بزرگترین جفایی که در حق خداوند می شود

بزرگترین جفای به حق مطلق این است که انسان از نام حق به کام باطل استفاده کند. به تعبیر امروزی از خدا و اسم خدا «استفاده ابزاری» کند. اسم خدا حق است ولی به دست انسان پوششی برای رسیدن به باطل می شود. در بخشی از نامه 69 نهج البلاغه امام علی علیه السلام آمده: ««وَعَظِّمِ اسْمَ اللهِ أَنْ تَذْکُرَهُ إِلاَّ عَلَی حَقّ؛ امیرالمومنین دستور دادند که نام خدا را بزرگ بشمر و جز برای حق نام خدا را بر زبان نیاور.

در این بیان در حقیقت توصیه امام به بزرگ داشتن یاد خدا نیست؛ بلکه توصیه به بزرگ داشتن اسم خداست و چون اسم از مسمای خودش کسب عظمت یا حقارت می کند، هرچه انسان نسبت به معنایی احساس احترام داشته باشد، نام او را نیز با احترام می برد. 

حضرت می فرمایند مبادا از نام خدا برای رسیدن به دنیا استفاده کنی. مبادا خدا را پلی برای رسیدن به هوس های دنیوی خودت قرار دهی.

در روایتی دیگر داریم که می فرمایند: «من أجل الله أن یحلف به کاذبا أعطاه الله عزوجل خیر مما ذهب منه»؛ اگر کسی ببیند با قسم دروغ می تواند چیزی به دست آود ولی به خاطر خدا این کار را نکند، خدا بیش از آنچه او از دست داده را به او می دهد.  

وقتی به تاریخ نگاه می کنیم، موارد زیادی می بینیم که خدا را پوشش رسیدن به باطل قرار داده اند؛ به اسم دین، دنبال دنیا هستند؛ به نام حق به دنبال رسیدن به باطل هستند. اینها از خدا و دین استفاده ابزاری می کنند و این کوچک شمردن نام خداست. مثلا قرآن می فرماید: کسانی هستند که اگر حرف خودشان را بزنند، مشتری ندارد؛ ولی اگر حرف خودشان را به نام خدا بزنند، مشتری پیدا می کند. لذا حرف خودشان را به نام خدا می زنند.

در آیه 79 سوره بقره می فرماید: « فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ»؛ وای بر کسانی که چیزهایی از جانب خودشان می نویسند؛ ولی چون مشتری ندارد به اسم خدا معرفی می کنند. چرا؟ «لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً»؛ تا با آن دنیا را به دست آورند. 

خداوند در این آیه بهره ای که از این قسم ها نصیب افراد می شود را این گونه شرح می دهد؛

1- هیچ بهره اى از رحمت خدا و بهشت برین، و همنشینى با بزرگان و اولیاءالله ندارند. (لا خلاق لهم فى الآخرة)

2. خداوند در روز قیامت با آنها سخن نخواهد گفت. (لا یکلمهم الله)

3. علاوه بر اینکه با سوگند شکنان سخن نمى گوید، به آنها نگاه هم نکرده، و نظر لطفش را شامل حال آنها نمى نماید. (و لا ینظر الیهم).

 

4. آلودگی هاى آنها را از بین نمى برد، و از گناه پاکشان نمى سازد. (و لا یزکیهم).

5. و در نهایت عذابى سخت و دردناک درانتظار آنهاست. (و لهم عذاب الیم)

استفاده ابزاری از نام خدا ممنوع!

در آیه ی دیگری در سوره آل عمران آمده است: «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَریقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ» (آیه 78 آل عمران)؛ بعضی هستند که چیزی از طرف خودشان نوشته اند ولی زبان و قیافه شان را طوری می کنند که شما خیال کنید از کتاب خداست؛ در حالی که از کتاب خدا نیست.

مرحوم علامه طباطبایی در المیزان می فرماید علت تکرار کلمه «کتاب» در این آیه این است که تفاوت کتاب اینها را با کتاب خدا نشان دهد؛ اینها علنی نمی گویند که کتابشان، کتاب خداست بلکه با قیافه و لحنشان القا می کنند. نمونه خیلی روشن اینها خوارج است. شعارشان «لا حکم الا لله» بود که برگرفته از قرآن است. آیه قرآن می فرماید: « إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» یعنی دستور فقط از آن خداست. در حالی که یکی از دستورهای خدا این است که از علی علیه السلام تبعیت کنید. اما خوارج همین آیه را شعار و پرچم برای مخالفت با علی کردند، استفاده ابزاری کردند. علی علیه السلام هم برآشفت و در خطبه 40 فرمود: « کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ ، نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ، وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ»؛ کلمه حقی که با آن دنبال باطل هستند. 

