این فتنه حتماً یک انقلاب رنگی تمام عیار برای براندازی کامل جمهوری اسلامی بود. ورای اینکه شعارهایی همچون: «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»، مؤید همین مدعاست، باید به این نکته توجه کنیم که مایکل لدین، مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا، دستیار رامسفلد وزیر دفاع اسبق آمریکا و عضو برجسته مؤسسه آمریکن اینترپرایز، پیش از این و در 21 خرداد 1388 در مصاحبه با نیویورک تایمز نیز گفته بود: «فردا در ایران انتخابات نخواهد بود، بلکه یک انقلاب رنگی کلید میخورد!»
هم او بعداً در بحبوحه فتنه 88 در گفتوگو با رادیو فردا میگوید: «اگر از شما بپرسند این جنبش -فتنه سبز- به چه زمانی برمیگردد، احتمالاً خواهید گفت به یک سال پیش. اما من میگویم ما از اواسط دهه 60 با کسانی از دفتر نخستوزیری ایران در ارتباط و تماس بودیم و موضوع مذاکره و رابطه را پیگیری میکردیم.» بحث در مورد اینکه طبق برنامه آمریکا قرار بوده پس از براندازی جمهوری اسلامی، چه کسانی در ایران قدرت را در دست بگیرند و صورت حساب کسانی چون مسعود رجوی، رضا پهلوی، سید محمد خاتمی و دیگران قرار بوده چگونه تسویه شود، از جذابترین بحثهای ممکن در این زمینه است اما به راستی کاسبان فتنه کیستند؟! و در صورت براندازی جمهوری اسلامی، چه کسانی کاسبیشان رونق میگرفته است؟
اول از همه شاید لازم باشد پیرامون فراز و فرود ارتباط یک آقازاده با خبرنگار ضد انقلاب و فراری، تأمل کنیم. پاییز سال 91 این خبرنگار طی گفتگویی تصویری سخنان قابل تأملی در زمینه فعالیتهای آقازاده جنجالی در مقطع پس از فتنه 88 بر زبان آورده است. وی میگوید: «من و... بارها با هم در تماس بودهایم. در یکی از موارد که به من زنگ زد و وقتی فهمید در حال رفتن به واشنگتن هستم از من خواست تا راجع به بحث تحریم اقتصادی ایران کسانی را در آمریکا ببینم و میخواست بداند در واشنگتن چه کسانی هستند که بشود با ارتباط و تشویقشان تحریمهای سنگینتری را علیه مردم ایران تحمیل کرد.»
قرار دادن سخنان این خبرنگار فراری و ضد انقلاب در کنار اعترافات محمد علی ابطحی یکی از دستگیرشدگان فتنه 88 بخش دیگری از پازل مورد نظر را تکمیل خواهد کرد. ابطحی از قول همان آقازاده جنجالی، در دادگاه میگوید: «این اصلاحطلبان بودند که به اوباما پیغام دادند تا زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران صبر کند و مطمئن باشد در این انتخابات دوستانش در ایران به جای دولت محمود احمدینژاد سر کار خواهند آمد!» قطعه دیگر پازل اما اردیبهشت ماه سال گذشته تکمیل شده است. آنجا که داریوش سجادی، مشاور سابق مهدی کروبی مینویسد: «سعایت... به نمایندگی از جانب «بابا» نزد غربیها جهت تحریم و افزایش تحریمهای خرد کننده اقتصادی طی سالهای فرارش به خارج در کنار همراهی و همدلی آمریکا به منظور مساعدت رساندن به این پروژه جهت روی کار آوردن یک چهره شناخته شده به «پراگماتیسم» و «آمریکا ناستیز»! در ایران نقشهای حساب شده و با تضمین بالایی از موفقیت بود. تنها چیزی که در این میان پیشبینی نشده بود، ماجرای رد صلاحیت بود.» اشاره جناب سجادی به فعالیتهای یک آقازاده در مقطع پس از فتنه 88 تا سال 91 است. همان زمان که وی در خارج از کشور به سر میبرده است.
کنار هم قرار دادن تمامی این قطعات سهگانه، این نتیجه را حاصل میکند که اولاً روی کار آمدن یک دولت آمریکا ناستیز در ایران، به نوعی رهاورد فتنه 88 است و ثانیاً ناگزیر باید میان واژه کاسب فتنه و کاسب تحریم، یک ارتباط دو سویه برقرار شود.
سالمون، خبرنگار امور ایران در روزنامه والاستریت ژورنال 20 نوامبر 2009 طی گزارشی مینویسد: «طی بازدید مخملباف از واشنگتن، آقای مخملباف که سخنگوی کاندیدای ریاست جمهوری ایران میرحسین موسوی است به اوباما پیام داده است پشتیبانی علنی خود را برای نیروهای دموکراتیک در ایران افزایش داده و به فشارهای مالی بیفزاید. آقای محسن مخملباف اعلام کرده است جنبش سبز ایران از تحریمهای اقتصادی هدفمند پشتیبانی میکند. ما به تحریمهای اقتصادی که فشار را بر ایران زیادتر میکند محتاجیم.»