روزنامه آمریکایی «آمریکن هرالد تریبون» در یادداشتی به قلم «شارمین نروانی»، تحلیلگر مسائل غرب آسیا تصریح کرده که نتایج نظرسنجیهای انجام شده از مردم ایران با برداشتی که رسانهها و تحلیلگران غربی سعی دارند از وقوع اعتراضات اخیر در این کشور نشان دهند، تصویری متفاوت ارائه میکند.
اخبار سیاسی - بر اساس این نظرسنجیها، اگرچه شرایط اقتصادی در ایران مشکل است اما اکثریت ایرانیان از طرحهای امنیتی دولت خود حمایت میکنند و مخالف ناآرامی داخلی در داخل این کشور هستند.
نگارنده یادداشت با اشاره به تحولات پس از افزایش قیمت بنزین در ایران و ناآرامیهای رخ داده پس از آن مینویسد: یک روز بعد (از روز دوم)، تظاهرات آرام تا حد زیادی ناپدید شد و جای آن را جمعیتهای بسیار کوچکتری از آشوبگران گرفتند که بانک، پمپ بنزین، اتوبوس و دیگر اموال عمومی و خصوصی را آتش میزدند. در مدتزمانی کوتاه، نیروهای امنیتی وارد خیابانها شدند تا با خشونتها مقابله کرده و آشوبگران را دستگیر کنند. در این اثناء، تعداد تاییدنشدهای از افراد از هر دو طرف جان باختند.
نروانی سپس به تلاش تحلیلگران غربی برای بهرهبرداری مورد نظر از این اعتراضات کوتاه پرداخته و ذکر نمونههایی مینویسد: اعتراضات اولیه واقعی بود و دولت ایران نیز به سرعت آن را پذیرفت. کاهش سوبسید ارزانترین بنزین در منطقه برای سالها در ایران در دستور کار بوده و با خروج آمریکا از برجام و تنگتر کردن مجدد حلقه تحریمها بر ایران ضرورت بیشتری یافت.
نویسنده در ادامه برای فهم واکنش ایرانیها در دوازده روز گذشته به دو نظرسنجی که مشترکا توسط مرکز مطالعات بینالمللی و امنیت دانشگاه مریلند و ایرانپل صورت گرفته اشاره کرده است. این نظرسنجیها پس از اعتراضات/ آشوبهای سالهای ۲۰۱۷/۲۰۱۸ صورت پذیرفتهاند، زمانی که کارزار فشار حداکثری آمریکا بر ایران در اوج خود بود.
به نوشته او، آنچه از نظرسنجی اوایل سال ۲۰۱۸ برمیآید آن است که ایرانیها از اقتصاد راکد ناخشنودند و ۸۶ درصد آنها بهطور خاص با افزایش قیمت بزین مخالفند، همان چیزی که اصلیترین عامل اعتراضات ماه نوامبر شد. با این حال، افزایش قیمت در بنزین منجر به درآمدی در حدود ۲.۲۵ میلیارد دلار میشود که بین ۱۸ میلیون خانوار آسیبپذیر ایران توزیع میشود. در واقع، دولت در حال کاهش سوبسید سوخت به همراه پرداخت به نیازمندترین شهروندان بود.
بر اساس نظرسنجی مزبور نگرانیهای شرکتکنندگان در نظرسنجی به این شرح است: بیکاری (۴۰ درصد)، تورم و هزینه بالای زندگی (۱۳ درصد)، درآمد کم (۷ درصد)، فساد مالی و اختلاس (۶ درصد)، بیعدالتی (۱.۴ درصد) و کمی آزادیهای مدنی (۰.۳ درصد). این ارقام نشان میدادند که اعتراضات ۲۰۱۸ بیشتر پاسخی به شرایط اقتصادی داخلی بودند نه مسائل سیاست خارجی و آنچه رسانههای و سیاستمداران غربی در آن زمان بهعنوان «سرکوب گسترده» در خصوصش بهشدت تبلیغ میکردند.
نروانی در ادامه به اصرار «سوزان ملونی»، از تحلیلگران آمریکایی مسائل مربوط به ایران اشاره کرده که در جریانات اخیر نیز بر تحلیل یک مقاله در واشنگتنپست اصرار داشت: «مردم تنها به خاطر شرایط بهتر کار یا پرداخت تظاهرات نمیکنند بلکه در کل بر رد کلیت سیستم اصرار دارند.» در واقع، نظرسنجی ۲۰۱۸ نشان میدهد که تنها ۱۶ درصد از ایرانیها با آنچه مالونی میگوید موافقند و ۷۷ درصد مخالف آن هستند که سیستم سیاسی ایران باید تغییر اساسی داشته باشد.
