مقایسه روند توسعه اقتصادی ایران و کره جنوبی از جهات بسیاری آموزنده و سزاوار تأمل است، در واقع هر دو کشور ایران و کره جنوبی بهطور همزمان، یعنی از ابتدای دهه 60 میلادی، برنامه بلندپروازانهای را در زمینه توسعه اقتصادی آغاز کردند و مشابهتهای فراوانی با یکدیگر دارند، از جمله این شباهتها میتوان به پیگیری روند مدرنیزاسیون و توسعه اقتصادی، دارا بودن رژیمهای اقتدارگر، اقتصاد مبتنی بر کشاورزی، طرفداری از غرب و اتحاد با آمریکا، ضدکمونیست بودن هر دو کشور و رهبری توسعه توسط دولت، در دوران مورد بحث اشاره کرد، علاوه بر این شباهتها، ایران دارای نقاط قوتی بود که کره جنوبی فاقد آنها بود و خود این نقاط قوت میبایست نیل به توسعهیافتگی را برای ایران بیش از کره جنوبی سهل الوصول میگرداند، از جمله این برتریها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1) برخورداری از منابع نفتی و درآمدهای بادآورده آن، ایران را در وضعیت ممتازی نسبت به کره جنوبی قرار میداد و بهنظر میرسید که ایران در بدترین حالت ممکن بتواند پابهپای همتای کرهای خود که از فقدان منابع زیرزمینی رنج میبُرد، پیش برود.
2) ایران هیچگاه بهطور رسمی مستعمره نبوده است؛ اما کره ضمن تجربه نیمه استعماری در قرن نوزدهم، از سال 1910 تا 1945، رسماً مستعمره ژاپن بوده و بهگونهای بیرحمانه استثمار میشد.
3) جنگ جهانی دوم اگرچه خسارتهای مالی و اجتماعی فراوانی به ایران رساند، آن را ویران نکرد. اما در اواخر جنگ جهانی دوم، کره بهعلت نزدیکی با ژاپن صدمات فراوانی دید بهنحوی که سطح تولید این کشور در سال 1945 به کمتر از یکپنجم سال 1940 کاهش یافت. پس از آن نیز که کره در سال 1945 از سلطه ژاپن خارج شد، شمال کره بهوسیله شوروی و جنوب آن بهوسیله آمریکا اشغال شد. در سال 1948 میلادی و بعد از آنکه کره تقسیم گشته و کره جنوبی استقلال یافت؛ در جنگ دو کره نیز خرابی و صدمات زیادی به کره جنوبی وارد شد و در خلال این جنگ یکچهارم منابع و ثروت آن و یک میلیون از جمعیت آن از بین رفت.
علیرغم شباهتهایی که دو کشور ایران و کره جنوبی داشتند و با وجود نقاط قوت ایران نسبت به کره جنوبی، پیامدهای برنامهریزی اقتصادی در دو کشور یکسان نبود بهنحوی که کره جنوبی با تمام ضعفهایش توانسته بود گوی سبقت را از همتای خود برباید و بهخلاف ایران در جایگاه کشوری صنعتی قرار گیرد.
بنابراین، مسئله این است که؛ چرا یکی از این دو کشور با وجود محدودیتها و ضعفهای فراوانی که با آن روبهرو بوده، توانست برنامههای توسعه را با موفقیت به پایان برساند؛ اما کشور دیگر در این زمینه با شکست مواجه شد؟
عوامل متعددی را میتوان در این زمینه دخیل دانست که به توسعهیافتگی کره جنوبی انجامید اما در ایران، در یکی از عرصههای سیاست گذاری و اجرا و یا هر دو مغفول ماند، از جمله این موارد میتوان به افزایش بازدهی نیروی کار، توجه به صنایع کاربر در ابتدای مسیر توسعه، توجه به زیرساختهای توسعه، اهمیت دادن به آموزش و پرورش و تعلیم نیروی کار، توجه به رابطه صحیح بین دولت و بخش خصوصی، اصلاح سیستم پولی و مالی و اجرای سیاستهای پولی و مالی متناسب با توسعه اشاره کرد.
اما اهتمام ویژه به استراتژی تشویق و توسعه صادرات را میتوان مهمترین اقدام کره جنوبی در زمینه توسعه آن کشور دانست. یکی از ملزومات این استراتژی آماده کردن صنایع برای رقابت در بازارهای خارجی و جهانی است. مطابق این استراتژی، در ابتدا دولتها اقدام به حمایت از صنایع نوزاد و نوپا با توجه به مزیتهای نسبی تولید کرده و در ادامه این حمایتها را بهصورت تدریجی کاهش میدهند، در نتیجه، کالاهای تولیدشده توان و کیفیت لازم را برای حضور در بازارهای جهانی کسب میکنند. اما متأسفانه این سیاست در ایران پیاده سازی نمی شود یعنی قبل از اینکه صنایع نوپا از رشد کافی بهره مند شوند دغدغه پیوستن به بازار آزاد و تجارت جهانی را داریم در حالی که این نسخه را هیچ کشور توسعه یافته ای انجام نداده است.
مهمترین نکته در این استراتژی، حمایت موقت از صنایع بهمنظور کسب آمادگی لازم در بازارهای جهانی است. حمایتی که در ایران در مورد بعضی از صنایع همچون صنعت خودرو به حمایت دائمی مبدّل شده است و این حمایت دائمی نهتنها این صنایع را برای حضور در بازارهای جهانی آماده نساخته، بلکه منجر به ناکارآمدی آن نیز گشته است.