به گزارش افکارنیوز، فیلم Crossing Over محصول آمریکا به سبک فیلم اسکاری «تصادف»(Crash) و با شخصیتهای مختلف و مرتبط به هم ساخته شده است. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی وین کریمر(Wayne Kramer) کارگردان امریکایی متولد آفریقای جنوبی، سازنده فیلمهایی همچون «دونده ترسیده» و «کولر» و نامزد جوایز ساندنس، کارلو ویواری و ادگار آلن پو ساخته شده است.
معنای لغوی این فیلم «تقاطع» است، که «گذشتن»، «بیش از عبور» و «عبور از مرز» هم ترجمه کردهاند. اما Crossing Over یک لغت خاص در ژنتیک به معنی تبادل ژنی هم است و در هنر هم معنی جذب مخاطب بیشتر را میدهد. فیلم تقریباً همه این معانی را بر دوش میکشد.
موضوع فیلم به مهاجران خارجی ساکن در لس آنجلس مربوط است که برای بیرون آمدن از حالت اقامت غیرقانونی و رسیدن به تابعیت قانونی تلاش میکنند. فیلمهایی که به چندفرهنگی، تضادها یا تداخل فرهنگها توجه دارند این سالها در سینمای آمریکایی افزایش یافته است. در ظاهر این فیلم با مسائلی همچون عبور از مرز، تقلب در مدارک قانونی، پناهندگی، کارت سبز(Green Card)، مشکلات کارگران خارجی در کارگاهها، تابعیت و برخورد فرهنگها سر و کار دارد، اما در زیرلایههای فیلم «تقاطع» موضوعاتی مطرح و به مخاطب القا میشود که برای چندمین بار چهرهی تروریستی و تنفرانگیز از مسلمانان(بصورت عام)
و ایرانیها(بصورت خاص) در محصولات هالیوودی مشاهده میکنیم.
هریسون فورد در این فیلم در نقش) ماکس بروگان(، افسر اداره مهاجرت و گمرک، همکاری به نام حمید براهری(کلیف کریتس) دارد که ایرانی تبار و دارای تابعیت قانونی است. در Crossing Over روایت موازی خانوادههای بنگالی، کرهای، مکزیکی، استرالیایی و ایرانی است که هرکدام بدنبال گرفتن اجازهی اقامت قانونی در آمریکا هستند و برخورد و اتفاقاتی که مهاجران با ماکس بروگان و حمید در فیلم دارند، داستانهای آنها را شکل میدهند. فیلم «تقاطع» ماکس بروگان(هریسون فورد) را به عنوان یک آمریکایی قهرمان که با ظاهر بشردوستانه خود نماد حکومت آمریکا محسوب میشود، معرفی میکند.
پدر خانواده مسلمان بنگالی که به رانندگی تاکسی مشغول است، دختر نوجوانی دارد(تسلیما) که تمایل زیادی به گروههای جهادی القاعده(تروریستی) پیدا کرده و با ظاهری محجبه در مدرسه به دفاع کردن از افرادی که عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر را انجام دادند، میپردازد و در انشاء خود به بدترین شکل ممکن توضیح میدهد که آنها خودشان را قربانی یک هدف بالاتر کردهاند!
این سکانس به گونهای طراحی شده که به مخاطب مشروعیت حملات آمریکا به افغانستان و عراق و دیگر جاهای دنیا به بهانه مبارزه باتروریسم القا میشود. مامورانFBI با ورود به خانه آنها دختر نوجوان را به جرم عضویت در سایتهای مجازی گروههای القاعده بازداشت و بعد از چندی او را از کشور آمریکا اخراج میکنند.
قتل ناموسی ایرانیها در آمریکا!
برای فارسی زبانان از اینکه دیالوگهای فارسی را در یک فیلم هالیوودی ببینند به هر شکل جذاب است، شاید حتی به آن افتخار هم بکنند، اما این میتواند چیزی شبیه به زنگ خطر هم باشد. تلاش هالیوود در به تصویر کشیدن جامعه ایرانی این بار رنگ و بوی قتل ناموسی به خود گرفته تا خانواده ایرانی را حتی با وجود زندگی در آمریکا بسیار تعصبی و با اقدامات احمقانه نشان دهد.
