این رویکرد که به تعبیر معظمله خسارتبار هم بوده است علاوه بر ایجاد مانع در تحقق آرمانهای انقلاب، باعث به وجود آمدن جریانی خاص در سطح کلان شد که از جایگاه طلبکارانه به ملت و کشور مینگریست و ایام مدیریت را نه فرصتی درخشان برای خدمت بلکه افتخار و منتی بر ملت میدانست. این نگاه خطرناک به جایی رسید که درصدی از خطا و به تبع آن بهرهبرداریهایی از رانت را طبیعی و حق مدیران میدانست!
در طول سالیان پس از انقلاب، مدیریت لیبرالی نگاه خویش را همواره به کارهایی دوخته که انجام داده است و نه انبوه کارهای مغفول و بر زمین مانده. مدیرانِ اینچنینی اگر کلنگی بر زمین زدند یا پروژهای را افتتاح کردند، معمولاً با حواشی و هزینههای زیاد و تشریفات فراوان بوده که همه بر گُرده بیتالمال تحمیل شده است.
چرخه بسته مدیران لیبرال پس از گذشت چهار دهه، نه تنها کارنامه درخشانی نداشته که از خامه مقام معظم رهبری به عنوان چالش درونی نظام تراوش نموده: «چالش درونی عبارت است از عیوب ساختاری و ضعفهای مدیریتی» ایشان مهمترین این عیوب را اینچنین برمیشمرند: «وابستگی اقتصاد به نفت، دولتی بودن بخشهایی از اقتصاد که در حیطه وظایف دولت نیست، نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیت داخلی، استفاده اندک از ظرفیت نیروی انسانی کشور، بودجهبندی معیوب و نامتوازن، عدم ثبات سیاستهای اجرایی اقتصاد، عدم رعایت اولویتها و وجود هزینههای زاید و حتی مسرفانه.» این عیوب که پارهای از آن، روشهای مدیریت لیبرالی و برخی هم معلول این شیوه هستند، نتیجهای جز «مشکلات زندگی مردم از قبیل بیکاری جوانها، فقر درآمدی در طبقه ضعیف و امثال آن نداشته است.» موضوعی که رهبری به آن اذعان فرمودهاند.
مدیریت لیبرالی با تفکر خاص خود، سعی میکند دوراندیش و پر وسواس امور را در سطح کلان هدایت کند. احتیاط بیش از حد که منجر به خوف و واهمه در تصمیمگیری میشود باعث میگردد که در اِعمال تصمیمات، منفعل و پرحاشیه باشد.
مدیران محافظهکار که آرد خود را بیخته و الک خویش آویختهاند، در دوران آسان تنی و دلخوشی به نوه و نتیجه، خواهان محیطی امن و فانتزی هستند که با هم سن و سالان خود گعدههایی جذاب و بیتنش داشته باشند! اما عزم در بحرانها و لحظات سخت و سرنوشتساز نیازمند شجاعتِ حکیمانه و سرعت عمل است.
و بدیهی است که در شرایط حاد کشور و منطقه، انفعال و وسواس، فرصتهای ناب را از بین میبرد بلکه گاهی دشمن از تصمیمات دیرهنگام مسئولان سوءاستفاده و بهرهبرداری میکند و چه بسا با تصمیم نابهنگام، ابتکار عمل از دست رود و رفتار دشمن، الگوی رفتاری مسئولان شود.
از مضرات دیگر این نوع مدیریت، عدم اعتماد و بدبینی به جوانان است که سپردن مدیریتهای کلان به آنان را، آسیب زا و بدفرجام میداند. بر این اساس دولت لیبرالِ موقت که درکی از تفکر و عملکرد انقلابی نداشت، تسخیر لانه جاسوسی را برنتافت و استعفا کرد ولی امام بزرگوار که سرشار از روح انقلابی و مبارزه بود از اقدام دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلاب دوم نامید.
به رغم این نگاه نادرست، بررسی هشت سال دفاع مقدس نشان میدهد جوانانی رشید، مدیر، مدبر، کارآمد و شجاع با دست خالی جنگ را مدیریت کردهاند. آن روزها فرماندهان بزرگ در عملیاتهای سرنوشتساز، حماسهآفرینانی بودند که در عنفوان جوانی و در دورهای که شاید هنوز محاسنشان بهطور کامل سبز نشده بود جبهههای نبرد را از بنبستهای سخت و بحرانی بیرون میآوردند. و صدالبته جانفشانیها و فداکاریهای این جوانان در پرتو امدادهای غیبی راز و رمز موفقیتها بوده است.
امروزه همگان باید این باور را داشته باشند که جوانان قابل اعتمادند. و جوانانی که تفکر انقلابی دارند و به اصول انقلاب معتقدند میتوانند بار دیگر پای به عرصه مدیریت بگذارند و در جنگ اقتصادی به تعبیر رهبری، دشمن را تا پشت خاکریزهای «بازدارندگی» عقب برانند.
تأکید پیوسته رهبر معظم انقلاب بر مدیریت جهادی است. ایشان در بیانیه گام دوم و سخنرانی اول فروردین در حرم مطهر رضوی بر این موضوع اصرار داشتهاند که راه برونرفت از مشکلات، نگاه انقلابی، تفکر انقلابی و سپردن سررشته امور به جوانان است.
از خصوصیات جوان، بیحرص و آز بودن اوست. وی که هنوز ریشهای در حب دنیا قوی نکرده بهراحتی از همه چیز میگذرد و تمام نیروی خود را متمرکز در مسئولیتی میکند که برعهده دارد. همین امروز این رفتار ایثارگرانه را از جوانانی مشاهده میکنیم که در استانهای سیلزده عاشقانه به امداد هموطنان مظلوم خود شتافتهاند.
ویژگی دیگر جوان اخلاص اوست. او که درنگ کمی در این دنیا داشته هنوز به جاذبههای آن دل نبسته و ریاکاری را نیاموخته و اگر نگوییم آنقدرها مؤمن است که کار را خالصانه برای خدا انجام میدهد، حداقل آن است که عمل را برای دل خود میکند و به خوش آمد و بد آمد دیگران اعتنایی ندارد. و از آنجا که هنوز به حب دنیا دل نیالوده خیلی زود جذب حب الهی میشود.
سرعت عمل، نشاط در کار، قدرت و توان و خستگیناپذیری از ویژگیهای دیگر جوانان است که در برابر مدیریت ناتوان و منفعل قابل مقایسه نیست.
اینک که وارد دهه پنجم انقلاب شدهایم رهبر معظم، مسیر گشایشها و فتوحات را به ملت معرفی کردند. ایشان در بیانیه گام دوم از جوانان خواستهاند وارد میدان شوند و با سلاح علم و پژوهش و با توسل به معنویت و اخلاق و با تکیه بر توان داخلی و اقتصاد مقاومتی، مدیریت کشور را به دست بگیرند. آینده کشور در گرو بهرهبرداری از ظرفیت عظیم جوانان است.
امروز تأسّی و اقتدای جوانان ما به جانِ جهان، نور دیدگان پدر، آرام جانِ عمه، قوّت قلب عموی علمدار، نازدانه مادر، روح و قرار خواهران، ریحان خوشبوی بنیهاشم، استوانه لشکر؛ یعنی حضرت علی اکبر (ع) است که جان جهانی فدایش باد. امروز پرچم بر شانههای اوست.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی