محمد مایلیکهن را باید معترض همیشگی فوتبال کشور قلمداد کرد. او به واسطه صحبتهای جنجالیاش همیشه تیتر رسانهها بود و به نظر میرسد از این که همیشه تیتر رسانهها باشد استقبال میکند؛ چه آن زمان که مربیگری تیمهای مختلف را بر عهده داشت و جه در دورانهایی که به عنوان پیشکسوت در خصوص مسائل مختلف فوتبال کشور به اظهارنظر میپرداخت و به بسیاری از چهرههای مطرح فوتبال کشور میتاخت.
چند سالی بود که خبری از محمد مایلیکهن نبود؛ اما اظهارنظرهای رگباری او در چند روز اخیر هیاهوی زیادی ایجاد کرد. مایلی کهن این بار امیر قلعهنویی و رضا عنایتی را هدف قرار داد. دلیل این حملات دنبالهدار او هم سرمربیگری تیم امید است. مایلی کهن از محمدرضا ساکت که عضو هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال است خواسته بود محرم نویدکیا سرمربی تیم امید شود؛ اما فدراسیون فوتبال به پیشنهاد مایلیکهن اهمیتی نمیدهد و با توصیه قلعهنویی، رضا عنایتی را انتخاب میکند.
مایلیکهن در گفتوگویی که با شبکه خبر داشت به شدت علیه قلعهنویی و عنایتی موضعگیری کرد؛ اما بخش زشت ماجرا جایی بود که او از القاب زشت برای سرمربی تیم ملی و حتی نایب رئیس اول فدراسیون فوتبال استفاده کرد. قطعا استفاده از القابی همچون «گروهبان قندلی» و «نبی چاخان» در هیچ قاموسی نمیگنجد. عجیب اینکه این ادبیات زشت را کسی استفاده کرده که همیشه مدعی اخلاق مداری در فوتبال بوده است. او برای توهین تماشاگران به داوران گریه میکند اما هر کسی که در دایره تفکراتش جایی ندارد را مورد اهانت قرار میدهد.
در خصوص حمایت مایلیکهن از نویدکیا هم میتوان دلایل زیادی آورد. مایلی کهن میگوید «از بزرگانی مثل محرم نویدکیا و وحید هاشمیان با کارنامه های مشخص استفاده نمیشود و ناگهان عنایتی از ناکجا آباد بیرون میاید چون همزبان گروهبان قندلی هستند.» قطعا نویدکیا و هاشمیان جزو چهرههای معتبر فوتبال ایران هستند؛ اما مایلی کهن بگوید که آنها چه کارنامه مشخصی در مربیگری داشتند.
نویدکیا در تنها سابقه مربیگریاش با تیم پرمهره سپاهان هیچ عنوان قابل توجهی کسب نکرد. وحید هاشمیان هم تاکنون سابقه سرمربیگری تیمی را بر عهده نداشته و تنها به عنوان دستیار در کادرفنی تیمهای پایه هامبورگ و تیم ملی ایران حضور داشته است. اینکه عنایتی بهترین گزینه برای هدایت تیم امید بوده یا خیر را گذشت زمان مشخص خواهد کرد؛ اما حداقل روی کاغذ کارنامه پررنگتری از نویدکیا و هاشمیان دارد.
مایلی کهن به سعید الهویی هم تاخت و گفت که «سعید الهویی با چه رزومه ای شده است مربی تیم ملی؟» ای کاش حالا که برای مایلیکهن رزومه افراد تا این حد مهم شده در خصوص اینکه چگونه خودش در سال ۱۳۷۴ به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال انتخاب شد هم توضیح میداد. او زمانی سرمربی تیم ملی شد که هیچ سابقه سرمربیگری در فوتبال نداشت. با این حال در جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۹۶ توانست تیم ملی سوم آسیا کند؛ هر چند این اولین و آخرین موفقیت او در فوتبال بود. مایلیکهن پس از آن هدایت هر تیمی را که بر عهده گرفت در نهایت با ناکامی از آن تیم جدا شد.
تصور اینکه اگر او مربی موفقی بود ادبیات فعلیاش تا چه حد تندتر میشد قابل پیشبینی و البته ترسناک است. توصیهای که میتوان به مایلی کهن کرد این است که برای دیده شدن و برای اینکه همچنان باور کند که فراموش نشده نباید دست به دامان هر رسانهای شود.
ای کاش مایلیکهن با تکیه به همان تنها موفقیت دوران مربیگریاش که ۲۷ سال از آن می گذرد نقش پدرانهای در فوتبال ایران بازی میکرد؛ نه اینکه اینگونه با کمترین منطق و بر اساس احساسات شخصی خود به همه حمله کند. ای کاش سومی جام ملتهای آسیا نبود تا او تا این حد خودش را محق نمیدانست و اهالی فوتبال از حملاتش در امان بودند.