موضوع نواصولگرایی حدود یک سال پیش در سپهر سیاسی ایران مطرح شد، هرچند فعالان و کنشگران عرصه سیاست بارها مفاهیم و پایههای نواصولگرایی را تعریف و تحلیل کردهاند اما به جهت نو بودن مسئله، همچنان خلأ وجود یک منشور متقن از مبانی و کلیات نواصولگرایی حس میشد.از طرف دیگر مسائل جدیدی همچون نواصولگرایی برای اینکه از سطح نخبگانی به سطوح میانی و عمومی جامعه برسد، زمانی حدودا یکساله نیاز دارد. عجله در ارائه چنین مباحثی میتوانست موجب برداشتهای اشتباه از این مفهوم شود، با این فرض ما یک سال مفاهیم این منشور را با دوستان خودمان مورد مداقه و بحث قرار دادیم که ماحصل آن مانیفستی شد که در کمیته سیاسی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی تدوین و در شورای مرکزی این جمعیت به تصویب رسید و روز گذشته رونمایی شد.
میدانیم که مساحت قلم و اندیشه، عرصه نقد است و عالم سیاست محل خردورزی و نواصولگرایی هم مانند سایر اندیشههای سیاسی ایران، نیازمند نقد و بررسی تحلیلگران در رسانههاست و از قضا یکی از شاخصهای نوگرایی، استقبال از نقدها و نظرات فعالان سیاسی و اجتماعی و حتی عموم علاقهمندان این عرصه است. به همین جهت، آمادگی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی برای پذیرش هر گونه نقد و نظر و تحلیل پیرامون مانیفست نواصولگرایی را از همین تریبون اعلام داشته و آغوش خود را برای نظرات دوستان با اشتیاق میگشاییم.
اگر در وضعیت بنبست سیاسی فعلی، نواصولگرایی بخواهد راهی تازه بگشاید، پیش از عمل باید خود را در عرصه نظر و نقد محک بزند. این مانیفست همانطور که در رسانهها منتشر شد شامل یک مقدمه و 14 بند است. هرچند انتخابات ریاست جمهوری 96 زمینه و مقدمه نواصولگرایی شد اما این مسئله فراتر و کلانتر از یک انتخابات است، آنچه ما از نواصولگرایی در ذهن داریم، راه حلی برای مشکلات امروز و فردای ایران اسلامی است. جمهوری اسلامی همچون نهالی نو پا که در سال 57 متولد شد با گذر زمان و در دورههای مختلف با مسائل جدیدی مواجه شد و دغدغههای جدیدی در آن شکل گرفت. آن نهال امروز در آستانه 40 سالگی قرار دارد.
اگر تا دیروز مسائل عمده آن از جنس امنیتی و سیاسی متناظر با مسئله ثبات بود، امروز عمده مسائل آن اقتصادی و کارآمدی و متناظر با تثبیت و تقویت است.
آنچه درباره فردای ایران نیز پیشبینی میشود، حرکت به سمت مسائل اجتماعی متناظر عرصه شکوفایی است و ما از همین رو به آینده بسیار امیدواریم. بدین جهت جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی تعریف خود از نواصولگرایی را با اولویت مسائل اجتماعی، سپس اقتصادی و در نهایت سیاسی تنظیم کرده است که در واقع همان سیر ثبات، تثبیت و شکوفایی انقلاب شکوهمند اسلامی است.
نواصولگرایی به تکثر و تضارب آرا معتقد است. این مباحثات موجب تفاهم بینالاذهانی میان نخبگان میشود که نتیجه آن تسریع در فرآیند گذار از مرحله تثبیت به شکوفایی انقلاب است. به همین جهت بند اول از اصول 14گانه نواصولگرایی، ناظر به دعوت از دغدغهمندان انقلابی و معتقدان به اصولگرایی برای تولید ادبیات در قالبهای مختلف است.
سه شاخص اصلی و سنگ زیرین آسیاب نواصولگرایی «مردم باوری»، «اسلامِ ناب» و «نوگرایی» است. نواصولگرایی، نفی اصولگرایی نیست بلکه در امتداد و مکمل آن است؛ برخی اشکالات و نواقص را برطرف و برخی مبانی و ساختارها را باز تعریف کرده است.