حتی اگر حق هم با شما است، قسم نخورید

روایات زیادی داریم که می گوید حتی اگر حق با شماست، قسم نخورید. در ضمن وصایای پیامبر اکرم به امیرالمومنین هست که: «یا علی لا تحلف بالله کاذبا ولا صادقا من غیر ضرورة ولا تجعل عرضة لیمینک»: علی جان، قسم دروغ که هیچ؛ اگر چاره داری قسم راست هم نخور... .

مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل می کند که «قال الحواریون لعیسى بن مریم: أوصنا، فقال: قال موسى (علیه السلام) لقومه: لا تحلفوا بالله کاذبین، وأنا آمرکم أن لا تحلفوا بالله صادقین ولا کاذبین»؛ حواریون از حضرت عیسی خواستند آنها را نصیحت کند. حضرت عیسی فرمود: «موسی به قومش گفت که قسم دروغ نخورید ولی من به شما می گویم قسم راست هم نخورید»

قسم خوردن های بدون ضرورت؛ نشانه هایی از آخر الزمان

امام علی علیه السلام در خطبه 187 می فرمایند: در آخرالزمان به دست آوردن یک درهم مال حلال از تحمل ضربه شمشیر سخت تر است و گیرنده از دهنده محترم تر تلقی می شود: «ذاک حیْثُ تسْکرُون مِنْ غیْرِ شرابٍ، بلْ مِن النِّعْمةِ والنّعِیمِ، وتحْلِفُون مِنْ غیْرِ اضْطِرارٍ، وتکْذِبُون مِنْ غیْرِ إِحْراجٍ ذاک إِذا عضّکُمُ الْبلاءُ کما یعضُّ الْقتبُغارِب الْبعیرِ ما أطْول هذا الْعناء، وأبْعد هذا الرّجاء!». در آخرالزمان مست می شوید، اما نه از شراب؛ بلکه از قدرت و پول! و بدون ضرورت و اضطرار قسم می خورید؛ قسم راستی که از روی اجبار نیست از نظر علی علیه السلام نشانه آخرالزمان است.

امام علی علیه السلام در خطبه 187 می فرمایند: در آخرالزمان به دست آوردن یک درهم مال حلال از تحمل ضربه شمشیر سخت تر است و گیرنده از دهنده محترم تر تلقی می شود: «در آخرالزمان مست می شوید، اما نه از شراب؛ بلکه از قدرت و پول! و بدون ضرورت و اضطرار قسم می خورید؛ قسم راستی که از روی اجبار نیست از نظر علی علیه السلام نشانه آخرالزمان است.

این الفاظ عرش خدا را به لرزش در می آورد

امام صادق علیه السلام فرمود: «من قال "اللّه یعلم" ما لم یعلم اهتز لذلک عرشه اعظاما له» اگر کسی بی خودی بگوید «خدا شاهده» و «خدا میدونه» در حالی که می داند اینطور نیست؛ عرش خدا از این حرفش و از این گناه به لرزه می افتد. و در روایت دیگر داریم که: «اذا قال العبد: علم اللّه و کان کاذبا قال اللّه تعالى: اما وجدت احدا تکذب علیه غیرى » اگر آدم به دروغ بگوید «خدا میدونه» و «خدا شاهده» در حالی که دروغ می گوید، خدا می گوید: کوچک تر از من پیدا نکردی به او دروغ ببندی؟ من از همه ضعیف تر بودم؟

ترک سوگند راست حتّى با ضرر مالى!

در حدیثى مى خوانیم که یکى از بزرگان دین براى خود همسرى انتخاب کرده بود، به ایشان اطّلاع دادند که آن زن از طایفه خوارج است، و به برخى از ائمه(علیهم السلام) توهین مى کند. ایشان تصمیم به جدایى از آن زن مى گیرد. او را طلاق مى دهد و مهریّه اش که چهارصد دینار بود را نیز مى پردازد. آن زن به امیر مدینه شکایت نموده، و مجدّداً مهریّه اش را مطالبه مى کند. امیر مدینه شوهر آن زن را مى خواهد و مى گوید: قسم بخور که مهریّه اش را پرداخته اى. او قسم نمى خورد، و دوباره مهریّه زن را مى پردازد! فرزندش مى گوید: پدر جان! مگر تو بر حق نبودى. چرا قسم نخوردى؟ آن بزرگ مى فرماید: بله، برحق بودم ولى براى حفظ حرمت نام پروردگار قسم را ترک نمودم!»(وسائل الشیعه، ج 16، کتاب الایمان، باب 2، ح 1)

در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «آنچه را انسان بخاطر جلب رضاى خدا ترک مى کند و از دست مى دهد، گم نمى شود.» (کتاب الایمان، باب 2، ح 2)

در روایتی دیگر داریم که می فرمایند: «من أجل الله أن یحلف به کاذبا أعطاه الله عزوجل خیر مما ذهب منه»؛ اگر کسی ببیند با قسم دروغ می تواند چیزی به دست آود ولی به خاطر خدا این کار را نکند، خدا بیش از آنچه او از دست داده را به او می دهد.