با سیدمهدی رحمتی یک مصاحبه مفصل انجام دادیم و از او خواستیم از واژههای شاد و توأم با شوخی استفاده کند تا آن روی سکه را هم ببینیم و این تصور که خشک است و خشن، از بین برود. رحمتی جدا از بحث فنی، انسانی است که روزهایی سخت را پشت سر گذاشته و خودساخته رشد کرده و در این فوتبال امثال او به هرجا برسند، حقشان است.
* مصاحبه ما نمیتواند صرفاً درباره نوروز باشد. اولین سؤالی که الان به ذهنم رسید، به رفتار و گفتارت در اسفندماه چند سال گذشته مربوط میشود. چرا مهدی رحمتی همیشه در اسفندماه عصبی میشود و تند صحبت میکند؟
صبر هر آدمی یک جایی لبریز میشود. من هم یک آدم هستم و خیلی مسائل را به قول معروف میریزم توی دلم اما 3، 4 مرتبه آخر سالی کمی خودم را تخلیه کردم تا برای عید و سال نو دلم پر نباشد. (خنده)
* شده بعداً پیش خودت بگویی کاش آن حرفها را نزده بودم؟
وقتی آرامتر شدم، پیش خودم گفتم میتوانستم از کلمات دیگری استفاده کنم. بالاخره در عصبانیت صحبت کردن، با گفتن حرفها در آرامش متفاوت است.
* برای اسفند سال 95 هم اعتراضت به کمیته انضباطی را داشتی!
اگر احکام عادلانه بود، هیچ حرفی نمیزدم. اول سال مرا محروم کردند در حالی که نه حرف زشتی زده بودم، نه دستم کسی را لمس کرد. بعد منت هم سرم گذاشتند و گفتند یک جلسهاش را برایت تعلیق کردیم، در حالی که سزاوار محرومیت نبودم تا رسیدیم به شهرآورد، اسمش شهرآورد است، حساسیت دارد و برای هر دو تیم مهم است. اگر داور گل دوم پرسپولیس را خطا اعلام میکرد، بحث ادامه نمییافت. سیدجلال دوید سمت توپ تا بازی را سریع شروع کنند، من هم رفتم جلوی توپ ایستادم تا بازیکنان تیمم و جوانترها از شوک خارج شوند. جلال سُر خورد، داور به من کارت قرمز داد! مگر کاری کردم که کارت زرد دوم را بگیرم؟ عدالت حکم میکرد کارت زرد دوم من باطل شود، نشد! ایرادی ندارد پس محرومیت به چه علت لحاظ شد؟ فیلم بازی که نشان میداد سیدجلال سُر خورد پس چرا مرا محروم کردند؟
* تو و جلال حسینی خیلی صمیمی بودید و حالا از هم کدورت هم دارید. دوستی چند ساله شما پایان یافت یا بازسازی میشود؟
آدم شیشه کثیف رو پاک میکنه، حالش خوب میشه، ببین دلو پاک کن چی میشه! من کدورتی ندارم، او به عنوان کاپیتان پرسپولیس روی تیمش تعصب داشت و میخواست مانع باخت شود، همانطور که من برای بردن استقلال هرچه در توانم بود، گذاشتم. محرومیت حقم نبود اما استقلال برنده شد و دل هواداران تیمم شاد. همه ما در طول زندگی هم بدی دیدهایم، هم بدی کردهایم و مغزمان فقط آنچه به نفع خودمان است را سیو میکند و کاری که در حق دیگران انجام میدهیم را دیلیت! امیدوارم در خلوت خودمان متوجه خوبیها و بدیها بشویم.
* لیست دوستانت در روزهای پایانی سال 95 بیشتر از سال قبل در همین ایام شده یا کمتر؟
قطعاً بیشتر.
