حجتالاسلام محسن قرائتی استاد قرآن در کتاب «خنده و گریه» در مورد شاد بودن فرد مسلمان و اینکه چگونه شاد باشیم و چطور بخندیم اما خنده حرام نباشد، انواع مزاحهایی که از ائمه معصومین(ع) و علمای شیعه روایت شده را جمعآوری کرده است که در این نوشتار به برخی از اشارات استاد میپردازیم.
رتبه شاد کردن، بعد از معرفت خداست
از امام صادق(ع) پرسیدند: «بعد از معرفت خداوند محبوبترین کار نزد خدا چیست؟» فرمود: «شاد کردن مؤمن». در حدیث دیگری فرمود: «حریص باشید در برآوردن حاجات مؤمنان و شاد کردن آنان و برطرف کردن غم از چهره آنان؛ چراکه هیچ چیزی نزد خدای بزرگ بعد از ایمان بالاتر از شاد کردن مؤمنان نیست.»
حورالعین، پاداش شادکننده
امام صادق(ع) فرمود: «ای پسر جندب، هر کس دوست دارد که خداوند او را به ازدواج حورالعین درآورد، پس شاد کند مؤمنی را.»
احترام مؤمن، شاد کردن دل امام
امام صادق(ع) فرمود: «هر کس به یکی از دوستان ما احترام کند، ابتدا به خدا احترام گذاشته، دوم به رسول خدا(ص) و سوم دل ما را شاد کرده است.»
کسی که خدا را در عرش شاد کرد
«اعلامالدین دیلمی» روایت میکند از حسن بن علی بن یقطین از پدر خود و او از جدش که در اهواز مردی از نویسندگان یحیی بن خالد فرماندار شد و من یک بدهی مالیاتی داشتم که با پرداخت آن تمام ثروت و مالم از بین میرفت. به من گفتند: «آن مرد شیعه است.»
میترسیدم او را ببینم مبادا آنچه گفتهاند صحیح نباشد. در نتیجه، زندگی من متلاشی شود. خدمت حضرت صادق(ع) رسیده و از آن جناب تقاضای کمک کردم. حضرت نامه کوچکی نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم ان لله فی ظل عرشه ظلا لایسکنه الا من نفس عن اخیه کبه و أعانه بنفسه أو صنع الیه معروفاً و لو بشق تمرة و هذا أخوک و السلام.»
نامه را امضا کرده به من سپرد و دستور داد به او برسانم. وقتی وارد شهر خود شدم، به در منزل او رفتم و اجازه خواستم. گفتم: «بگویید پیکی از طرف امام صادق(ع) آمده است. ناگاه دیدم با پای برهنه آمد. همین که مرا دید، سلام کرد و پیشانی مرا بوسید. گفت: «شما پیک مولایم امام صادق(ع) هستید؟» گفتم: «آری.» دست مرا گرفت و داخل منزل برد و مشکل مالیاتی مرا حل کرد، آنگاه تمام ثروت خویش را با من نصف کرد و میگفت: «آیا تو را شاد کردم؟» گفتم: «به خدا قسم شاد شدم.»
موقع حج که رسید، با خود گفتم: «پاداش این عمل چیزی نیست، جز اینکه به مکه روم و در آنجا برایش دعا کنم و خدمت مولایم حضرت صادق(ع) برسم و سپاسگزاری از او بنمایم و تقاضا کنم برایش دعا کند.» به مکه رفتم و خدمت حضرت صادق(ع) رسیدم. جریان را برایش شرح دادم. شاد و خوشحال شد. عرض کردم: «آقا از کاری که نسبت به من کرد شما شاد شدید؟» فرمود: بلی به خدا قسم مرا شاد کرد. به خدا سوگند آبای گرامم را شاد نمود. به خدا سوگند پیامبر اکرم(ص) را شاد کرد و الله خدا را در عرش، شاد نمود.»
شادی مکتبی
یکی از شیعیان خدمت امام عسکری(ع) رسید و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، در همسایگی ما شخصی از مخالفان با ما زندگی میکند و بسیار ما را میرنجاند و درباره مسائل مذهبی با ما بحث میکند و دلایلی میآورد که ما توان پاسخگویی آن را نداریم.» امام به او فرمود: «وقتی این گروه جمع هستند برو نزدشان و اینگونه با آنها بحث کن.» او هم با استفاده از فرمایشات امام با آنها بحث کرد و بر آنان پیروز شد و خوشحال، نزد امام برگشت. امام به او فرمود: «اهل آسمان از این حرکت تو بیشتر شادمان شدند. چون تو توانستی فکر انحرافی دشمن را در هم بشکنی و شیطان و هوادارانش را غمگین سازی، فرشتگان بر تو درود میفرستند.»
صندوقهای سرور
پیامبر(ص) خبر داده است که به ازای هر روز از ایام عمر و به عدد ساعتهای شب و روز هر کس، خزانهای موجود است. در روز قیامت که درهای آن باز میشود یک خزانه را پر از نور میبیند که به هنگام دیدنش شادی و سرور او را در برمیگیرد؛ بهطوریکه اگر بر دوزخیان تقسیم کنند از عظمت آن سرور احساس آتش نمیکنند و آن ساعت، ساعتی است که در آن طاعت پروردگار را بهجای آورد.
خزانه دیگری را باز میکنند، آن را تاریک و بدبو و ترسناک میبیند. به هنگام مشاهده آن، آه و نالهای او را در برمیگیرد که اگر بر اهل بهشت تقسیم شود، نعمت بر آن تباه میشود و آن ساعتی است که در آن ساعت نافرمانی کرده است. سپس خزانه دیگری را بگشایند. آن را خالی مییابد و چیزی در آن نمیبیند که خوشش آید و یا بدش آید و آن ساعتی است که در آن خوابیده و یا به حلالهای دنیا اشتغال داشته است. پس او را احساس خسارت و تأسف به از دست دادن آن ساعت دربرمیگیرد، زیرا قدرت بر پرکردن آن ساعت از حسنات غیرقابل وصف را داشته و از همین باب گفتار حقتعالی است: «ذلک یوم التغابن» آن روز، روز غبن و خسارت است.