نشریه نشنال اینترست در مقاله ای به قلم «محمد ایوب» استاد برجسته روابط بین الملل در دانشگاه ایالتی میشیگان با اشاره به رویداد کربلا و رویارویی امام حسین (علیه السلام) و ۷۲ تن از یاران ایشان با سپاه سی هزار نفری یزید- خلیفه ۳۳ ساله اموی «آن را سرآغاز تثبیت و تحکیم هویت اسلامی شیعیان علی دانست».
نگارنده در ادامه این مقاله، «محمد بن سلمان» ولیعهد جوان و ۳۳ ساله عربستان سعودی را وارث کنونی ردای سیاسی یزید بن معاویه دانست که همچون یزید در تلاش برای راه اندازی جنگی علیه شیعیان در خاورمیانه است. به نظر می رسد که محمد بن سلمان درصدد تکرار واقعه کربلا است؛ آن هم از طریق نابودکردن شبه نظامیان حزب الله که همچون سپاه کوچک امام حسین (ع) در برابر ارتش بزرگ یزید ایستادگی می کنند.
نخستین قربانی این واقعه، سعد الحریری نخست وزیر پیشین لبنان است که از نگاه سعودیها، جرم اصلی او دریافت حمایت از ریاض و در مقابل، سازش با حزب الله برای تشکیل یک دولت متحد ملی در لبنان است.
از دیدگاه رژیم سعودی، حزب الله نماینده دشمن واقعی ریاض- یعنی ایران- است که با آن، در رقابتی بی حد و مرز برای کسب هژمونی در منطقه خلیج فارس درگیر است. هدف اصلی محمد بن سلمان این است که ایران را سرجای خود نشانده و تهران را به پذیرش هژمونی در منطقه خلیج فارس وادار سازد!
همانگونه که امتناع حسین بن علی (ع) از تسلیم شدن در برابر یزید بن معاویه، چالشی برای مشروعیت سیاسی و مذهبی خلیفه اموی تلقی می شد؛ امروزه نیز وهابیون سعودی مشروعیت مذهبی خود را در معرض خطر می بینند زیرا ایران- این کشور مقتدر شیعی- از پذیرش عربستان به عنوان یک قدرت مسلط در خلیج فارس و سرچشمه انحصاری اقتدار و نفوذ مذهبی اسلامی خودداری می کند. امروز نیز مانند قرن یکم هجری، موضوعات قدرت سیاسی و مشروعیت مذهبی در رقابت میان تهران- ریاض به طور لاینحل درهم تنیده شده اند.
با این حال، یک تفاوت اساسی وجود دارد. ایران یک قدرت مهم و برخوردار از تسلیحات بالقوه هسته ای است. به رغم آنکه عربستان سعودی با برخورداری از یک پنجم ذخایر نفتی جهان قادر است به طور کوتاه مدت میزان نفت تولیدی ایران را جبران کند، تلاشهای اخیر ریاض برای ابتیاع نفوذ خود در منطقه با شکست مواجه شده است. یکی از شکستهای عربستان حمایت ریاض از معارضان دولت سوریه است که توسط نیروهای بشار اسد و با حمایت ایران و روسیه از صحنه درگیریها محو شدند. همچنین تلاش عربستان برای منزوی ساختن و محاصره کردن قطر نه تنها شکست خورد، بلکه قطر را به آغوش ایران انداخت.
بالاتر از همه اینها، بمباران یمن توسط ائتلاف تحت رهبری ریاض است که با هدف خلع حوثی ها از قدرت انجام می شود و آن نیز به طرز فجیعی شکست خورد.
از سوی دیگر، ایران به رغم مواجهه با تحریمهای سخت اقتصادی و تلاشهای هماهنگ قدرتهای بزرگ برای محدود کردن نفوذ منطقه ای تهران می تواند به پیشینه سیاست خارجی موفقیت آمیز خود ببالد. نفوذ ایران در عراق فائق است و شبه نظامیان شیعی تحت آموزش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران بخشی جدایی ناپذیر از تلاش عراق برای شکست داعش هستند.
شایان ذکر است که اعتماد میان حزب الله و دولت ایران به لحاظ کیفی با اعتماد موجود میان ریاض و حامیان منطقه ای آن متفاوت است. اعتماد میان عربستان و متحدان آن بر مبنای تقارب اهداف و پذیرش ویژگی خودمختار متحدان ریاض نیست؛ بلکه جاده ای یک طرفه متشکل از حمایت مالی یک طرف [ریاض] و فرمانبرداری بی چون و چرای طرف دیگر [متحدان ریاض] است. این ترکیب حمایت/ فرمانبرداری به آن معنا است که پیوند وفاداری متحدان به عربستان سعودی با دشوار شدن شرایط به سرعت از هم می پاشد.
با توجه به این ترکیب نیروها، اینکه محمد بن سلمان و متحدانش انتظار داشته باشند ایران خود را به بلندپروازیهای سعودی در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه تسلیم نماید؛ بسیار دور از واقعیت است.
همچنین تلاش رژیم سعودی برای به تصویر کشیدن رقابت خود با ایران در چارچوب سنی- شیعه می تواند نتیجه معکوس در پی داشته باشد. افزون بر این، پس از بحران قطر دیگر کشور سنی مهم و غیرعرب منطقه- ترکیه- به طور قابل توجهی به ایران نزدیک شده است.
تجاوزگری و سلطه جویی محمدبن سلمان نسبت به ایران و لفاظی های سیاسی- مذهبی تحریک آمیز وی علیه تهران احتمالاً این روند را تسریع می کند. از منظر نمایش نظامی، نیروهای سعودی به رغم برخورداری از تجهیزات پیشرفته نظامی احتمالاً قادر به زورآزمایی با ارتش ورزیده ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیستند. به همین دلیل است که ریاض درتلاش برای فروش تعارض خود با حزب الله و ایران به آمریکا به مثابه بخشی از تقابل همیشگی دولت ترامپ با تهران است تا از این طریق، واشنگتن را به جنگ با ایران سوق دهد.
به عبارت دیگر، ریاض می خواهد که «تا آخرین نظامی آمریکایی با ایران بجنگد». حتی اقدام اخیر عربستان برای تشکیل یک جبهه مشترک با اسرائیل برای مقابله با دشمن مشترکشان- ایران- احتمالاً نتایج معکوسی در پی دارد، زیرا مشروعیت ریاض را برای رهبری ادعایی آن بر جهان عرب و جهان اسلام بیش از پیش به زیر سئوال می برد.
در صورتی که محمد بن سلمان ذکاوت سیاسی لازم را به خرج ندهد، اقدامات بی پروایانه وی محکوم به شکست بوده و تمام منطقه را به گرداب یک جنگ ویرانگر می کشاند.
بدین ترتیب، نبرد کربلا ممکن است بار دیگر تکرار شود، اما این بار احتمالاً با نتیجه ای بسیار متفاوت به پایان می رسد.