* از عکسهایی که از شما خارج از محیط زمین چمن گرفته میشود، اکثراً مشغول صحبت کردن با موبایل هستی. میتوانی بگویی در روز چند ساعت با موبایل صحبت میکنی؟
من کمی رفیقباز هستم (خنده) تیم ببرد 500، 600 نفر تبریک میگویند، نتیجه نگیرد، باز کلی تماس که ناراحت نباش و خلاصه کلام دوستانم نسبت به من محبت دارند ولی من فرصت لازم را برای جبران لطف آنها ندارم و خوشبختانه شرایطم را درک میکنند.
* چند خط موبایل داری؟
بعضی روزها که میخواهم در تنهایی خودم باشم، گوشیام را خاموش میکنم و اگر از منزل خارج شوم، یک شماره بخصوص را برمیدارم تا اگر از منزل کاری داشتند، بتوانند پیدایم کنند. یک روزهایی هم دو تا موبایل دستم است تا صحبت کنم.
* حالا چرا دو تا؟
وقتی یک نفر از دوستانم دارد با من صحبت میکند، نمیتوانم به او بگویم قطع کن چون باید الان زنگ بزنم و به عنوان مثال آدرس بگیرم. از خط دیگر به عنوان یار کمکی (خنده) بهره میبرم.
* شده رفیقی به تو بگوید عوض شدهای؟
پیش آمده که صبح تمرین داشتهام، خسته رفتهام منزل ناهار چند تا تماس ناموفق روی گوشی دیدهام، به خودم گفتهام تو مسیر تمرین زنگ میزنم ولی تا سوار ماشین شدهام، یکی دیگر از دوستان تماس گرفته مشغول صحبت به تمرین رسیدهام و بعد فراموش کردهام به تماسهای صبح رسیدگی کنم و دوستی دلخور شده است. ولی در کل هرکدام از رفقا 2 ساعت کنارم باشد، شرایطم را درک میکند و دیگر دلخور نمیشود.
* شنیدهای خم کردن گردن برای نگاه کردن به گوشی، وزنی معادل 27 کیلوگرم فشار به گردن وارد میکند؟
نمیدانم این دانشمندان زمانی که صبح تا شب مجبور بودیم سرمان را برای خواندن و نوشتن درس خم کنیم، کجا بودند. (خنده).
* چند تا گوشی موبایل از دستت افتاده و شکسته؟
یعنی کافیه یک روز قاب موبایل نیندازم، جاذبه زمین 10 برابر شده و حداقل 4، 5 تا گوشیام شکسته است.
* حضور در فضای مجازی را چقدر دوست داری؟
به همین اندازه که فعال هستم!
* چرا بخشی که مردم میتوانند زیر پست شما کامنت بگذارند را بستهاید؟
چون هزار یا دوهزار نفر هستند که بخش کامنتها را محل تخلیه عقدههایشان میدانند. نه در پیج من، در پیج رونالدو و مسی هم میبینید این هموطنان همیشه در صحنه فضای مجازی از چه عباراتی استفاده میکنند و باعث تنش و ناراحتی سایرین میشوند. واقعاً آدم میماند اینها چه لقمهای خوردهاند که به خانواده هر شخصی با هر ملیتی توهین میکنند. ندانستن، عیب نیست، نفهمیدن هم عیب نیست ولی ندانسته و نفهمیده در مورد چیزی اظهارنظر کردن، کار روزمره این دسته افراد است.
* سال 95 برایت چطور گذشت؟
سال که چه عرض کنم، قدیمها 3، 4 سال طول میکشید تا یک سال را سپری کنیم. الان نهایتاً 3 ماهه، سال تمام میشود و به قولی سرعت گذر زمان منطقی به نظر نمیآید. سال 95 برایم روزهای خوب و تلخ داشت، هرچند با چیزی که فکر میکردم و دوست داشتم، تفاوتهایی داشت ولی خدا را شکر یک سال دیگر هم از عمرم رفت.
* دوست داری چند سال عمر کنی؟
همانقدر که تقدیرم باشد، کفایت میکند.
* به مرگ فکر میکنی؟
هر آدمی به مرگ فکر میکند. در سال نمیدانم 40 یا 50 بار یا کمی بیشتر میروم بهشت زهرا (س) برای مراسم مختلف. قطعاً زیاد به مرگ فکر میکنم.