نواصولگرایی نه میخواهد و نه میتواند جریان سوم باشد. جریانشناسی سیاسی و تجربه تاریخی کشور ما موید این ادعاست که جریان سوم در ایران شکل نخواهد گرفت. از طرفی در وضعیتی که تمام توان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، رسانهای و امنیتی دشمنان انقلاب اسلامی در قالب جبههای متشکل از دولتها، ارتشها، کارتلها، تراستها و رسانهها در برابر دولت و ملت ایران صف کشیدهاند، قصد مرزبندی و خطکشی در داخل جریان انقلاب را نداریم.
ما دایره نواصولگرایی را گسترده به وسعت همه دلسوزان انقلاب اسلامی میدانیم. نواصولگرایان کسانی هستند که پایبند به اصولاند اما اصلاح برخی مبانی، ساختارها و رفتارها را ضروری میدانند.
امتداد اصولگرایی به معنای پذیرش همه رفتارهای اصولگریان نیست چه بسا این جریان در نقاطی از مردمباوری فاصله گرفته است. قطعا ارزشگرایی سلیقهای، سیاستورزی رانتی، اقتصاد نهادمحور، پیمانکاری فرهنگی، اولویت دادن به دغدغههای جریانی، داشتن نگاه مرکزگرا و فاصله گرفتن از زیست مردمی مورد تایید نواصولگرایی نیست.
ما به اصولگرایی نقد داریم که اگر چنین نمی بود عملا طرح ایده نواصولگرایی ضرورتی نداشت. نگاه جریان نواصولگرا به تبعیض و با ذکر مصادیق در بند هشت مانیفست نواصولگرایی قید شده است.
محور دیگر نو اصولگرایی، اسلام سیاسی است. دقیقا همین جاست که مرزبندی ما با کارگزاران اسلام لیبرال، اسلام بیخاصیت و به قول امام خمینی(ره) اسلام آمریکایی صورت میپذیرد. اسلام سیاسی، معتقد به جنگ همیشگی میان جبهه استکبار و جریان مقاومت است.
اسلامی که یک موی کوخنشینان و پابرهنگان را به همه دنیای پر زرق و برق کاخنشینان ترجیح نمیدهد، اسلامی که دشمن را دشمن میگیرد و به سادگی فریب نمیخورد، اسلامی که تکلیفگرایی را بیتوجهی به نتیجه نمیداند و رسیدن به نتیجه را بخشی از تکلیف میانگارد. اسلامی که اگر دقیق به مبانی آن بازگردیم، راه حل تمام مشکلات امروز و فردا در سیاست، اقتصاد و جامعه ایران است.
در نگاه جریان نواصولگرا، سه بعد عدالت، معنویت و عقلانیت باید توامان در زندگی مردم و اداره امور جاری باشد و این ترجمان مکتب امام و رهبری است. تکیه بر عدالت نباید موجب نادیده گرفتن عقلانیت و تاکید بر عقلانیت نباید موجب تضعیف عدالت شود. ما نگاهمان به سه محور عدالت، عقلانیت و معنویت را به تفصیل و با شرح مصادیق در بند دهم مانیفست نواصولگرایی تبیین کردهایم.
مردمسالاری دینی که در واقع ترکیب دو بال اسلام ناب و مردمباوری است، منتج به ایجاد تمدن اسلامی است که در سایهآن عدالت، عقلانیت و معنویت امکان بروز و ظهور حداکثری خواهد یافت. پس از مردمباوری و اسلام ناب، نوگرایی در روشها و ساختارها ضرورت سوم است. نوگرایی یعنی تغییر اساسی در نگاهها و ساختارهای بالا به پایین، مرکزگرا، نهادمحور و غیرمردمی. نوگرایی یعنی پذیرش پدیدههایی چون طبقه متوسط شهری و فهم مسائلش، نوگرایی یعنی پذیرش تغییر در بسیاری از شاخصها، ساختارها، راهکارها، افکار و حتی اشخاص. از همین روست که مهمترین شاخصه نوگرایی را جوانگرایی میدانیم.
در پایان باید گفت ممکن است برخی در برابر نوگرایی مقاومت کنند و مسیری که ما در آن قدم گذاردهایم هزینهدار باشد، چه این که اگر همه اصولگرایان، ضرورت نو شدن را حس می کردند، عملا نواصولگرایی نیازی به طرح نداشت. اما تغییر در اصولگرایی، چه اصولگرایان بخواهند و چه نخواهند اتفاق خواهد افتاد و این ضرورتی انکار ناپذیر است.
محسن پیرهادی