«عبدالباری عطوان» تحلیلگر سرشناس عرب و سردبیر روزنامه رایالیوم در گزارشی به وضعیت لبنان پس از استعفای «مصطفی ادیب» از ماموریت تشکیل کابینه در این کشور پرداخته و نوشت که کنارهگیری ادیب از ماموریت تشکیل دولت در لبنان تاکید بر چند نکته اساسی دارد:
-اول اینکه توافق طائف در لبنان موثرتر و قدرتمندتر از ابتکار فرانسه است که قرار بود بر اساس آن دولت جدید تشکیل شود.
-«امانوئل ماکرون » رئیس جمهوری فرانسه ثابت کرد که تا چه اندازه سادهلوحانه عمل کرده و از ماهیت صحنه سیاسی لبنان و واقعیت بحرانهای آن بیاطلاع است.
-هیچ راهحلی برای از بین بردن فسادی که با گوشت و خون برخی از سیاستمداران لبنانی آمیخته شده وجود ندارد جز اینکه ریشههای آن نابود شود.
-بروز یک وضعیت جنگی میان آمریکا و لبنان و تاثیر آن بر منطقه.
ماکرون به لبنان همچون مستعمره فرانسه نگاه کرده و از ادیب میخواست تا دولتی مطابق میل پاریس در لبنان روی کار بیاورد٬ به شکلی که گویا لبنان امارت «مونت کارلو» است و نه بخشی از منطقه ملتهبی به نام خاورمیانه؛ بنابراین شکست برنامههای فرانسه در لبنان حتمی است.
فرانسه قصد دارد تا حداقل سطح ثبات را در لبنان برای تثبیت نفوذ خود حفظ کند،اما آمریکا برعکس آن از خلال هرگونه توطئهچینی و تشدید درگیریهای فرقهای و افزایش مشکلات معیشتی و اقتصادی ملت لبنان و رساندن آنها به مرحله گرسنگی تلاش می کند تا لبنانیها را تسلیم و سپس حزبالله را خلع سلاح کند.
با اجرای سیاستها و استراتژی آمریکا در لبنان٬ صلح و ثبات در این کشور امری محال و نتیجهای که حاصل میشود جنگ و کشتار داخلی یا تسلیم شدن کامل در برابر پروژههای آمریکاست.
لبنان اکنون در مرحلهای قرار گرفته که سناریوهای عراق و سوریه و لیبی و شاید یمن میتواند در آن اجرا شود: نان در برابر خلع سلاح؛ در غیر این صورت گرسنگی و انفجار و کشتار و بمبگذاری در خودروها و سرازیر شدن تجهیزات جنگی و ایجاد فرقههای متخاصم در انتظار این کشور خواهد بود.
تصادفی نبود که فرستادگان آمریکا به بیروت مانند «دیوید هیل» و «دیوید شنکر» به محض خروج ماکرون از لبنان٬ با مهرههای خود در این کشور دیدار و برنامههایی ضد ابتکار فرانسه مطرح کردند.
پس از حمله تند «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان سعودی ضد ایران و حزبالله در مجمع عمومی سازمان ملل٬ مشخص بود ادیب به عنوان دست نشانده «سعد حریری» نماینده عربستان در لبنان در تشکیل دولت شکست خواهد خورد و لبنان بار دیگر به نقطه صفر و خلاء سیاسی باز میگردد.
هنگامی که پادشاه عربستان سعودی ادعا کرد انفجار بیروت در نتیجه تسلط حزبالله بر تصمیمگیریهای سیاسی لبنان به زور سلاح رخ داده و باید مقاومت لبنان برای تحقق ثبات و امنیت در این کشور خلع سلاح شود٬ در واقع به معنای همراهی کامل ریاض با پروژه آمریکا بوده و چراغ سبزی برای همپیمانان سعودی و مهرههای آن در لبنان برای تحرک و جلوگیری از اجرای ابتکار فرانسه بود.
اما سوالی که در این میان مطرح می شود آن است که آیا رئیس جمهور فرانسه از ابتکار خود در لبنان عقبنشینی کرده و عرصه این کشور را برای آمریکا خالی میکند یا اینکه با یک ابتکار دیگر بازمیگردد.
ملت لبنان از هر گروه و طائفهای باید بهای سنگینی برای امنیت و ثبات و حتی معیشت خود بپردازند و چه بسا که برخی از آنها سوار بر قایقهای مرگ شوند تا خود را به پناهگاهی در اروپا برسانند.
پروژه آمریکا در منطقه این است که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی را امپراطور بدون رقیب خاورمیانه کند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمیکند؛ بنابراین لبنان بنا به دلایلی که گفته شد در رویارویی با یک طوفان بزرگ قرار دارد و تعبیر «میشل عون» رئیس جمهوری لبنان مبنی بر اینکه این کشور در آستانه ورود به جهنم قرار دارد بسیار دقیق بود و پیشبینی اوضاع لبنان بعد از این مرحله کار دشواری است.