اینکه آنها اصلاً مرا واقعاً می‌خواهند یا نه یک بحث دیگر است اما نکته مهم که باید بگویم این است که پیشنهاد باشگاه بزرگ استقلال برایم مایه افتخار بوده اما من قلباً پرسپولیسی هستم و رفتن به استقلال برایم به هیچ‌وجه ممکن نیست! شاید خیلی‌ها بگویند در فوتبال حرفه‌ای این مسائل معنا ندارد اما من بچه جنوب شهرم و نمی‌توانم پا روی دلم بگذارم.

چگونه باید برای موفقیت تیمی تلاش کنم که تا یک سال قبل آرزوی باختن آن را داشته‌ام؟ شاید این حرف‌ها خنده‌دار باشد و خودم هم خوب می‌دانم یک بازی خوب در تیم‌های بزرگ چه بازتابی دارد اما من پرسپولیسی هستم. ضمن آنکه دور از انصاف است در این شرایط راه‌آهن یزدان را که سکوی پرتاب من و میلاد بوده تنها بگذارم. البته شرایط میلاد با من فرق می‌کند. او پیشنهاد خارجی دارد و شاید آن را برای همیشه از دست بدهد اما من دوست دارم در راه‌آهن یزدان بمانم و به این تیم کمک کنم. امیدوارم استقلالی‌های عزیز مرا ببخشند و...»

مصاحبه صادقانه و بی‌ریای مهرداد محمدی را خواندید؟ نظرتان چیست؟ به ما که باشد می‌گوییم روایت‌های دیرین فوتبال ما پر بود از قصه «وفاداری و عشق به پیراهن». روزهای بی‌اسکناس و بی‌چک و تراول. روزهای قداست پیراهن‌های نم‌دار و عرق‌کرده‌ای بود که تقدس‌شان را از دل‌های وفادار صاحبان خود وام می‌گرفتند.

روزهایی که هنوز طاعون شبه‌حرفه‌ای، ملخ به جان نسل وفادار فوتبال‌مان نینداخته بود و فوتبال چیزی بیشتر از عشق نبود. تقویم‌ها که ورق خوردند مارکوپولوها سر و کله‌شان پیدا شد. صبح از دفتر این باشگاه با بوی کباب و اسکناس خود را به دفتر باشگاه دیگر می‌رساندند و چرتکه‌های‌شان عین کامپیوتر کار می‌کرد مبادا صناری را از دست بدهند.

تشییع تعصب بود و تدفین عشق. حلوا خیرات می‌کردند و انگشت سبابه بر خاک وفاداری می‌گذاشتند و فاتحه الرحمن می‌خواندند.

حالا میان همه این همه (!) دغدغه و اعتصاب و پول و جنگ و جدال و تیتر، پسر ساده‌دل و عاشق خیابان فلاح، با پیشنهاد آبی‌ها دلش نمی‌لرزد.

 

می‌داند و خوب هم می‌داند پشت آن دیگ دیزی و بساط دستفروشی تا رسیدن به 11 پیراهن آبی چقدر راه باید می‌رفت و حالا چقدر راهش کوتاه شده ولی چشم بر همه اینها می‌بندد و می‌گوید: «نه، من پرسپولیسی‌ام. احترام استقلالی‌ها محفوظ اما من آنجا برو نیستم.»

 

قصه دلدادگی وفاداری مهرداد محمدی وقتی شنیدنی‌تر می‌شود که بدانیم از اردوگاه معشوق پرسپولیس هنوز نه دود سفیدی بلند شده و نه پیغام عاشقانه‌ای تا بگوییم در قمار عاشقانه، بدیهی است که عشق دوطرفه ماناتر باشد. آری مهرداد محمدی ساده و صادق حرف‌هایش را زده است. تشکر از حُسن نظر پرویز مظلومی و جواب رد محترمانه به پیشنهاد وسوسه‌کننده استقلال و... حالا باید گفت: «چقدر در فوتبال‌مان مهرداد کم داریم!»