
در ماههای اخیر، حضور دونالد ترامپ در رأس هرم قدرت سیاسی ایالات متحده و ورود او به کاخ سفید، یکی از مسائل پرمناقشه و مبهم در سپهر روابط بینالملل تلقی شده است. تحلیلگران و ناظران سیاسی، از همان آغازین روزهای ریاستجمهوری ترامپ، درباره پیامدهای احتمالی رویکردهای نوین او در عرصه سیاست خارجی گمانهزنیهای فراوانی را مطرح کردند. در این میان، بیتردید یکی از محوریترین موضوعات، چگونگی مواجهه دولت جدید آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بود.
به همین دلیل، حتی رئیسجمهوری چون ترامپ که در بسیاری از رویکردهای سیاسی، شیوهای متفاوت از پیشینیان خود اتخاذ کرده بود، نیز نتوانست نسبت به اهمیت راهبردی ایران بیتفاوت بماند؛ چنانکه دیگر ساکنان کاخ سفید نیز، در ادوار مختلف، همواره نسبت به جمهوری اسلامی ایران حساسیتهایی ویژه نشان دادهاند.
از منظر واشنگتن، یکی از اصلیترین دلایل تمایل به گفتوگوی مستقیم با ایران، ریشه در جوهره انقلاب اسلامی دارد؛ انقلابی که استکبارستیزی، عدالتخواهی و مبارزه با سلطه را در متن و ماهیت خود جای داده است. آمریکا در تلاش است تا از رهگذر مذاکره مستقیم با ایران، چنین القا نماید که جمهوری اسلامی، پس از نزدیک به نیم قرن ایستادگی، ناگزیر به پذیرش گفتوگو با قدرتهای جهانی شده است. آنان با بهرهگیری از ادبیات خاص و تبلیغات رسانهای، که با ادبیات رسمی روابط بینالملل فاصلهای آشکار دارد، میکوشند هرگونه تعامل ایران را بهمثابه عقبنشینی، تسلیم یا دگرگونی در آرمانها جلوه دهند.
در همین راستا، راهبرد رسانهای غرب با هدف مخدوش ساختن چهره عدالتطلب و مقاومتگرای ایران، همواره درصدد القای این نکته است که جمهوری اسلامی نظامی دگم و انعطافناپذیر است. اما پذیرش مذاکره غیرمستقیم از سوی ایران، در عین حفظ اصول و آرمانهای انقلاب، گواهی روشن بر تدبیر و عقلانیت در عرصه دیپلماسی است؛ تدبیری که ضمن صیانت از استقلال و عزت ملی، ظرفیتهای نظام در روابط بینالملل را نیز مدیریت مینماید.
از طرفی، ایران برای حفظ استفاده از رویکرد دیپلماسی تمایل دارد مذاکرات غیرمستقیم از طریق عمان که مدتهاست کانالی برای تبادل پیام میان دو کشور بوده، ادامه یابد. مذاکرات غیرمستقیم فرصتی برای ارزیابی میزان جدیت واشنگتن درباره راهحل سیاسی با ایران فراهم میکند؛ گرچه این مسیر ممکن است دشوار باشد، اما در صورتی که آمریکا جدیت نشان دهد، چنین مذاکراتی میتواند بهزودی آغاز شود.