وقتی بازی حریف، از پیچیدگی و تنوع، میل به سادگی و محدودیت گزینهها میکند، بشارت پیروزی است. وقتی دشمن مجبور میشود «رو» بازی کند، یعنی قدرت جنگ نرم و هوشمند از او سلب شده است. هنگامی که رفتار دشمن، میل به استراگیجی میکند، یعنی راهبرد شما قدرتمندتر است. این واقعیت، در رفتار آمریکا و انگلیس و برخی دولتهای اروپایی قابل مشاهده است.
1- نقشه مثلث صهیونیسم مسیحی در دو دهه اخیر، مبتنی بر محاصره و تحریم و مهار و براندازی بود. اما همین نقشه، عملا موجب بسط ید بیسابقه جمهوری اسلامی و محور مقاومت شد. چند نفر 20 سال قبل پیشبینی میکردند به دست خود دشمن، مجالی فراهم شود که بتوان ضربات پیاپی به عمق رژیم صهیونیستی، مراکز اقتصادی و نظامی سعودی، و نیروها و امکانات ارتش آمریکا وارد کرد؟ یا فناوریهای پیشرفته نظامی را در میدان واقعی به آزمایش گذاشت؟
یا پهپاد آمریکا را سرنگون و نفتکش انگلیسی را توقیف کرد و حاکمیت بر تنگه هرمز را به مفهوم واقعی به نمایش گذاشت؟ دشمن آمده بود ابتدا با جنگ مستقیم و سپس جنگ و آشوب نیابتی، و سرانجام با استحاله از طریق برجام و نُرمالیزاسیون جاسازی شده در متن آن، کار را یکسره کند.
نُرمالیزاسیون، اسم رمز عملیات در ابعاد مختلف بود و FATF، CFT، پالرمو، سند فرهنگی 2030، معاهده موشکی MTCR و... ذیل آن تعریف میشد. این فرآیند قرار بود کاری بکند که شمشیر اقتدار ایران دیگر نتواند از غلاف بیرون بیاید. اما چون در دایره مکر الهی و نیروهای مومن انقلابی قرار گرفتند، رفتارشان به بسط ید بیسابقه جمهوری اسلامی انجامید.
2- یک چالش مهم غرب همواره این بوده که راهبردهای بلندمدت و مبتنی بر صبر را فدای طمع و عجله خویش کرده است. این البته تقدیر اردوگاه شیطان است که آینده را قربانی اخلاق استکباری کند. آنها پس از انقلاب اسلامی گفتند، اگر دولت سکولار مصدق را تحمل میکردیم و مرتکب کودتا علیه این سیاستمدار خوش بین به غرب نمیشدیم، مجبور نبودیم 25 سال بعد، در برابر انقلاب اسلامی زانو بزنیم.
مثال متاخر، برجام است که بر مبنای راهبردی بلندمدت تنظیم شد و باید صبر میکردند تا اثر کند و مجال مانور قدرت را از ایران انقلابی برباید. اما هول و عجله برای امتیاز گیری و طمع در انفعال برخی مدیران ایرانی، موجب گستاخی و ارتکاب رفتارهایی شد که برجام را به عنوان یک روند (نه یک پروژه محدود) به بنبست رساند و انقلابیگری و قاطعیت را ضرورت بیبدیل روزگار کرد.
3- لابد به خاطر دارید که جان ساورز (عضو سابق تیم مذاکرات هستهای انگلیس) مهر 94 درباره برجام و نُرمالیزاسیون چه گفت. رئیسسرویس جاسوسی MI6، همزمان با شروع اجرای برجام از سوی ایران، به CNN گفت «برجام، ظرف 15 سال آینده، ایران را به کشوری میانه رو تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از پایههای انقلابی به کشوری نُرمال تر قرار دارد اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. ما نیاز داریم صبر استراتژیک داشته باشیم تا به آن فرصت دهیم در 10- 15 سال آینده توسعه یابد و ایران را به کشوری نُرمال تبدیل کند».
