پس از توافق هستهای بود که خودروسازان خارجی علاوه بر اعلام آمادگی برای حضور در ایران، از علاقه خود نسبت به خرید سهام شرکتهای خودروساز داخلی و زیرمجموعههایشان، صحبت به میان آوردند. در این بین، رنو خرید سهام دو شرکت پارس خودرو و بن رو را به سایپاییها پیشنهاد کرد و همچنین از ایران خودرو نیز خواست تا خط تولید تندر-90 خود را به این خودروساز فرانسوی بفروشد. با این حال، نه سایپا و نه ایران خودرو هیچکدام در مقابل پیشنهادات رنو، شوقی از خود بروز نداده و تلویحا اعلام کردند چندان میلی به فروش سهام به رنو ندارند.
این بیمیلی البته مخصوص رنو نبوده و به نظر میرسد در مورد سایر خودروسازان اروپایی و آسیایی نیز (البته به جز چینیها)، مصداق دارد. به عبارت بهتر، خودروسازان داخلی کلا مایل به فروش سهام خطوط تولید و سایتهای زیرمجموعه خود به خودروسازان بزرگ دنیا نیستند و تا جایی که بتوانند، در این مورد مقاومت میکنند. این در شرایطی است که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، واگذاری سهام شرکتهای خودروساز داخلی به خارجیها، یکی از راههای اصلی توسعه و پیشرفت صنعت خودرو کشور به شمار میرود. از نظر آنها، وقتی خودروسازان خارجی تمام یا بخشی از سهام شرکتهای خودروساز داخلی و زیرمجموعههای آنها را بخرند، رفته رفته فرهنگ جهانی تولید، فروش و خدمات پس از فروش را به خودروسازی کشور تزریق میکنند و این همان رمز توسعه و پیشرفت است. با این حال و با وجود پیشنهادهای مختلفی که از سوی خارجیها برای خرید سهام خودروسازی کشور مطرح میشود، غولهای جاده مخصوص کماکان نسبت به این موضوع بیمیل بوده و مقاومت نشان میدهند، آن هم در شرایطی که دولت نیز صراحتا از برنامه خود برای فروش سهام صنعت خودرو به شرکتهای خارجی گفته است.
اما دلیل این مقاومتها چیست؟ چرا خودروسازان کشور در مقابل پیشنهاد خودروسازان خارجی مبنی بر خرید سهام سایتهای تولیدی، چندان روی خوش نشان نمیدهند؟ به نظر میرسد پاسخ اصلی این پرسش را باید در ساختار فعلی خودروسازی کشور جستوجو کرد، ساختار دولتی و انحصار در خودروسازی کشور، تزریق فرهنگ جهانی به این صنعت را با چالشهایی مواجه کرده است. آن طور که کارشناسان عنوان میکنند، خودروسازی ایران در مسائل کلی صنعت خودرو مانند تولید و فروش و خدمات پس از فروش، فرهنگ نه چندان صحیح و مخصوص خود را دارد، به نحوی که مقایسه آن با فرهنگ جهانی، از تفاوتهایی آشکار حکایت میکند.
خودروسازان داخلی سالها است به این ساختار معیوب خو گرفتهاند و نتیجه آن نیز چیزی جز تولید و عرضه محصولاتی کم کیفیت و گران با سطحی نازل از خدمات پس از فروش، نبوده است. این ساختار در مقایسه با آنچه در خودروسازان بزرگ خارجی میگذرد، کاملا تفاوت دارد، چه آنکه آنها علاوه بر عرضه محصولات به روز و با کیفیت، خدمات پس از فروش مطلوبی نیز به مشتریان ارائه میدهند. بنابراین اگر خارجیها عنان خطوط تولید و سایتهای تولید خودروسازان داخلی را در دست بگیرند، معنایش این است که روند تولید و فروش و خدمات پس از فروش، مطابق سلیقه و فرهنگ آنها پیش خواهد رفت و این موضوع دقیقا یکی از دلایل مقاومت «جاده مخصوصیها» در برابر فروش سهام به شرکتهای خارجی است. بهعنوان مثال، در حوزه تولید، خودروسازان بزرگ دنیا اجازه نمیدهند کیفیت فدای کمیت شود، به نحوی که حاضر نیستند تیراژ محصولات شان را به هر قیمتی ولو استفاده از قطعات نامرغوب و غیر اصل، افزایش دهند. این در حالی است که ساختار دولتی صنعت خودرو ایران، مدیران را وا میدارد که برای ارائه تصویری مثبت از عملکردشان، تیراژ را به هر نحوی بالا برده و آن را بهعنوان نقطهای عطف در کارنامه کاری شان جلوه دهند.
از سوی دیگر، در بحث قیمتگذاری محصولات نیز تفاوت نگاه و عملکرد میان خودروسازان داخلی و خارجی بسیار مشهود است. در خودروسازی دولتی ایران، مدیران مجبورند برای سودآور کردن مجموعه تحت مدیریت شان، از حربه «قیمتگذاری» استفاده کنند، به نحوی که معمولا برای محصولات خارجی خود، قیمتی بالاتر از آنچه شرکتهای مادر تعیین کردهاند، در نظر میگیرند. به عبارت بهتر، خودروسازان داخلی سود را در افزایش قیمت میبینند، حال آنکه در فرهنگ بزرگان خودروسازی، سود در افزایش فروش و توسعه محصول است نه قیمت بالا. با این حساب وقتی سهام خودروسازان به دست خارجیها بیفتد، آنها (شرکتهای خودروساز داخلی) دیگر نمیتوانند مطابق میل خود قیمتگذاری کنند و طبیعی است که این موضوع یکی از دلایل بیمیلی شان نسبت به فروش سهام به شرکتهای خارجی باشد.اما دلیل دیگری که کارشناسان از آن بهعنوان یکی از علل بیمیلی خودروسازان داخلی به فروش سهام به خارجیها یاد میکنند، پیشنهادهای جذاب خودروسازان چینی (برای خرید سهام) است.
ازآنجاکه شرکتهای چینی، سختگیری خودروسازان معتبر دنیا را در مسائلی مانند تولید و فروش و خدمات پس از فروش ندارند، طبعا کار کردن با آنها راحتتر است و از همین رو جاده مخصوصیها ترجیح میدهند اگر قرار به واگذاری سهام است، آن را به چینیها بدهند نه امثال رنو و پژو.به عبارت بهتر، وقتی مثلا سهام بن رو به شرکتهای چینی واگذار شود، سایپاییها راحتتر میتوانند اهداف خود را در تولید و فروش و قیمتگذاری پیش ببرند، زیرا توافق با چینیها بر سر این مسائل، زودتر حاصل خواهد شد.هر چه هست، به نظر میرسد ریشه اصلی مقاومت خودروسازان داخلی در فروش سهام به شرکتهای معتبر خارجی را باید در ساختار دولتی آنها جستوجو کرد، ساختاری که به کاهلی و راکد بودن عادت کرده و چندان حس و حال تغییر و رفورم در آن به چشم نمیآید.