* قطعه نامآوران جایی است که زیاد میروی. موضوع خاصی در این قطعه نظرت را جلب کرده است؟
یک طرف این قطعه نوجوانانی که به علت مرگ مغزی اهدای عضو کردهاند، خاکسپاری میشوند. دیدن شیون خانواده آنها یک حس خاصی دارد. عزیزشان فوت شده و رضایت دادهاند چند عضو مثل قلب، کبد، کلیه، قرنیه چشم و... از بدن جوانشان جدا شود. در سوی دیگر این قطعه بزرگانی خاک شدهاند که افتخارات زیادی کسب کردهاند. امسال درگذشت منصورخان پورحیدری ضایعه بزرگی برای جامعه ورزش و به خصوص خانواده بزرگ استقلال بود. یک موضوعی که خیلی برایم دلچسب است و عادی نشده، مزار ناصرخان حجازی است. در هر روز و هر ساعتی از سال به قطعه نامآوران رفتهام، سنگ مزار ایشان تمیز بود و با گل تازه تزئین شده.
* اهل کتاب خواندن هستی؟
قبلاً برای علی و حالا برای عطا کتاب داستان میخوانم. (خنده شدید).
* تفاوت بچههای دهه 60 و 70 چیست؟
یک دهه نودی دارم. در خانه ما همه آرام هستند، منجمله پسر بزرگم علی و عطا هنوز کوچک است که تنها جایی برود یا مدرسه رفته باشد اما از دیوار راست بالا میرود. چیزهایی را میداند که نسل ما دهه شصتیها تو دوره راهنمایی میشنیدیم. استعداد و انرژی دهه نودیها بالاست.
* شهرت خوب است یا دردسر؟
اولش خوب و شیرین است ولی بعد از چند سال برای خود آدم عادی میشود و گاهی دردسرآفرین. آدم مشهور اعم از ورزشکار یا هنرمند خیلی جاها رنج میکشد. مثلاً میروی بهشت زهرا تا در مراسم خاکسپاری شرکت کنی، 400 نفر راهت را میبندند که عکس سلفی بگیرند. بگویی اینجا جایش نیست، دلخور میشوند و زیر لب حرف ناحسابی میزنند. بخواهی بایستی، مراسم را از دست میدهی و بقیه میگویند احترام مجلس را نگه نمیدارد. بخواهی با خانواده بروی جایی، جور درنمیآید و آنها اذیت میشوند. برای یک قشر رفتن به شهر بازی، سینما، پارک و... ساده نیست.
* اهل ماشینبازی هستی؟
ماشین را دوست دارم اما اهل اینکه مدام اتومبیل عوض کنم، نیستم.
* تصادف بد داشتهای؟
نه ولی تصادف بد دیدهام.
* توضیح میدهی؟
سالی که سپاهان بودم یک بار تو جاده قم - اصفهان یک پراید جلویم چپ کرد و چند تا معلق زد. سریع پیاده شدم و دویدم سمت پراید، در عقب را به هر زوری بود باز کردم و دو نفر را بیرون کشیدم. در جلو را هم باز کردم و داشتم بغلدستی راننده را خارج میکردم که چشمم خورد به راننده و یک میله که وسط جمجمهاش را سوراخ کرده بود و خون میپاشید. 3 نفر زنده ماندند اما مجروح شدند تا امداد رسید و به خودم آمدم، دیدم تمام لباسم قرمز است. صحنه وحشتناک و خیلی ناراحتکنندهای بود.
* چقدر اهل شوخی هستی؟
با دوستان صمیمیام زیاد شوخی میکنم.
* میگویند فوتبالیستها شوخیهایشان زشت هم هست.
شوخی مؤدبانه داریم و شوخی بیادبی. این مختص فوتبالیستها نیست، در هر صنفی وجود دارد.
