و قدرت استدلال در قالب گفتگوهاى علمى و مناظ‌رات مقاومت کند و آراى سست آن‌ها را محکوم سازد.

تنها وجود گرامى حضرت صادق (ع) توان به وجود آوردن چنین نهضت علمى را در قالب یک مأموریت الهى داشت تا ضمن ارتباط با مبدأ غیب و بهره گیری از تقوا و پاکى نفس، معارف ناب اسلامی و حقایق علمى را از دریاى بیکران علم الهى به دست آورد و در دسترس گوهرشناسان حقیقت قرار دهد.

به هر حال، زمان امام صادق (ع) در حقیقت عصر طلایى دانش و ترویج احکام و تربیت شاگردانى بود که هر یک مشعل نورانى علم را به گوشه و کنار بردند و در خودشناسى و خداشناسى مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود، برای هدایت مردم کوشیدند.

در همین دوران درخشان و پر بار، کلام و حکمت اسلامى در برابر فلسفه یونان رشد کرد و فلاسفه و حکماى بزرگى در اسلام پرورش یافت و مذهب تشیع تقویت و تعمیق، و صاحب هویتی مستقل شد.

حرکت علمی امام ششم شیعیان (ع) آن چنان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را در بر گرفت و شهرت آن در همه شهر‌ها و دیار‌ها پیچیده بود و همگان از آن سخن می‌گفتند.

امام صادق (ع) مسجد پیامبر (ص) در مدینه منوره را محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می‌شتافتند و سؤالات و مسائل گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می‌کردند.

اما طولى نکشید که بنى عباس پس از تحکیم پایه‌هاى حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنى امیه نسبت به شیعیان را در پیش گرفتند و حتى گوى سبقت را هم از آنان ربودند.

همزمان با نهضت علمى حضرت امام جعفر صادق (ع) در مدینه منوره، منصور دوانیقی خلیفه ملعون عباسى هم از روی کینه و حسد، به فکر ایجاد مکتب دیگرى افتاد که هم بتواند در برابر مکتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نماید و از خوشه‌چینى از محضر امام (ع) بازدارد؛ لذا مدرسه‌اى در محله کرخ بغداد تأسیس و در آن، از وجود ابو حنیفه در مسائل فقهى استفاده نمود. دستور داد کتب علمى و فلسفى را از هند و یونان آوردند و ترجمه کردند و مالک - رئیس فرقه مالکى - را بر مسند فقه نشاند گر چه به تمام اهدافی که در نظر داشت نرسید.

احمد بن علی طبرسی در کتاب الاحتجاج مجموعه‌ای از مناظرات امام صادق (ع) را گرد آورده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:

مناظره با یکی از منکران خدا درباره وجود خدا

مناظره با ابوشاکر دَیصانی، درباره وجود خدا

مناظره با ابن ابی العوجاء درباره وجود خدا

مناظره با ابن ابی العوجاء درباره حدوث عالَم

مناظره‌ای طولانی با یکی از منکران وجود خدا درباره مسائل مختلف دینی

مناظره با ابوحنیفه درباره شیوه استنباط احکام فقهی، به‌ویژه قیاس

مناظره با برخی از علماء معتزله درباره شیوه انتخاب حاکم و برخی احکام فقهی

تشکیل حکومت

سیاست نخست امام صادق (ع) یک سیاست فرهنگى و در جهت پرورش اصحابى بود که از نظر فقهى و روایى از بنیان‌گذاران تشیع جعفرى به شمار آمده‌اند. تلاش‌هاى سیاسى امام در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایى از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعاى امامت و رهبرى اسلام در خانواده رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامى علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم، که مهمترینش کار فرهنگى بود، جز شکست و نابودى نتیجه دیگر نداشت. چنانکه در جریان حرکتى که زید بن على و پس از آن یحیى بن زید در خراسان به آن دست زدند، بنى عباس بیشترین بهره را برده و در عمل، خود را به عنوان مصداق شعار «الرضا من آل محمد» تبلیغ کردند.

نتیجه کار بعد‌ها معلوم شد؛ زیرا فقه جعفرى، بنیانگذار تشیع نیرومندى گشت که روز به روز اوج بیشترى گرفت؛ اما زیدیه که منحصرا در خط سیاست بود، رو به افول گذاشتند.

خصوصیات اخلاقی امام صادق(ع)

در منابع روایی در زمینه ویژگی‌های اخلاقی امام صادق (ع) گزارش‌هایی از زهد، انفاق، علم فراوان، عبادت بسیار و تلاوت قرآن آمده است. محمد بن طلحه امام صادق (ع) را از بزرگترین افراد اهل بیت، دارای علم فراوان، بسیار اهل عبادت و زهد و تلاوت قرآن توصیف کرده است. مالک بن انس از ائمه فقهی اهل سنت گفته است: «در مدتی که پیش امام صادق (ع) می‌رفته، همیشه او را در یکی از سه حالت نمازخواندن، روزه‌داری و ذکرگفتن دیده است».

حضرت صادق (ع) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نیازمندان مانند اجداد خود بود. داراى حکمت و علم وسیع و نفوذ کلام و قدرت بیان بود. با کمال تواضع و در عین حال با نهایت مناعت طبع کارهاى خود را شخصا انجام مى‌داد، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بیل به دست گرفته، در مزرعه خود کشاورزى مى‌کرد و مى‌فرمود: اگر در این حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود، زیرا به کد یمین و عرق جبین آذوقه و معیشت خود و خانواده‌ام را تأمین مى‌نمایم.

به گزارش بحار الانوار، امام در پاسخ به درخواست فقیری، چهارصد درهم به او داد و، چون سپاس‌گزاری او را دید، انگشترش را هم که ده هزار درهم می‌ارزید، به وی بخشید. روایت‌هایی نیز از انفاق‌های پنهانی امام صادق (ع) در دست است. به نوشته کتاب کافی، او شب‌ها مقداری نان و گوشت و پول در کیسه می‌ریخت و به صورت ناشناس به در خانه تهیدستان شهر می‌برد و میان آن‌ها تقسیم می‌کرد. ابوجعفر خثعمی نقل کرده است که امام صادق (ع) کیسه پولی را به او داد و از او خواست آن را به فردی از بنی‌هاشم بدهد و نگوید که چه کسی آن را فرستاده است. به گفته خثعمی هنگامی که آن فرد پول را گرفت، برای فرستنده آن دعا کرد و گفت: «او همیشه برایش پول می‌فرستد؛ اما امام صادق (ع)، باوجود ثروتش چیزی به او نمی‌دهد».

شهادت

بسیاری از منابع متقدم شیعه و سنی از شهادت امام صادق (ع) سخن نگفته‌اند. برخی از علماء شیعه همچون شیخ مفید درگذشت او را به مرگ طبیعی دانسته‌اند. برخی نیز با تکیه بر حدیثی که می‌گوید امامان با قتل از دنیا می‌روند، گفته‌اند امام صادق (ع) شهید شده است. شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق (ع) به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت از دنیا رفته است.