اتحادیه عرب که در سال ۱۹۴۵ با شش عضو مؤسس مصر، عربستان، عراق، سوریه، لبنان و اردن تشکیل شد و هدف جوهری آن اتحاد میان کشورهای عربی بود، اکنون بیش از هر زمان دیگری در بحران هویت به سر میبرد و چشمانداز روشنی نیز برای آن متصور نیست.
در دنیای امروزی منطقهگرایی و همکاری های منطقهای در دستور کار بسیاری از دولتها، بویژه کشورهای در حال توسعه قرار گرفته است؛ بویژه اینکه منطقهگرایی و تشکیل بلوکهای منطقهای میتواند راهی مؤثر برای گشودن تدریجی اقتصادهای ملی این کشورها و ادغام آن در اقتصاد و تجارت جهانی باشد.
سازمانهای منطقهای با مشارکت کشورهای حاضر در یک منطقه و با اهداف گوناگونی نظیر همکاریهای علمی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و ... به ارتقای وضعیت در هر یک از حوزههای یاد شده تشکیل میشوند و در مواردی چون اتحادیه اروپا و انجمن ملل آسیای جنوب شرقی (آ. سه .آن) توفیقات قابل ملاحظهای به دست آمده است (۱).
اتحادیه عرب ، سازمانی منطقهای است که کشورهای عضو آن دارای اشتراکات زبانی، دینی و جغرافیایی هستند؛ سازمانی که مؤسسان آن امید داشتند، انسجام مورد نیاز را در شرایط نابسامان آن زمان و در آینده به دست آورند.
در سطور اولیه اساسنامه اتحادیه عرب آمده است که این اتحادیه برای تثبیت روابط در هم تنیده میان کشورهای عربی تشکیل شده و اساس آن بر احترام به استقلال و حاکمیت کشورها استوار است و در راستای منافع عمومی کشورهای عربی و بهبود وضعیتشان و تأمین آینده و آرزوها و آمالشان تلاش میکند.
کشورهای عربی در صفحه اول اساسنامه تأکید کردند که یکی از اهداف اصلی این اتحادیه، عمل به افکار عمومی ملت عرب در تمامی کشورهاست و تعهد دادند که هیچ گاه دست به اقدامی که منجر به تغییر حکومتها شوند، نزنند (۲).
با گذشت ۷۵ سال از تأسیس این سازمان منطقهای، میتوان گفت که نه تنها اهداف آن محقق نشده، بلکه در مواردی، عاملی برای دور افتادن از آن نیز بوده است. مسأله فلسطین، بحران سوریه، جنگ یمن و جنگ داخلی در لیبی و انقلابهای عربی سستی اتحادیه عرب در حوزه نظری و عملی را بخوبی آشکار کرده است.
روز سه شنبه دولت وفاق ملی لیبی اعلام کرد که حاضر نیست ریاست سالانه شورای اتحادیه عرب را بر عهده بگیرد. نماینده دولت طرابلس در این اتحادیه به دبیرخانه گفته است که ترجیح میدهد در شرایط بهتری ریاست شورا را بر عهده بگیرد. ریاست دورهای بر اساس حروف الفبا هر ساله منتقل میشود و اگر کشوری حاضر به پذیرش آن نشود، کشوری بعدی میتواند کاندیدا شود.
لیبی ششمین کشوری است که در دو هفته گذشته حاضر به پذیرش ریاست شورای اتحادیه عرب نشده است. اولین بار دولت فلسطین بود که در اعتراض به نوع رفتار دبیرخانه اتحادیه عرب در قبال سازش امارات و بحرین با رژیم اسرائیل، حاضر نشد ریاست شورای اتحادیه عرب را بپذیرد.
پس از فلسطین، قطر نیز حاضر به پذیرش این پست نشد. سپس نوبت به جزایر کومر رسید که این کشور نیز کنار کشید. پس از آن کویت و لبنان نیز گفتند که ترجیح میدهند در موقعیت بهتری ریاست شورای اتحادیه عرب را بپذیرند.
تشکیلات خودگردان هیچ زمانی چون امروز، از دست اقدامات و رفتار اتحادیه عرب عصبانی نبوده و رابطه میان دو طرف بدین حد تنشآمیز نشده است. رامالله احساس میکند که این اتحادیه به وضوح مسأله فلسطین را قربانی منافع و نفوذ امارات کرده است. رام الله شاهد است که عربستان نیز که خود را بزرگ کشورهای عربی میپندارد، هیچ اقدامی در واکنش به سازش امارات و بحرین و در حمایت از فلسطین انجام نداد.
پس از اعلام توافق سازش میان ابوظبی و تل آویو، رامالله درخواست برگزاری نشست فوقالعاده از دبیرخانه اتحادیه عرب کرد، اما «احمد ابوالغیط» گفته بود که نیاز به نشست فوقالعاده نیست و نشست دورهای عادی برای بررسی این مسأله کفایت میکند. پس از برگزاری نشست دورهای نیز اتحادیه عرب حاضر نشد اقدام امارات در سازش با اشغالگران فلسطین را محکوم کند.
مسئولان اتحادیه عرب به فلسطینیها میگفتند که نمیخواهند موضوع فلسطین عاملی برای دو گانگی و اختلاف در میان کشورهای عربی باشد؛ هرچند این اتفاق در عمل افتاده بود. خشم فلسطینیها از اتحادیه عرب مدتی پیش زمانی که «احمدابوالغیط» در اظهاراتی به تمجید از توافق سازش پرداخت و مدعی شد که این توافق مانع اشغال کرانه باختری شده، دو چندان شد و «صائب عریقات» دبیرکل کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین گفت که او باید استعفاء بدهد و صلاحیت این منصب را ندارد.
