جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا و کییر استارمر، نخستوزیر انگلیس اخیرا رایزنیهایی را با هدف تعیین حدود و ثغور کمی و کیفی ارسال موشکهای دوربرد به کییف صورت دادهاند. نتیجه این رایزنیها کماکان مبهم است، هر چند واشنگتن و لندن هر دو نسبت به واکنش روسیه در صورت تجهیز اوکراین به موشکهای جدید بیمناک هستند. بایدن و استارمر مدعی شدهاند کییف به جای درخواست موشکهای دوربرد باید بر توقف پیشروی روسیه در شرق اوکراین تمرکز کند. فراتر از آنچه در ابعاد میدانی جنگ اوکراین میگذرد، ملاحظاتی فرامتنی و راهبردی وجود دارد که نمیتوان به سادگی از کنار آنها گذشت. نخستین و مهمترین این ملاحظات، معطوف به احتمال تغییر ماهیت نبرد است. تاکنون مناقشه نظامی میان روسها و اوکراینیها تحت عنوان «جنگ اوکراین» مورد توجه افکار عمومی دنیا قرار گرفته اما ممکن است عمق، دامنه و دربرگیری این جنگ به واسطه اقدامات تحریکآمیز 2 سوی آتلانتیک تغییر کند. به عبارت بهتر، ممکن است جنگ اوکراین به جای یک پدیده و متغیر مستقل، تبدیل به متغیری وابسته به «جنگ روسیه – ناتو» شود. نباید فراموش کرد اوکراین در حال حاضر عضو پیمان آتلانتیک شمالی نیست، با این حال نقطه کانونی جنگ محسوب میشود. این نقطه کانونی در آینده نزدیک میتواند محو شود یا به مرکز یک چندضلعی خونین و خطرناک بدل شود. بسیاری از استراتژیستها و تحلیلگران حوزه امنیت بینالملل به بایدن هشدار دادهاند ارائه موشکهای دوربرد از سوی واشنگتن به کییف، خطر جنگ مستقیم میان روسیه و ناتو را در پی خواهد داشت. در این صورت آتلانتیکیها که هنوز بر سر تاکتیکهای جنگی در اوکراین با یکدیگر اختلاف نظر دارند، با پرونده پیچیدهتر و جنگی مستقیم مواجه میشوند. بیدلیل نیست که برخی اعضای ناتو به صورت آشکار و پنهان نارضایتی خود را درباره ورود ناتو به مناقشه موشکی روسیه و اوکراین ابراز کردهاند. 29 عضو پیمان آتلانتیک شمالی از ابتدا رویکرد واحدی در قبال مدیریت بحران ناشی از جنگ اوکراین نداشتهاند. برخی کشورهای عضو این پیمان معتقد به پایان جنگ، برخی معتقد به حفظ توأمان میدان جنگ و مذاکره و برخی دیگر، قائل به تبدیل جنگ به یک منازعه دائم و پیوسته در محیط پیرامونی روسیه هستند. در این میان نگرانی دیگری نیز از سوی آمریکا وجود دارد که معطوف به مختصات نبرد در منطقه «دونباس» است. روسها در حال تسلط بر شهر راهبردی پروفسک بوده و حتی بخشی از مناطق جنوب اوکراین را نیز هدف حملات خود قرار دادهاند.
قبلا نیز روسها در جریان تصرف شهرهای باخموت و آودیوکا نشان دادهاند بازپسگیری مناطق مذکور از آنها ناممکن یا شدیدا هزینهبر است. روسیه تمرکز میدانی خود را بر شرق اوکراین گذاشته است، زیرا گسترش دامنه تصرفات روسها در این مناطق منجر به امتیازگیری بیشتر آنها از کییف در هرگونه پیمان آتشبس یا صلح احتمالی خواهد شد. از این رو استفاده اوکراین از موشکهای دوربرد ساخت آمریکا، انگلیس و فرانسه در جنگ اوکراین منجر به تحمیل ۳ هزینه همزمان به غرب خواهد شد:
نخست تغییری در مختصات میدان نبرد در شرق اوکراین اعمال نکرده و روسها را نسبت به تصرف مناطق جدیدی از دونباس منصرف نخواهد کرد. همان نکتهای که بایدن و بلینکن نیز درباره آن دغدغه دارند.
دوم منجر به پاسخ متقابل روسها به اوکراین با استفاده از سلاحها و موشکهای متعارف یا حتی نامتعارف خواهد شد. به عبارت بهتر، هرگونه کنش اوکراینیها در این آوردگاه طبیعتا واکنشی در پی خواهد داشت!
سوم منجر به گسترش عمق جغرافیایی و استراتژیک جنگ اوکراین و به قول ولادیمیر پوتین، تغییر ماهیت این نبرد خواهد شد. این بدترین سناریوی ممکن برای اعضای پیمان آتلانتیک شمالی محسوب میشود، زیرا برخی اعضای ناتو را در گام نخست و برخی دیگر را در مراحل بعد درگیر نبرد مستقیم خواهد کرد.
همانگونه که مشاهده میشود، با ترکیب یک بازی خطرناک و بازیگرانی آماتور در غرب مواجه هستیم. بایدن و استارمر در آستانه خلق مناقشهای هستند که قدرت تحلیل تبعات آن را ندارند، چه رسد به آنکه بخواهند با عواقب و تبعات این آتشافروزی جدید مقابله کنند. آژیر خطری که امروز در ناتو به صدا درآمده، بیش از آنکه معطوف به ساختار فرسوده و مناسبات نامتوازن امنیتی در این مجموعه باشد، معلول خودبزرگ پنداری دولتهای آماتور و درک نازل آنها از فرصتها و تهدیدات گذشته، جاری و آتی در حوزه روابط بینالملل است. هزینههای بازی آتلانتیکیها با آتش را باید ملتهایی در آمریکا و اروپا تحمل کنند که طی سالهای اخیر روز به روز از سیاستمداران خود دورتر شدهاند.
محمدحسین مهدویزادگان