همچنین رکس تیلرسون وزیر خارجه قبلی ترامپ، دو سال قبل ضمن دفاع از مصوبه تحریمی سنا گفته بود «ما از عناصر داخلی در ایران که بتوانند به ما در تغییر مسالمتآمیز قدرت کمک کنند، پشتیبانی میکنیم. همانطور که میدانیم، چنین عناصری در داخل ایران هستند». مایک پمپئو وزیر خارجه فعلی نیز که قبلا رئیسسازمان جاسوسی آمریکا بود، چند ماه قبل در نشست فعالان ضدانقلاب گفت «ما به دنبال اقدام نظامی برای تغییر حکومت ایران نیستیم... ماموریت ما ایجاد فرصت و فراهم کردن حمایت انتقالی است.
بهترین نفع ما این است که رهبران ایران، غیر انقلابی باشند». در عین حال، هم او اخیرا بر خلاف لافهای یک سال گذشته ترامپ اذعان کرد «ایران باید تصمیم بگیرد نُرمال و عادی شود اما هیچ نشانهای از تغییر در رفتار ایران دیده نمیشود». آیا از عهدشکنی و لگد زدن آمریکا و انگلیس به برجام، لزوم نُرمال شدن و خلع قدرت از خود استخراج میشد؟!
4- آمریکاییها و سپس اروپاییها با زیر پا گذاشتن تعهدات برجامی، به نقشههای راهبردی خود پشت پا زدند. همین خبط را دزدان دریایی انگلیس مرتکب شدند. آنها یقینا پس از تلافی تحقیر آمیز ایران، بارها خود را لعنت کردهاند. انگلیسیها روزگاری نه چندان دور، خود را بریتانیای کبیر و امپراتور دریاها مینامیدند. آنها دو قرن قبل تصمیم گرفتند هرات (افغانستان فعلی) را از ایران جدا کنند.
بنابراین، دوست محمدخان حاکم کابل و قندهار هرات را تحریک کردند ساز جدایی بزند. وقتی ارتش ناصرالدینشاه، هرات را بازپس گرفت، انگلیس از خلیجفارس به جنوب ایران حمله کرد و بوشهر و خارک را بهاشغال درآورد. رژیم قاجار هم مجبور شد در سال ۱۲۳۶ شمسی، معاهده پاریس را با موضوع جدایی هرات از ایران امضا کند تا نیروهای انگلیس از بنادر و جزایراشغال شده خارج شوند.
5- انگلیسیها 63 سال بعد، به واسطه کودتای سوم اسفند 1299، وارد عرصه تعیین شاه برای ایران شدند. رضاخان را که از اصطبلداری هلندیها به میرپنجی قشون رسیده بود، جای احمدشاه گماشتند و برای 16 سال، حکومت را به او سپردند. ارتش متفقین 20 سال پس از آن کودتا، ایران را در کمتر از سه روزاشغال کردند. سران متفقین در تهران جلسه گذاشتند اما اعتنایی به حکومت ایران نکردند. انگلیس و آمریکا، محمدرضا را جای پدرش گماشتند. او که ظرف سه دهه تبدیل به دیکتاتوری بیرحم و سرکوبگر شده بود، ادعای ژاندارمی منطقه را داشت.
اما سال 1350 در مقابل فشار آمریکا و انگلیس کرنش کرد و دستور جدایی بحرین از ایران را صادر نمود... 48 سال پس از آن ماجرای تلخ، تکاوران شجاع ایرانی، نفتکش Stena Impero را توقیف و به سواحل ایران منتقل میکنند و ناو اسکورتکننده انگلیسی هم مجبور میشود تماشاچی باشد. واقعا انگلیسیها، با خودشان و با آن پروژه «صبر راهبردی» برای نرمالیزاسیون انقلاب چه کردند؟ کار به جایی رسیده که حتی روزنامهای که زمانی تحلیلهای BBC را بدون ذکر منبع منتشر میکرد و از بزک کنندگان برجام به شمار میرود، عنوان «بریتانیای صغیر» را برای قدرتنمایی عزتمندانه ایران در خلیجفارس انتخاب میکند.
مشابه همین خبط را آمریکاییها انجام دادند. آنها در حالی که خشم و کینه از سپاه پاسداران داشتند و میخواستند با زدن بر چسب «سازمان تروریستی» به گوشه رینگ ببرند، عملا کاری کردند که به اعلام حمایت فراگیر از سپاه منتهی انجامید. «ما همه سپاهی و پاسدار هستیم»، به شعاری ملی تبدیل شد؛ تا جایی که برخی عناصر بازیگر در پروژه نُرمالیزاسیون، مجبور شدند لباس سپاه بر تن کنند و چفیه بیندازند!
