متن یادداشت عباس سلیمی نمینبا عنوان «چند خطای استراتژیک سرنوشتسوز» به شرح ذیل است:
بروز برخی افعال خارج از عرف از جانب رئیس جمهور مستقر این سؤال را به طور جدی مطرح میسازد که آیا ایشان در صورت عدم توفیق در کسب آرای لازم در روز جمعه با آرامش و متانت "نه" مردم به ویژه "اقشار سختی کشیده" را خواهد پذیرفت؟ البته ابهاماتی در این زمینه وجود دارد، هرچند تکرار تجربیات تاریخی از یاد نرفتنی در فاصله زمانی کوتاه، غیرقابل تصور است.
متأسفانه چسبندگی به قدرت، بعضاً بیش از شخصیتهای سیاسی گریبانگیر اطرافیان آنان میشود؛ زیرا عمده آن مستقلاً فاقد وزن سیاسی، علمی و اجتماعی اند. نتایج نظرسنجیها و موجی اجتماعی که بعد از اقدام ارزنده آقای قالیباف به وجود آمد، دولت یازدهم و به ویژه مردان و مشاوران رئیس جمهور مستقر را به شدت نگران ساخته است، اما در شرایط کنونی حتی جناح افراطی اصلاح طلب چه اقدام جدیدی میتواند انجام دهد که نداده باشد؟! تمامی گسلهایی که بدخواهان تمامیت ارضی و استقلال ملت ایران درصدد فعال ساختن آن بودهاند، را تحریک نمودهاند؛ رقیب منتقد اشرافیت مدیریتی را به انواع تباهسازیها متهم ساختهاند، پیوندهای غیر اصولی را پی گرفتهاند و ... اما هیچکدام از این تحرکات غیر اصولی و مخالف مصالح عمومی نتوانسته است قشر سیاهی را که اصولاً با استقلال و سرافرازی ایران عزیز در تعارضند به میدان آورد. مسئله قشر خاکستری جامعه نیز عمدتاً داشتن زندگی شرافتمندانه و سعادتمندانه و آرامشبخش است که از دستیابی به آن از طریق این دولت کاملاً ناامید شده است. زیرا هم رئیس جمهور مستقر و هم معاون اول وی به صراحت در مناظره اول اعلام داشتند که قادر نیستند که حتی میزان اشتغالی را که برنامه ششم مشخص ساخته تأمین نمایند. از این رو رقیب دولت توانست سونامی محرومان علیه سیاستمداران "تن آسا" و "کم تحرک" را کلید بزند. در واکنش به این موج، دولت یازدهم به سوی افراطیترین عناصر اصلاحطلب دست یاری دراز کرد تا آنان متقابلاً سونامی مطالبات سیاسی راه اندازند. غافل از آنکه گام برداشتن در این مسیر حتی واکنش شدید اصلاحطلبان منطقی چون آقای الیاس حضرتی نماینده اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی (که در نامه سرگشاده به رئیس جمهور مستقر عنوان شد) یا آقای تابش(که در گفت و گو با صاحب این قلم عنوان داشت که به آقای روحانی اعتراض کرده است) و ... را به دنبال داشت. اما غفلت تعیین کنندهتر آن بود که جناب آقای روحانی به این نکته توجه نداشتند که مطالبات قشر خاکستری جامعه امروز در حوزه سیاسی تعریف نمیشود؛ به عبارت دیگر گفتمان غالب، اقتصادی است؛ لذا توسل به نیروهای تندرو فقط تابلو اعتدال ایشان را که در سال 1392 از آن بهره وافر برده بود به پایین کشید. قشر سیاه جامعه نیز تا اطمینان از پیدایش تنش جدی وجود نداشته باشد ریسک به میدان آمدن را به جان نخواهد خرید. در غیبت آقای احمدی نژاد، آقای روحانی یا بهتر بگویم متحدین جدید افراطی ایشان نمیتوانند جامعه را به سوی التهاب و تنش سوق دهند، لذا به نظر میرسد چند خطای استراتژیک، پایانی نه چندان خوشآیند برای رئیس جمهور مستقر در روز جمعه رقم خواهد زد.
عباس سلیمی نمین
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران