در واقع ساده زیستی رهبران دینی دو پیامد مثبت دارد و رعایت نکردن آن دو خطر بزرگ دارد.
در صورت اول فقیر میتواند با نگاه و تأمل در زندگی حاکمان و رهبران، زندگی آمیخته به فقر خویش را به راحتی تحمل کند و احساس تبعیض ننماید. .
تا زمانی که فقر از همه جامعه زدوده شود، و طبیعی است که در صورت دوم یعنی در جامعهای که حاکم اسلامی و هیئت حاکمه کاخنشین باشند، انسانهای فقیر دیگر نمی توانند صبر کنند و همچنین ثروتمندان طغیان کرده، گستاخ شده و دست به چپاول می زنند.
ساده زیستی
ادله مختلفی در مورد ساده زیستی امامان (ع) وجود دارد ، که از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1ـ همگامی با طبقه محروم جامعه:امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که رهبر و مقتدای مسلمین، سمت رهبری را عهدهدار شد باید از حیث پوشاک (زندگی) همچون افراد کم درآمد جامعه باشد.»[۱] در واقع ساده زیستی رهبران دینی دو پیامد مثبت دارد و رعایت نکردن آن دو خطر بزرگ دارد.
در صورت اول فقیر میتواند با نگاه و تأمل در زندگی حاکمان و رهبران، زندگی آمیخته به فقر خویش را به راحتی تحمل کند و احساس تبعیض ننماید تا زمانی که فقر از همه جامعه زدوده شود، و ثروتمندان جامعه گستاخ نشده و طغیان نمی کنند، و طبیعی است که در صورت دوم یعنی در جامعهای که حاکم اسلامی و هیئت حاکمه کاخنشین باشند، انسانهای فقیر دیگر نمی توانند صبر کنند و همچنین ثروتمندان طغیان کرده، گستاخ شده و دست به چپاول می زنند.
«معمر بن خلاء» میگوید: از امام هشتم (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «به خدا قسم اگر به تصدّی رهبری سیاسی جامعه دست یابم سختترین غذاها را خواهم خورد، اگرچه قبل از آن از غذاهای خوب استفاده می کردم و نیز خشنترین لباسها را خواهم پوشید گرچه قبل از رهبری می توانستم از لباس مناسب و خوب استفاده کنم و همچنین به کارهای مداوم و سخت خواهم پرداخت ولی قبل از تصدّی مسؤولیت استراحت دارم.»
دلبستگی به دنیا مبغوض خداست:
در مخالفت انسان با خدا و رسول خدا همین بس که به امری که مبغوض و مطرود آنهاست محبت داشته باشند.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) برخورد پیامبر با دنیا را چنین توصیف میکند:
اگر در ما نبود جز دوستی آنچه خدا و رسول آن را دشمن می دارد و بزرگ دیدن آنچه خدا و رسول، آن را خُرد و کوچک میشمارد برای نشان دادن مخالفت ما با خدا کافی بود و سرپیچی ما از فرمانهای او آشکار مینمود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید:
ما را با دنیا چه کار باشد حکایت من و دنیا حکایت سواری است که در روز گرمی درختی برایش به پا شده و او در زیر آن درخت خواب کوتاهی نموده، سپس کوچ کرده و آن را واگذاشته است.
ای بسا مرد حق اندیش و بصیر میشود از کثرت نعمت ضریر
کثرت نعمت گداز از دل برد ناز می آرد، نیاز از دل برد
سالها اندر جهان گردیدهام نم به چشم منعمان کم دیدهام
دور ساختن کبر و غرور:
«زید بن وهب» میگوید گروهی از اهل بصره به حضور امام رسیدند و مردی از رؤسای خوارج در میان آنان بود به نام «جعده بن نعجه» نگاهی به لباس علی – علیه السلام- انداخت و گفت: چه چیز تو را از پوشیدن لباس خوب باز میدارد؟ امام فرمود: این لباس مرا از کبر و غرور دور میسازد و برای پیروی مسلمانان از من شایستهتر است.»
از باب مواسات و برابری با افراد جامعه:
کفی بک عاراً أن تبیت ببطنه و حولک أکباد تحنّ الی القّد
این ننگ تو را بس که شب با شکم سیر بخوابی، در حالی که در اطراف تو شکمهایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند. آیا رهبران عدل، بسنده کنند که نامشان رهبر و پیشوا باشد و در سختیهای روزگار با مردم خویش شریک نگردند.
انسان برای چه آفریده شده است؟ اینکه همچون چهارپایان مدتی را در طلب تأمین شکم خویش گذراند و دیگر هیچ؟ از این زوایه انسان نمیتواند هرگونه که خواست زندگی کند و توجهی به مسؤولیت خود در قبال دیگران و جامعه انسانی نداشته باشد. «و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصهَ[۹]» یعنی؛
و دیگران را بر خویش مقدم می دارند و به آنان ایثار میکنند در حالیکه خود بر آنچه می بخشند نیازمندند.
عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: من قضی لمؤمن حاجه کان کمن عبدالله دهراً
کسی که نیاز مؤمنی را برطرف کند مثل این است که خداوند را برای همیشه عبادت کرده است.