6- امروز به مشیت الهی و پایمردی نخبگان انقلابی، روحیه نا امیدی از دشمن و اعتماد به انبوه ظرفیتهای داخلی، در فضای عمومی کشور منتشر شده است. رهبر انقلاب اخیرا به استناد انبوه واقعیتها فرمودند «زمان جنگ، به ما نه سلاح میدادند، نه حتی امکانات سطح پایین. چون چنین وضعیتی پیش آمد، عناصر توانا در داخل کشور به فکر نجات افتادند و به خودشان فشار آوردند و به اینجا رسید که کشور امروز از لحاظ امکانات تسلیحاتی به جایگاه خوبی رسیده است... امروز به برکت بریدن مسئولین و ملت از بیگانگان، کشور درحال جوشیدن از درون است».
اکنون روزگار قدرتنمایی جمهوری اسلامی است. لشکر انبوه جوانان نخبه، کاربلد، مومن و شجاع در راهند و هرچه مجال و میدان فراهم شود، امکانات تازهتری را برای اقتدار و پیشرفت کشور فراهم میکنند. نخبگان جوانی که در هر حوزهای از فرهنگ و فناوری و سیاست و اقتصاد و مدیریت وارد شدهاند، تار عنکبوت تحریمها را پاره کرده، طعم شیرین خودکفایی را به مردم چشانده، و به تحقیر دشمن همت گماشتهاند. از تولید سوخت بیست درصد هستهای و بنزین و موشکهای دوربرد نقطه زن و پهپاد و سامانه پیشرفته دفاعی بگیرید تا احداث پالایشگاههای پیشرفته و بومیسازی فناوریهای روز دنیا.
7- تعدد و تنوع مسائل نباید تمرکز و توجه ما را به هم بزند. اولویت مهم امروز، احیای الگوی درونزای اقتدار و پیشرفت بر مبنای تجدید نظر اساسی در مدل اعتماد به غرب است. برخی عملیات ایذایی انگلیس و آمریکا را باید ناشی از نگرانی نسبت به همین اولویت قطعی شده در ایران دانست. هدف دشمن، به هم زدن تمرکز ما در زمینه پایان دادن به اجرای یکطرفه برجام و استفاده از ظرفیتهای فراوان ملی و منطقهای بود. اما در عمل، مجال و موقعیتهای جدیدی را برای ما فراهم کرد. انبوه جوانان نخبه و غیور ما بلدند تحریمها و تهدیدها را چگونه تبدیل به فرصت کنند.
راهبرد مهم ابرقدرتها، ترساندن و ربودن اعتماد به نفس ملتهاست. قدرتها با رعب افکنی غلبه میکنند و اگر ملتی مرعوب این تروریسم نشد، شیشه عمر مستکبران شکسته میشود. ما اکنون در چنین موقعیتی قرار داریم؛ ضمن اینکه بار روانی و واقعی تحریم حداکثری نیز خالی شده و فوّاره آن به نزول افتاده است. این همان واقعیتی بود که اوباما و کری و شرمن بارها گفتند؛ مبنی بر اینکه رژیم تحریمها در حال فروپاشی بود و توافق، یک دستاورد مهم را بدون شلیک حتی یک گلوله نصیب آنان کرد.
8- آقای ظریف اخیرا در پاسخ به سؤال خبرنگار NPR گفت «تعامل با غرب اعتبارش را در داخل ایران از دست داده است. مردم دیگر نگاهشان به تعامل با جامعه بینالمللی نیست، به آمریکا نیست. به دلیل اینکه به قولش عمل نکرد و به اروپاییها هم نیست، به خاطر اینکه آنها نتوانستند در برابر آمریکا ایستادگی کنند.، بنابراین، بله، تعامل با غرب اعتبارش را از دست داده و بر همین اساس، من هم اعتبارم را از دست دادهام». چرا؟ آیا مجال جبران وجود ندارد؟ حتما فرصت اصلاح وجود دارد. چرا باید اعتبار خود را به توافق پایمال توسط قدرتهای بدعهد غربی گره زد و قاطعیت به خرج نداد؟ اصلاح مسیر و جبران مافات، عین شجاعت و حرّیت است. اقتدار انقلاب اسلامی را باور کنیم.
محمد ایمانی