بر اساس یادداشت فوق، همچون اعتراضات این ماه (میلادی)، تظاهرات ۲۰۱۸-۲۰۱۷ نیز به آشوبهای کوچک اما خشن انجامید و نیروهای امنیتی ایرانی برای متوقف کردن آنها در خیابانها حاضر شدند. اما پس از این اتفاقات، و بهرغم تیترهای بیپایان در مورد «بیرحمی» پاسخ امنیتی، ایرانیها غالبا با دولت خود در خصوص نحوه رفتار با آشوبگران موافق بودند. ۶۳ درصد از افراد مورد نظرسنجی در سال ۲۰۱۸، گفتهاند که پلیس از نیروی مناسبی استفاده کرده و ۱۱ درصد نیز گفتند که از نیروی بسیار کمی استفاده کرده است. در مجوع، ۸۵ درصد ایرانیها موافق بودند که دولت باید در متوقف ساختن اغتشاشگرانی که از خشونت استفاده کرده و به داراییها آسیب میزنند قاطعتر عمل کند.
نویسنده تصریح میکند که این واکنش ایرانی را باید در چارچوب منطقه بسیار ناامنی که این کشور در آن واقع شده درک کرد، تروریسم منطقهای که اغلب از سوی کشورهای دشمن حمایت شده و پس از رئیسجمهور شدن ترامپ در آمریکا بیوقفه تشدید شده است. کارزار فشار حداکثری ترامپ تنها مسائل را بدتر کرده و ایرانیها خود را در شرایط جنگ با ایالات متحده میبینند و مستمرا در تقابل با تخریب، خرابکاری، جاسوسی، استراق سمع، پروپاگاندا، نفوذ از مرزها و ... قرار دارند.
نگارنده سپس به جنگ سایبری واشنگتن و تلآویو علیه ایران با ویروس استاکسنت اشاره کرده و نوشته است: ارتش آمریکا اتاقهای جنگی با نیروهایی اختصاص یافته به دستکاری شبکههای اجتماعی و پیشبرد پروپاگاندا در راستای منافع ایالات متحده شکل داده است. ارتش بریتانیا، واحد جنگ شبکههای اجتماعی راهاندازی کرده که تمرکز اولیه آن بر خاورمیانه است. اسرائیل همیشه در حال پروپاگاندای آنلاین بوده و سعودیها اخیرا بر روی تاثیرگذاری بر گفتمان شبکههای اجتماعی سرمایهگذاری سنگینی کردهاند.
نگارنده تاکید میکند که با اوصاف فوق، تعجبی ندارد که دولت ایران در جریان بحران اینترنت را قطع کند. انتظار آن را باید داشت که این امر در کشورهای مخالف آمریکا در هنگام آشوب و ظنین بودن به عملیات اطلاعاتی خارجی به مسالهای عادی تبدیل شود.
نروانی در بخش دیگری از این گزارش به آمارهایی دیگر از نظرسنجی مریلند و ایرانپل نیز اشاره کرده که بیشتر پاسخی به ادعاهای رسانهها و تحلیلگران غربی از سال ۲۰۰۹ به بعد است. بر اساس نتایج نظرسنجی، ۶۱ درصد ایرانیها موافق حفظ نیروهای نظامی ایران در سوریه و مهار شبهنظامیان افراطی هستند که میتوانند امنیت و منافع ایران را تهدید کنند.
همچنین ۸۶ درصد ایرانیها علاقهای به آمریکا ندارند و آنهایی که به شدت از آمریکا بدشان میآید از ۵۲ درصد در سال ۲۰۱۵ به ۷۳ درصد رسیدهاند. محبوبترین چهره ملی نیز «سردار قاسم سلیمانی» است که ۸ نفر از هر ۱۰ ایرانی به او علاقهمند هستند. ۸۱ درصد ایرانیها همچنین بر این باورند که فعالیتهای سپاه پاسداران در خاورمیانه ایران را امنتر کرده است.
نگارنده همچنین به این اشاره کرده در خصوص نقش سپاه در اقتصاد داخلی ایران نیز ۶۳ درصد ایرانیها بر این باورند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران باید در کنار ادامه نقش امنیتی، باید در پروژههای بازسازی و سایر موضوعات اقتصادی حضور داشته باشد.