در این روزگار بعضی چیزها عجیب است. شاید با محاسبات و عقل ما جور در نمی آید. در این زمانه ای که برخی خانه ها درهای اتوماتیک و دزدگیرهای خارجی دارند، در یک خانه همیشه باز است.
شاید تعجب کنید ولی ما دیده ایم. جای دوری نیست همین نزدیکی ها است. در همین شهر رنگارنگ خودمان. خانه یک شهید؛ شهید «دانش حجتی»
«دانش» قبل از شهادتش به مادر گفته بود در این خانه را همیشه باز بگذار، شاید کسی نیازی داشته باشد، کاری داشته باشد که خجالت بکشد در بزند...
شهید دانش حجتی دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در سن 20سالگی در خرمشهر منطقه کرخه نور در عملیات بیت المقدس به فیض شهادت رسید.
مهین حجتی خواهر این شهید سرافراز گیلانی با گرامیداشت یاد و خاطره حماسه فتح خرمشهر، اظهار کرد: در آن سال ها فرماندهی جنگ با بنی صدر بود گویا عملیات لو رفته بود و به نوعی شکست خورده بودند.
وی افزود: بعد از شهادت دانش و همرزم هایش، 8روز بدن مطهرشان در آن منطقه ماند تا اینکه عملیات جدیدی در منطقه آغاز و نیروی جدید اعزام شد که پیروزی شان منجر به فتح خرمشهر شد.
خواهر شهید دانش حجتی با اشاره به خاطراتی که از برادر شهیدش به یادگار داشت، گفت: خاطره بین خواهر و برادر زیاد است مخصوصا اگر برادری مثل دانش داشته باشید؛ من در دوران مجردی خودم تا زمانیکه در مسجد بود و به جبهه نرفته بود همراه ایشان بودم.
وی با بیان اینکه «دانش» دائم الذکر بود، گفت: یکبار در راه مسجد از برادرم پرسیدم زیر لب چه می گویی؟!گفت: «این مسیری که داریم راه می رویم و بیکاریم را باید ذکرگفت»، گفتم: چی بگم. گفت: بگو «الله اکبر، الحمدالله...».
خواهر شهید دانش حجتی ادامه داد: از جمله کارهایی که شهید دانش برای انجامش هیچ وقت کوتاهی نمی کرد، دائم الوضو بودن و نماز شب بجا اوردن بود و بخصوص اینکه غسل جمعه و شهادت را با هم بجا می آورد.
اولین کسی بودم که با حجاب به مدرسه می رفتم
وی با تأکید بر اینکه برادرشهیدم روی مسئله حجاب تاکید بسیار زیادی داشت، گفت: آن زمان ها من اول راهنمایی بودم و کسی در محل ما حجاب نداشت من اولین کسی بودم که با حجاب به مدرسه می رفتم.
مهین حجتی ادامه داد: حجابم چادرنخی مادرم بود که برایم خیلی بلند بود دانش وقتی من را با اون حجاب میدید بسیار تحسین و تشویق میکرد چون از بی حجابی متنفر بود.
این خواهر شهید با بیان اینکه اقوام و آشنایانی هم که منزل ما می آمدند خود به خود حجاب می کردند بدون اینکه برادرم به آن ها حرفی بزند، گفت: دانش فقط سرش را پایین می انداخت و سلام سردی می کرد آنها متوجه می شدند که دانش بخاطر بی حجابی شان اینطور سرد برخورد کرده است.
شهید دانش در بین اطرافیان ما اولین حزب اللهی بود
خواهر شهید دانش حجتی در مورد طرز فکر برادرش در ارتباط با امر ازدواج گفت: دانش دوست داشت جوانان عروسی خود را در مسجد برگزار کنند برای اینکه بواسطه امر ازدواج که امری مقدس است حرامی پیش نیاید و هم موجب برکت زندگی شود من هم بخاطر دانش جشن عروسی ام را در مسجد برگزار کردم.
وی با بیان اینکه شهید دانش در بین اطرافیان ما اولین حزب اللهی بود، گفت: یکبار در محل دیدم یکی به دانش خیلی فحش می دهد و بی احترامی می کند چون دانش مسئول مسجد بود برای کارهایی مثل کوپن گرفتن و... مردم می رفتند از مسجد تائیدیه می گرفتند و چون آن زمان تازه دوران ارباب رعیتی تمام شده بود اربابان عارشان می آمد پیش «دانش» که پسر یک کارگر ساده بود بروند و امضا و تاییدیه بگیرند.
وی ادامه داد: دوستان دانش می گفتند اجازه بده آن هایی که توهین و بی ادبی میکنند را تنبیه کنیم اما دانش می گفت: « نه! هرکسی به من توهین کند میگذرم اما اگر کسی بخواهد به رهبر توهینی کنه با من طرف است.
خاطره ای از همرزم شهید دانش
مهین حجتی با اشاره به نقل خاطره ای از همرزم شهید دانش، گفت: همرزم شهید می گفت «ما یک دسته 22 نفری بودیم و همه در صف ایستاده بودیم که دانش را آوردند جلو و گفتند تو قدت بلند است تو فرمانده باش ولی دانش با تواضعی که داشت رفت عقب؛ دوباره فرمانده آمد گفت: «جلو بیا و فرمانده باش».
وی در خاتمه ادامه داد: هیچ کس مثل دانش نیست دانش تک بود و ما تلاش می کنیم راهش را ادامه دهیم.