
در روزهایی که منطقه ما در حال عبور از یکی از مهمترین پیچهای راهبردی خود در دهههای اخیر است، سفر همزمان خالدبنسلمان، وزیر دفاع عربستان به تهران و سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به مسکو، بیش از آنکه دو رویداد مستقل باشند، دو ضلع از یک مثلثاند؛ ضلع سوم، گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکاست که با میانجیگری عمان در حال حرکت است. هر سه ضلع، یک وجه مشترک دارند: تلاش ایران برای طراحی نظم امنیتی و اقتصادی جدید، بدون معطل ماندن به تصمیم قدرتهای غربی.
در اینباره ۱۰ نکته گفتنی است:
یک. حضور خالدبنسلمان، نه بهعنوان یک وزیر معمولی بلکه بهعنوان برادر ولیعهد و یکی از معماران اصلی امنیت عربستان، معنایی فراتر از «دیپلماسی ترمیمی» دارد. او حامل اراده تازهای از سوی ریاض است؛ نه برای تداوم تنش با تهران، بلکه برای یافتن جایگاهی تازه در معادلهای که دیگر تهران بازیگر اصلی آن شده است.
دو. سطح دیدارهای خالدبنسلمان در تهران، که شامل رهبر انقلاب، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، نشان میدهد که پرونده روابط تهران-ریاض دیگر یک موضوع صرفا سیاسی نیست، بلکه وارد سطح بالای تنظیمات امنیتی شده است؛ جایی که راهبردهای منطقهای بازتعریف میشوند.
سه. عربستان سعودی، بهدرستی درک کرده که منطقه غرب آسیا در حال گذار به مرحلهای است که بازیگرانی مثل آمریکا دیگر نمیتوانند نقش پیشین خود را ایفا کنند. در این شرایط، تنشزدایی با ایران، نه یک تاکتیک، بلکه یک ضرورت بقاست؛خصوصا برای حکومتی که در سودای میزبانی ۲۰۳۴، ترمیم تصویر بینالمللی و جذب سرمایهگذاری است.
چهار. همزمانی این سفر با تحرکات تازه نظامی رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان، تحولات امنیتی در عراق و بازگشت انصارالله به خطوط تماس مستقیم با سعودیها، نشان میدهد که ریاض با درک نقش میدانی تهران، دیگر بهدنبال توازنسازی از بیرون نیست؛ بلکه در حال مذاکره برای شکلدادن به نظمی است که حضور ایران در آن بدیهی است.
پنج. در سوی دیگر، اعزام عراقچی به مسکو و ابلاغ پیام مستقیم رهبر انقلاب به ولادیمیر پوتین، در شرایطی که جنگ اوکراین در فاز فرسایشی قرار گرفته، نشاندهنده آن است که ایران و روسیه نیاز به هماهنگی نزدیکتری دارند؛ نه فقط در سطح وزارت خارجه، بلکه در سطح بالای تصمیمگیری راهبردی.
شش. عراقچی، خلاف برخی تصورها، فقط یک دیپلمات مذاکرات هستهای نیست. او حامل پیام در لحظات کلیدی بوده؛ از پیامهای ۹۸ به اروپا گرفته تا تعاملات ۱۴۰۲ با شرق. حضور او در مسکو، در روزهایی که بلوک غرب در حال چینش دوباره علیه محور شرق است، حامل این پیام روشن است که تهران و مسکو، نیاز به اجماع در برابر فشارهای مشترک دارند.
هفت. پیام به روسیه، صرفا برای همگرایی نیست؛ بلکه برای یادآوری برخی خطوط قرمز هم هست. ایران بهروشنی میخواهد نشان دهد که با وجود همپوشانی منافع با روسیه در بسیاری زمینهها، اما در موضوعاتی مثل بازار انرژی، سوریه، یا حتی مذاکرات با غرب، خطوطی دارد که حاضر به معامله روی آنها نیست.
هشت. این دو سفر، در کنار هم، نشان میدهد که ایران سیاست «تعامل از موضع اقتدار» را پیش گرفته است. اینبار نه با تنشسازی، بلکه با فعالسازی ظرفیتهای منطقهای و فرامنطقهای خود. از ریاض تا مسکو، و از پکن تا دوحه، جمهوری اسلامی در حال چینش شطرنجی تازه است که در آن، نه منفعل است و نه صرفا واکنشی.
نه. در این میان، نگاه به گفتوگوهای عمان نیز روشن است. آنگونه که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با مسئولان سه قوه فرمودند، نباید به این گفتوگوها خوشبین یا بدبین افراطی بود. بلکه باید راه خود را رفت، اقتصاد را از شرطیبودن بیرون آورد، سرمایهگذاری در تولید را پی گرفت، و روابط منطقهای را گسترش داد؛ چنانکه اکنون نیز همینطور پیش میرود.
ده. پیام نهایی این تحرکات آن است که ایران دیگر منتظر «نتیجه مذاکرات» نمیماند. کشور را به «قول و قرار دیپلماتیک» گره نمیزند. در عوض، با تثبیت موقعیت خود در جبهه مقاومت، تعمیق پیوندهای شرقی، و تعامل هوشمند با کشورهای همسایه، در حال ساختن آیندهای مستقلتر و باثباتتر است؛ آیندهای که در آن، ایران نه «موضوع بازی»، بلکه «طراح بازی» است.
نویسنده : مسعود پیرهادی