مهدی فضائلی کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به بیانات رهبر انقلاب در دیدار اخیر با اعضای دولت دوازدهم یادداشتی نوشت که متن آن به شرح ذیل است:
ممکن است نتوان برای "تجربه" تعریفی مورد توافق همه ارائه کرد اما بعید است کسی در باره اهمیت و نقش تجربه در زندگی انسان تردید داشته باشد.
اندیشمندان رشتههای مختلف از منطق و فلسفه گرفته تا مدیریت و ادبیات در باره تجربه سخن گفته و ابعاد آنرا کاوش کرده اند؛ بنابراین "تجربه" در زندگی انسان نقشی غیرقابل انکار دارد.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در آخرین دیدار با رئیس جمهور ادوار یازدهم و دوازدهم و دولت وی، ضمن لزوم استفاده از تجارب این دولت توسط دیگران، به یک تجربه تأکید ویژه کردند و آن "بی اعتمادی به غرب" بود.
رهبر انقلاب فرمودند:《دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. خب حالا یک تجربه را من بخصوص یادداشت کردهام، حرفی است که من مکرّر [در گفتگو] با شماها و با مردم تکرار کردهام، حالا هم همان حرف را تکرار میکنم؛ این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هر جا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربهی بسیار مهمّی است.》
در باره این تجربه یا بهتر بگویم «عبرت» نکات زیر در خور توجه است.
نخست اینکه، آقای روحانی از همان ابتدای دور اول خود در سال ۹۲ و با توجه به شعارهایش در حین رقابتهای انتخاباتی اساس پیشبرد کارهای خود را بر تعامل با غرب و بخصوص آمریکا بنا نهاد.
رهبر انقلاب در راستای حمایت از دولت ها امکان پیگیری این رویکرد رئیس جمهور جدید که مورد اقبال نسبی مردم هم قرار گرفته بود را در چارچوبی فراهم کردند.
بر همین اساس دولت آقای روحانی توانست بر خلاف رویه همه دوران پس از انقلاب اسلامی، مستقیما" و بطور رسمی در سطح وزرای امور خارجه با آمریکا گفت و گو کند اما نتیجه این گفت و گوهای طولانی شرایطی است که امروز با آن مواجهیم و نه تنها گشایشی حاصل نشده بلکه گره ها کورتر هم شده است.
دوم اینکه، این تجربه به بهایی گزاف یعنی هشت سال فرصت های یک کشور و ملت بزرگ بنام ایران بدست آمده است در حالیکه اصلا" نیاز به پرداخت چنین بهایی نبود چرا که این تجربه قبلا" بارها و بارها هم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و هم پس از استقرار نظام اسلامی و حتی توسط کشورهای دیگر آزموده شده بود!
نکته سوم اثبات بی اعتمادی به غرب فارغ از بعد انقلابی نظام جمهوری اسلامی ایران است که با توجه به نمونه ها و تجارب دیگر روشن می شود.
مصدق نه عنصر انقلابی محسوب می شد و نه درچارچوب ایدئولوژی و تفکر اسلامی قرار داشت لیکن به رغم خوش بینی که بخصوص به حمایت های اقتصادی آمریکا داشت و امتیازاتی که حاضر شد به آنها بدهد از جمله نفت با تخفیف ۵۰ درصد، آمریکایی ها حاضر نشدند به او کمک کنند و سرانجام در کودتای ۲۸ مرداد سرنگون شد!
کشورهای مصر، افغانستان و عراق نیز هیچ انطباقی با یک دولت مکتبی و انقلابی ندارند اما آمریکا هیچ اقدام خاصی برای پیشرفت آنها نکرده و وضعیت اسفبار آنها بی نیاز از شرح و تفصیل است.
لذا اگر رهبر حکیم انقلاب اسلامی سخن از بی اعتمادی به غرب می گویند به عنوان یک نکته واقع بینانه و مبتنی بر تجارب گوناگون است و نه یک برداشت از منظر تفکر انقلابی. البته وقتی آمریکا حاضر نیست به مصر و عراق و افغانستان و...کمک کند و یا مصدق لیبرال را تنها می گذارد به طریق اولی با نظام جمهوری اسلامی ایران همراهی نخواهد کرد.
چهارمین نکته این است که بر خلاف تصور برخی، مفهوم مخالف "بی اعتمادی به غرب" ، " اعتماد به شرق" نیست.
هر چند شرق امروز دیگر شرق مارکسیستی نیست اما مخالفت جمهوری اسلامی با غرب زدگی و اعتماد به غرب به بهای شرق زدگی و اعتماد به شرق نبوده و نخواهدبود.
با دقت در بیانات گوناگون رهبرانقلاب از جمله همین بیانات اخیر، معلوم می شود مفهوم مخالف بی اعتمادی به غرب، تکیه و اعتماد به توان و ظرفیت داخل است.
《مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جایی که کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید. نگاه کنید کار را؛ کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم این جوری است. هر جا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکرهی با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمیکنند، دشمنی [میکنند]، دشمنند دیگر؛ هر جا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه افتادید و از شیوههای مختلف [استفاده کردید] -هزار راه وجود دارد و این جور نیست که یک راه [باشد]؛ نه، راههای مختلف وجود دارد؛ [اگر] انسانها فکر کنند، راههای گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریّتی پیدا خواهند کرد- هر جا این جوری حرکت کردید، پیشرفت کردید.》
پنجمین و آخرین نکته هم اینکه، بی اعتمادی به غرب به معنای مطلق عدم تعامل با غرب نیست.
تعامل با جهان همواره جزو سیاست های کلان جمهوری اسلامی ایران بوده و هست اما همه جهان در غرب و همه غرب در آمریکا خلاصه نمیشود.
جمهوری اسلامی ایران از موضع عزت، حکمت و مصلحت سیاست خارجی خود را دنبال می کند و تعامل با جهان و از جمله با غرب درچارچوب این سه اصل خواهد بود و با وابستگی به این و آن و بخصوص اعتماد به غرب متفاوت است.
البته جمهوری اسلامی با توجه به دشمنی های پی در پی و بی سابقه آمریکا نظیر پناه دادن به شاه مخلوع،تحریم ایران از همان ابتدای پیروزی انقلاب، طراحی کودتا و توطئه های مختلف، حمله به سکوهای نفتی ایران،حمله به هواپیمای مسافربری، ترور قهرمان ملی ایران سردار سلیمانی و دهها دشمنی ریز و درشت دیگر، تعریف متفاوتی از این کشور دارد و مادامی که از موضع استکباری بخواهد با ایران برخورد کند حاضر نیست همچون کشورهای دیگر با آمریکا تعامل داشته باشد بخصوص اینکه آمریکای امروز به مراتب از گذشته ضعیف تر و در شیب نزول است.