* چرا بچه مرفهها فوتبالیست بزرگ نمیشوند؟
فوتبال 90 دقیقهای نیست که میتوان پای تلویزیون دید. بچه مرفه طبعاً سختی زیادی یا به قول معروف زجر نکشیده. 2 ساعت تمرین زیر آفتاب تابستان با دمای 40 درجه یا 2 ساعت تمرین روی زمین پر از برف با دمای منفی صفر برایش قابل تحمل نیست و این به معنای طعنه زدن به این قشر نیست.
* دوست داشتی بچه مرفه بودی؟
نه!
* قبلاً در خاطراتت گفته بودی در 16 سالگی مسافرکشی میکردی؟
آره یادش بهخیر، خط انقلاب- خانیآباد، یاغچیآباد، دربست هم نبود آن سالها چون کسی برای رفتن به جنوب شهر دربست نمیگرفت (خنده). من اتومبیل پیکان پدرم را برمیداشتم تا خرجی خودم را دربیاورم. دوست داشتم استقلال مالی داشته باشم. دست و بال پدر خیلی باز نبود اما گرسنه همه نمیماندیم.
* بدون گواهینامه گیر پلیس نمیافتادی؟
قدم بلند بود و طوری هم تردد میکردم که توی چشم نباشم.
* پس خلاف میکردی؟
خلاف من سنگین نبود (خنده).
* از کدام ویژگیات خوشت نمیآید؟
عصبی شدن.
* چرا کنترلش نمیکنی؟
بعضی وقتها نمیتوانم.
* بابت همین نقطه ضعف کلی هم صدمه دیدهای.
بله متأسفانه.
* در فضای مجازی به خاطر همین عصبی شدن به تو انواع تهمتها هم زده شده است.
من همینی هستم که دیدهاید. فیلم بازی نمیکنم، وقتی عصبی شوم بروز میدهم. چه کسی عصبی نمیشود؟ چه کسی اشتباه نمیکند؟ یکی از اخلاق بد اکثر ما ایرانیها قضاوت کردن دیگران است. مینشینیم و طرف را میجویم؛ انگار نه انگار خودمان در زندگیمان اشتباه میکنیم. فریاد میکشیم، گناه میکنیم. میگوییم مرگ خوب است ولی برای همسایه! آیا یک بار دیدهاید ادعا کنم آدم خوبی هستم؟ نه من هم یکی مثل بقیه دچار اشتباه در گفتار یا رفتار میشوم و هرگز خودم را عقل کل ندانسته و نمیدانم. آدمی که فکر کند همه چیز را میفهمد بیشعور است. میدانید تعریف بیشعور از نگاه من چیست.
* جالب است بگویی!
وقتی آدم خودش را قلقلک بدهد مغزش درک میکند که کار خودش است و قلقلکش نمیآید، بیشعوری هم دقیقاً همینطور است و فرد نمیفهمد شعور ندارد.
* خوشصحبت هستی؟
بستگی به روحیه و حوصلهام دارد.
* بهترین روز سال 95 برایت کدام روز بود؟
بعد از پایان بازی با السد قطر خیلی خوشحال بودم.
* بیشتر از برد مقابل پرسپولیس؟
برای من برد السد شیرین بود. شهرآورد هم مهم بود و حساسیت خودش را داشت.
* کدام فوتبالیستها را با روحیه و شاد میدانی؟
زیاد هستند ولی از بین دوستانم حنیف عمرانزاده و هاشم بیکزاده با انرژی هستند.
* راز محبوبیت هاشم میان خود فوتبالیستها چیست؟
همه ما آدمها به اصطلاح خرده شیشه داریم از یک درصد تا 99 درصد (خنده) ولی هاشم گِرمی خرده شیشه ندارد و همه دوستش دارند.
* برویم سراغ سؤالاتی درباره عید، چند نوروز را خارج از ایران گذراندهای؟
فکر کنم 3 تا عید را ایران نبودهام، با سپاهان، استقلال و تیم ملی در اردو بودهام.
* با همبازیانت موقع سال تحویل دور هم جمع میشدید؟
نه! هر کسی تو اتاق خودش بود.
