دولت های یازدهم و دوازدهم، در کنار تمام ویژگی های منفی و مثبت، یک شاخصه بسیار بزرگ دارد و آن هم فرصت سوزی است، فرصت سوزی دولت هم، خلاف آنچه عموم می پندارند، صرفاً ناظر به مسئله هسته ای نبوده است.
۱. با روی کار آمدن دولت آقای روحانی، طرح سهمیه بندی بنزین و کارت سوخت، کنار گذاشته شد. توجیهات هم متعدد بود، اما آنچه روشن است آنکه این توجیهات اگر مقبول و منطقی بود، پنج سال بعد، همین دولت تلاش نمی کرد دوباره سهمیه بندی بنزین را از سر بگیرد و کارت سوخت را احیا کند. حال ببینید در کنار بالا رفتن مداوم مصرف بنزین کشور و افزایش قاچاق سوخت، چه سرمایه بزرگی از کشور از بین رفته است. طرح سهمیه بندی، اگر این پنج سال هم ولو با اشکالاتی اجرا شده بود، هم اینک به بلوغ رسیده و بسیاری از اشکالاتش برطرف شده بود.
۲. با روی کار آمدن دولت جدید، طرح مسکن مهر متوقف شد و حتی وزیر جدید که هشت سال پیش هم وزیر بود، بدون توجه به خیل جمعیتی که در این خانه ها زندگی می کنند، طرح مسکن مهر را مزخرف خواند. وزارت مسکن، هنگامی که در برابر این مطالبه عمومی قرار گرفت که جایگزین چیست، از طرحی به نام مسکن اجتماعی خبر داد. اما دقیقاً پنج سال بعد، همان وزیر با استعفا، از قطار دولت پیاده شد، بدون اینکه حتی یک خانه در قالب طرح مسکن اجتماعی ساخته باشد. حال وزیر جدید پس از پنج سال می گوید مسکن مهر را از سر خواهد گرفت. چه کسی پاسخگوی این همه فرصت سوزیست.
۳. طرح ها و اشکالات از این دست فراوانند و فقط هم مختص به این دولت نیستند. یک روز وزارت بازرگانی و صنایع و معادن ادغام شده و حالا قرار است وزارت تازه تأسیس صمت، دوباره تفکیک شود. یک روز دانشگاه علوم پزشکی ایران بین دانشگاه های تهران و شهید بهشتی تقسیم می شود و صدها دانشجو و استاد و کارمند را سردرگم می کند، اما چند سال بعد دوباره زمزمه استقلالش به میان می آید و روز از نو، روزی از نو.
۴. روزی انرژی هسته ای حق مسلم ما بود، روز به روز خبرهای مسرت بخش و غرورآفرین به سمع و نظر مردم می رسید و به ایرانی بودن خود افتخار می کردند؛ تا اینکه نگاه عوض شد، مقاومت جای خود را به سازش داد و رضایت خدا و کدخدا اشتباه شد. حالا بعد از چند سال تعطیلی و سیمان کاری دوباره قرار است تکانی به خود بدهیم؛ تصور کنید اگر آن روال، ادامه دار می ماند؛ امروز کجا ایستاده بودیم؟
۵. گزاره های پیش گفته نشانگر آن است که اساساً بدنه مدیریتی و اجرایی کشور، اعتقاد چندانی به اینکه زمان، یکی از سرمایههای اصلی نسل های مختلف کشور است ندارد.
مردم ایران! یادتان هست آن روزی که توافق امضا شده بود و تصاویر در آغوش کشیدن وزیر خارجه ما و همتایان خارجی اش از رسانه ها پخش شد، یادتان هست روزی که وزیر خارجه و معاونین او و رئیس سازمان انرژی اتمی و چند نفر دیگر نشان لیاقت و هدیههای آنچنانی از دست رئیس جمهور دریافت کردند؟ آن چند جوان ساده دلی که آن شبها به خیابانهای تهران آمدند و جشن و پایکوبی کردند، احتمالاً امروز به سرمایه و زمانی که از دست خودشان و دیگران رفته می اندیشند و حسرت میخورند.
همیشه میل بیت المال، توی ذوق می زند اما حیف هایی که با بیتدبیری ها رخ می دهد چندین برابر است.
مسعود پیرهادی