علی ریاحی پور، فعال رسانه ای و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی با انتشار تصاویری از سرکشی شب هنگام معاون اول رئیس جمهور برای بررسی قیمت ها و اوضاع فروش اجناس در سطح شهر تهران، نوشته است:
«... دلم نیومد روایت نکنم
امشب طرفای ساعت21، میدون انقلاب از تاکسی پیاده شدم، میخواستم یکی از دوستان رو زیارت کنم، حرکت کردم به سمت کارگر شمالی. اول خیابون کارگر شمالی همین طور که داشتم تند تند راه می رفتم، یکدفعه چشمم افتاد به جناب مخبر. معاون اول رئیس جمهور. خودش بود و یه همراه. یکی دو دقیقه ای زیر نظر داشتمش ببینم چیکار میکنه و از طرفی ام دوست داشتم واکنش مردم رو ببینم. دیدم داره تک تک میره تو مغازه ها و قیمت می گیره. تو دلم گفتم دمش گرم اما فایده نداره باید یه عکس بگیرم و منتشر کنم.این شد که عکس اول رو گرفتم، تا عکس رو گرفتم یه بنده خدایی بم گفت چرا از دور می گیری برو جلو نترس. از دوستان محافظ بود.
گفت برو پیش دکتر و من رفتم و خودش موند همون عقب.رفتم نزدیک مغازه شدم،جناب مخبر اومد بیرون، شروع کردیم سلام علیک و احوال پرسی و خودمو معرفی کردم و خداقوت گفتم و جناب مخبرم کلی گرم گرفت با ما و بغل کرد مارو و سریع ام فهمید بچه خوزستان هستم و از درس و کار و.. ما پرسید. بعد از احوال پرسی و خداقوت؛ بشون گفتم حقیقتا از یه چیز خیلی ناراحت و از یه چیز خیلی خوشحال شدم. اولا از این خوشحالم که پیگیر میدانی مشکلات معیشتی مردم هستید و بعد از مدت ها حسرت دیدن مسئولان بین مردم،امشب شمارو بدون هیچ تکلفی در حال قیمت گرفتن در بازار می بینم. ثانیا از این ناراحتم که چرا مردم شمارو نمیشناسن.مردم امروز تقریبا اکثرا فکر میکنن مسئولان هیج اطلاعی از مشکلات و... ندارند و باورشون نمیشه معاون اول رئیس جمهور اینطور بیاد بین مردم؛ ای کاش شمارو می شناختند تا اولا مشکلات خودشون رو بگن و ثانیا نقطه امیدی در دلشون ایجاد بشه.
صحبت اولیه ام که تموم شد؛خیلی عجله داشتم. دیرم شده بود.اومدم خداحافظی کنم که یکدفعه دستمو گرفت.تعجب کردم. ازم خواهش کرد اگه امکانش هست کل مسیر تا پارک لاله رو در بازدید از مغازه ها کنارشون باشم.با اینکه دیرم شده بود ولی برام جذاب بود مواجه مردم و معاون اول رئیس جمهور رو ببینم و از وضعیت قیمت ها ام دقیق تر مطلع بشم. تک به تک مغازه رو دو نفره رفتیم سر زدیم، حتی محافظ محترمم دیگه خیلی کنارمون نبود. یه نمونه فقط از وضعیت اسف بار بازار بگم. تو همین راسته اول کارگر شمالی تا پارک لاله 5 قیمت متفاوت تخم مرغ رو شاهد بودیم. جناب مخبر گفت امروز بسیج رو دستور دادیم بحث نظارت بر مغازه ها و قیمت ها روانجام بدن. اعصابش داغون شده بود. همون جا زنگ زد وزیر کشاورزی آقای ساداتی نژاد و کلی بش توپید،رو بلند گو ام گذاشت تا من بشنوم. بنده خدا جناب وزیر کلی استرس گرفته بود.
جالبه بازم تو کل مسیر هیچ کس ایشون رو نشناخت بغیر از دو جوونی که تو عکس سوم می ببینید، که اتفاقا اوناام دزفولی بودن و شروع کردن با لهجه شیرین دزفولی با جناب مخبر صحبت کردن و آخرشم عکس یادگاری گرفتن و رفتن.
تو مسیر از موقعیت استفاده کردم و از اندیکا و استانداری خوزستان تا داستان وزیر آموزش و پرورش و ستاد اجرایی و.. سوالاتم رو پرسیدم و نکاتی ام ایشون گفتند.
آخرشم گفت بیا بریم خونه و... منم گفتم خوابگاه خدمت باشیم و... گفت حتما یه سر خوابگاه تون سر میزنم.
خلاصه اینم روایت بازار گردی امشب ما با جناب مخبر. با همه نقد هایی که به ایشون و باقی آقایون دولتی دارم و داریم، این روحیه مردمی و پیگیری میدانی و بی تکلف مسئولین ارشد مملکت قابل ستایش است. والسلام»