* عید 95 به همسر و فرزندانت عیدی چه دادی؟
مطابق هر سال از لای قرآن پول نو برمیدارند. بقیه نزدیکان و دوستانم نیز پول متبرک عیدی میگیرند.
* اسکناس 5 و 10 هزار تومانی یا تراول؟
بستگی به شانس عیدی گیرنده هم دارد (خنده).
شده کسی دم عید از تو حلالیت بطلبد؟
اصولاً در ایران همه خودشان را محق میدانند و ساختار مغز اکثر ما جوری تربیت شده که از گفتن (حق با شماست) هراس داریم!
* دوران نوجوانیات را به یاد داری؟
حافظهام یک وقتهایی عین کامپیوتر است و یک چیزهایی را اصلاً به خاطر نمیآورم.
* تعطیلات عیدت در آن دوره چطور بود؟
یکی، دو سال را یادم هست چند روز رفتیم شمال یا تبریز.
* دَرست چطور بود؟
از نظر پدر و نزدیکان عالی!
* یعنی چه؟
زیاد پای درس و مشق نمینشستم اما معدلم از 17، 18 کمتر نمیشد.
* ضعیفترین نمرهای که میگرفتی از کدام درس بود؟
نمیگویم (خنده).
* قصد ادامه تحصیل نداری؟
چرا میخواهم در رشته تربیت بدنی ادامه تحصیل بدهم.
* میدانی در کدام بیمارستان به دنیا آمدهای؟
بیمارستان اقبال.
* حسرت خاصی در دل داری؟
فقط یک حسرت و غم بزرگ در زندگیام دارم که هیچ وقت برآورده نمیشود پس گفتنش دردی را دوا نمیکند.
* فوتبالی است؟
نه هیچ ربطی به فوتبال ندارد. گفتنش حالم را میگیرد.
* ولی خوانندگان این مصاحبه دوست دارند بدانند.
خواهرم هنوز 18 ساله نشده بود که در یک سانحه رانندگی جان باخت، قبل از اینکه به شهرت برسم و از نظر مالی تأمین شوم. او هم خواهرم بود و هم به نوعی مادر خانه که برای من و پدرم غذا میپخت و کارها را انجام میداد. من هم درس داشتم، کار میکردم و بقیه ساعتها را در زمین خاکی یا سالن قیانوری مشغول فوتبال بودم. کاش خواهرم زنده میماند، پیشرفت مرا میدید و میتوانستم هر چه که دوست دارد برایش بگیرم. این حسرت برآورده نمیشود. فقط هر دفعه میروم سر مزارش این حرفها را با بغض میگویم و برمیگردم و به نوجوانیام فکر میکنم.
* ببخش که با سماجت خاطره تلخت را در ذهنت آشکار کردیم.
اشکال ندارد، خدا همه رفتگان را رحمت کند. برای همه هست و خیلی خانوادهها داغدیده هستند.
* اهل موزیک هستی؟
چرا نباشم.
* خوانندگان مجاز یا غیرمجاز؟
این دوره و زمانه و پیشرفت تکنولوژی باعث شده همه آهنگهایشان پخش شود و هر کدام را خوشتان بیاید گوش میکنید. من تنها باشم کمتر ضبط ماشین روشن است اما پسرها که بنشینند نوبتی آهنگهای مورد علاقه آنها باید پخش شود و بچههای این نسل هم که سلیقهشان با ما متفاوت است و خلاصه انواع آهنگها را شنیدهام و میشنوم و به جای ناراحتی لبخند میزنم تا آنها هم خوشحال باشند. بعد تا بهترین آهنگ فلش تو ماشین میآید که دوست دارم بشنوم رسیدهام به مقصد!
* توصیه نوروزی به دوستدارانت داری؟
آره! حواسشون به لباساشون باشه که دم عیدی تا سر بچرخونن شده دستمال گردگیری!
* و پیام نوروزی مهدی رحمتی؟
همه نعمتهای پروردگار را همراه با سلامتی، شادی و آزادی برای هموطنانم آرزو میکنم.