کنارهگیری شش کشور مذکور از پذیرش ریاست دورهای شورای اتحادیه عرب، با واکنش و تمسخر کاربران فضای مجازی عرب نیز همراه شده است. کاربران نوشتهاند که اتحادیه عرب دیگر کارایی ندارد و باید دفن شود.
«معتز مطر» مجری معروف مصری نوشته است که اتحادیه عرب مرده است و باید بسرعت دفن شود یا اینکه کشورهای عربی اسرائیل را در رأس آن قرار دهند.
حساب توئیتری «الرادع العربی» نیز با کنایه به وفاداری دبیرکل اتحادیه عرب به امارات نوشته است: «این پایان سازمانی است که تا جایی خود را به پستی کشاند که فردی چون احمد ابوالغیط با ملیت ابوظبی به دبیرکلی آن رسیده است».
«فهران حواس الصدید» دیگر کاربر عربی نیز نوشت: «خدا اتحادیه عرب را بیامرزد. سالهاست که مرده و جسدی که باقی مانده جز به امر کشورهای غربی و اسرائیل هر زمان که منافعشان اقتضاء کند، حرکت نمیکند».
ماه پیش نیز کارزاری در شبکههای اجتماعی ایجاد شد که کاربران در آن خواستار تبدیل ساختمان اتحادیه عرب به سالن مراسم عروسی بودند.
با رفتاری که اتحادیه عرب در قبال سازش امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی از خود نشان داد، مسأله فلسطین بعنوان یکی از عوامل هویتبخش به این اتحادیه که در طول ۷۵ سال گذشته در تمامی نشستها بر آن تأکید شده، اکنون به منشأ اختلاف و افتراق تبدیل شده است.
اصولا اتحادیه عرب هیچ زمانی نتوانسته نهادی برای حل اختلافات میان کشورهای عربی باشد. بلکه بالعکس بحرانها به درون خود اتحادیه کشیده شده و به دو گانگی منجر شده است.
در مسأله سوریه، این دوگانگی دیده میشود، برخی کشورها از جمله اردن، مصر، تونس، الجزایر و عراق از لزوم بازگشت دولت سوریه به اتحادیه عرب سخن گفتهاند. اما این بحران برای کشورهای نظیر عربستان و قطر یک موضوع حیثیتی است. حتی امارات و بحرین نیز اقدام به بازگشایی سفارت خود در دمشق کردهاند، اما اتحادیه عرب کمتر از آن مستقل است که بتواند موضوع بازگشت سوریه را در یکی از نشستهای خود مطرح کند.
دولت سوریه نیز که خود از مؤسسان این سازمان عربی است، بارها گفته که نیازی به بازگشت به اتحادیه عرب نمیبیند و عمر این اتحادیه به سر آمده است.
جنگ یمن و تجاوز آشکار دولت سعودی به این کشور عربی نیز از مسائلی است که اتحادیه عرب از حل آن عاجز است. چرا که اصولا اجازه ورود به این مسأله را ندارد. در طول پنج سال گذشته جز محکومیت انصارالله یمن موضع یا ابتکاری از سوی این اتحادیه دیده نشده است.
جنگ لیبی و یارکشی کشورهای عربی در این میان نیز ناکارآمدی اتحادیه عرب را بیش از پیش نمایان کرد. اتحادیه عرب اگر نقشی هم داشته در حمایت از موضع مصر، امارات و دولت سعودی بوده و هرچند دولت وفاق ملی لیبی هنوز کرسیدار این اتحادیه است، اما به مدد کشورهای یاد شده، وزنه «خلیفه جفتر» سنگینتر مشاهده میشود.
اما بحرانی که شاید بتوان گفت ضربه اصلی را به اتحادیه عرب زد، بحران محاصره قطر و تنش دولتهای سعودی، مصر، امارات و بحرین با دوحه در سال ۲۰۱۷ بود. این بحران به وضوح تأثیر خود را در جبههبندیهای جهان عرب نشان داده است. از تونس و لیبی تا سوریه و خلیج فارس شاهد رقابت این دو جریان هستیم. اتحادیه عرب نیز در این میان تحت نفوذ جریان سعودی قرار دارد و عملا هیچ زمانی توانایی ایفای نقش میانجی را نخواهد داشت.
موضع اتحادیه عرب و کشورهای عربی در خصوص این بحران بسیار متزلزل بوده و حتی به یک وحدت نیم بندی نیز نرسیده است. در این میان برخی کشورها از جمله مغرب، الجزایر و تونس موضع بی طرف همراه با تمایل به قطر از خود نشان دادهاند. عراق و اردن مواضع صریحتری دارند. عراق بارها گفته است که مخالف محاصره قطر است و اردن نیز به علت تمایل به سمت قطر مورد خشم دولتهای سعودی و امارات قرار گرفته است. سفر اسفند سال گذشته امیر قطر به اردن و دیدار با عبدالله دوم، از این حیث بسیار حائز اهمیت بود. باقی کشورها نیز تلاش کردهاند بیطرفی خود را حفظ کرده و طرفهای بحران را به گفتوگو دعوت کنند.
مجموع این مسائل، اتحادیه عرب را به نهادی تبدیل کرده که پس از ۷۵ سال، به قول کاربران عرب دیگر باید دفن شده و به تاریخ بپیوندد. این اتحادیه به جای آن که عاملی تأثیرگذار بر جهان عرب باشد، خود متأثر از بحرانهای موجود میان کشورهای عربی است. فراموشی رسالتی که در مسأله فلسطین بر گردن این اتحادیه است، ضربه نهایی بود که بر بدن نیمهجان اتحادیه عرب وارد آمد.