خانواده آقای براهری بدنبال گرفتن اجازه تابعیت هستند(که حمید مامور اداره مهاجرت و گمرک جزو این خانواده است)، و دختر آنها به اسم زهرا!(این اسم تعمدی انتخاب شده است) که در آمریکا به دنیا آمده است، با بیقید و بندی کامل نسبت به خانواده خود و بیحیایی، موجبات ناراحتی و شرم آنها را فراهم میکند؛ بعد از اینکه رابطهی نامشروع دختر خانواده با جوانی لاتینی تبار اما متاهل برملا میشود، برادر او(فرید) با اجازه پدرش اقدام به قتل ناموسی! خواهر خود میکند.
در راستای سیاهنمایی جامعه ایرانی، پدر این خانواده طرفدار حکومت فعلی ایران معرفی میشود و با توهینی که به مردم و مسئولان ایرانی از زبان دختر این خانواده گفته میشود و با تعصب به اصطلاح کورکورانه و قتل ناموسی که از این خانواده ایرانی در فیلم نشان داده میشود، چیزی جز نفرت از ایرانیها به مخاطب القا نمیشود. برجسته شدن ایران در فیلمهای سالهای اخیر نشان میدهد که هالیوود همزمان با رویکرد «اسلام هراسی» خود، «ایران هراسی» را نیز به صورت جدی در دستور کار خود قرار داده است. علاوه بر بازیگران غیر ایرانی در نقش شخصیت های ایرانی، چند بازیگر ایرانی تبار
مانند ملودی و نینا نایبی نیز در فیلم حضور دارند.
ایالات متحده آمریکا در این فیلم بدون اشاره به مشکلات عمیق اقتصادی و وضعیت بد زندگی نسبت به گذشته، و به دفعات بسیار کشوری رویایی که تمام افراد دنیا آرزوی زندگی در این تقریباً بهشت(نه مثل قبل بهشت کامل!) را دارند، معرفی میشود. در جاهای مختلف از فیلم «تقاطع» پدر و مادرهایی(بنگالی، کرهای، مکزیکی، ایرانی و آفریقایی) را نشان میدهد که برای آینده بهتر برای فرزندانشان و جوانان خارجی(استرالیایی و…) تمام سختیها را تحمل میکنند تا آنها در کشورهای به قول خودشان عقب مانده زندگی و رشد نکنند تا بتوانند در کشور آمریکا به خوشبختی برسند. در همین فیلم زن وکیل مهاجران در
دفاع از موکلاش(تسلیما) به مامورانFBI میگوید: «شما میخواهید او را به یک کشور جهان سوم بفرستید و زندگی او را نابود کنید؟»
جالب است که در این فیلم به مسئله مذهبی و یهودیان نیز اشاره میشود و پسر خوانندهای را نشان میدهد که برای دریافت اجازه اقامت در آمریکا خود را یهودی جا میزند، اما در مقابل آن دختری استرالیایی را معرفی میکند که برای گرفتن کارت سبز اقدام به تنفروشی به کارمند تایید گرینکارت میکند. در انتها میبینیم که پسر خوانندهی یهودینما موفق و دختر استرالیایی تنفروش ناکام از دریافت اجازه اقامت میشود.
عدالت مثالزدنی!
با دستگیری کارمند خاطی تایید گرینکارت توسط بازرسان و با دستگیری فرید توسط ماکس بروگان(هریسون فورد)، تصویری بسیار عادلانه از سیستم حکومتی آمریکا ارایه میشود و شوق زیستن در این آرمانشهر! به زیبایی نشان داده میشود.
برخورد با اعتراضات و تظاهرات جنبش ۹۹درصدی والاستریت، تبعیضها، نژادپرستیها، سیستم بیمه، بدهی ربوی مردم به بانکها و... که با سانسور شدید از اخبار آن جلوگیری میگردد، در سینمای آمریکا نمایش داده نمیشود. در سکانسهای پایانی فیلم، در مراسم سوگندخوردن افراد خارجی که تابعیت آنها پذیرفته شده است، و بعد از سخنرانی قاضی زنی که آمریکا را سرزمین استثنایی فرصتها مینامد، همزمان با پخش سرود ملی آمریکا، دستگیر شدن فرید توسط پلیس نمایش داده میشود که با خوشحالی افراد حاضر در سالن از اجازه اقامت قانونی با عدالت درخشنده! سیستم حکومت آمریکا عجین میشود.