چهارصد و هشتاد و ششمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش فیلم «درخت گلابی» و با حضور محمود کلاری مدیر فیلمبرداری، ناصر صفاریان منتقد و کارشناس، محمدرضا نوری بازیگر فیلم و با اجرا و کارشناسی کیوان کثیریان شامگاه دوشنبه ۲۲ آذر در سالن ناصری این مجموعه برگزار شد.
بعد از اکران نسخه مرمت شده فیلم «درخت گلابی» ویدئویی از صحبتهای داریوش مهرجویی که توسط حنیف سروری بازیگر تهیه شده بود، درباره تجربه ساخت این اثر پخش شد. وی در این ویدئو با اشاره به حس خوب خود از نمایش نسخه مرمت شده اثرش به کیفیت فیلمبرداری کار توسط محمود کلاری اشاره و بیان کرد: محمود کلاری زحمات زیادی درباره این فیلم کشید و به عنوان فیلمبردار حرفهای نشان داد که چقدر دغدغه کاری خود را دارد و شخصیتی است که با علاقه و ممارست و تجربه خود به سوی انتخاب فیلمها و کارش میرود. او رنگها را درست میچیند و برخلاف رسانههای تصویری که هر فیلمی به آن دادیم به جای تقویت و متحول کردن آن را بدتر کرد، آن را متحول میکند.
وی افزود: ما برای پیدا کردن کپی دست نخوردهای از «درخت گلابی» بسیار تلاش کردیم و از کیوان کثیریان برای برنامهریزی و نمایش این فیلم در سینماتک خانه هنرمندان ایران باید تشکر کنم. از نیت زیبا و انسان دوستانه و مسرورانه خانم لادن طاهری مدیر فیلم خانه ملی و تشکیلات فیلمخانه باید بسیار تشکر کنم. اگر مرمت فیلمهای تاریخ سینمای ایران روندی ادامهدار باشد، نه تنها فیلمهای من که فیلمهای زیادی شایستگیاش را دارند که به صورت نسخه دی سی پی منتشر شوند.
مهرجویی خاطر نشان کرد: باید فیلمهای فیلمسازانی نظیر مسعود کیمیایی، بهمن فرمان آرا، سهراب شهید ثالث را در به نسخه دی سی پی تبدیل کرد. آنها آثار درجه یک زیادی دارند و به تاریخ سینمای ایران اضافه کردهاند. عذر میخواهم که نتوانستم در برنامه سینماتک و جلسه نمایش «درخت گلابی» شرکت کنم. حقیقتا دلم میخواست این دسته گلی که با مرمت فیلم «درخت گلابی» درست کردهاید و رنگ و بوی زیبایی خواهد داشت، از نزدیک و روی پرده سینما میدیدم. تشکر من را بپذیرید.
در ادامه این برنامه محمود کلاری مدیر فیلمبرداری «درخت گلابی» و ناصر صفاریان به همراه کیوان کثیریان روی سن رفتند.
محمود کلاری مدیر فیلمبرداری سینمای ایران بیان کرد: برای همنسلان ما در سینما حسی نوستالژیک از فیلم برمیآید که اندیشهمان همراه با آن رشد کرده و به آن عادت کردهایم و آن احساس با نگاتیو پیوند دارد. آنالوگ گویی برای ما وقار و صلابت بیشتری داشت و تصویر دیجیتال، شاید تصویری از زیباییشناسی امروز و شبیه به برخی از آرایشهای صورت باشد.
او درباره «درخت گلابی» عنوان کرد: در واقع من وظیفهام را در این فیلم انجام دادم و هر آنچه آقای مهرجویی گفتند لطفشان به من است. اینجا باید از تلاشهای خانم طاهری مدیر فیلمخانه ملی تشکر کنم. درست است که ایشان در جایگاه سمت خود تعریفی از یکسری وظایف دارند اما مدیریتشان در اجرای مرمت «درخت گلابی» قابل تقدیر و ستودنی است. ایشان لطف زیادی دارند و کار ما را بسیار میفهمند. من در سال 2018 برای اکرانی در نیویورک از ایشان خواستم اگر امکان دارد، نسخه دیجیتالی از فیلم «درخت گلابی» تهیه شود تا بتوانیم در آنجا نمایش بدهیم. خانم طاهری از نسخه پوزیتیو فیلم نسخه جدیدی دیجیتالی تهیه کردند و این اقدام مسئولانه، در واقع لطف خانم طاهری بود که قابل ستایش است.
وی درباره همکاری با داریوش مهرجویی بیان کرد: «درخت گلابی» سومین همکاری من با آقای مهرجویی بعد از دو فیلم «سارا» و «لیلا» بود. البته خیلی قبلتر قرار بود برای فیلم «شیرک» همکاری کنیم و من سر فیلم «سرب» بودم و شانس حضور را در آن از دست دادم. از نوجوانی به سینمای داریوش مهرجویی ارادت ویژه داشتم و بعد از همکاری قابلیتهای او را بیشتر شناختم. گذشته از پرداخت مفاهیم و نوع نگرش آقای مهرجویی به سینما، او به ویژه در بحث شناخت و فهم تکنیک سینما درجه یک است.
کلاری خاطر نشان کرد: او پلان به پلان همه تصاویر را در ذهن خود میساخت اتفاقی که شاید در ارتباط با برخی دیگر از کارگردانان نمیشود یافت و علیرغم این که آنها میگویند یک مشکل فنی را حل میکنیم اما آن مسئله هیچ وقت حل نمیشود. من در فیلم «درخت گلابی» از داریوش مهرجویی بسیار آموختم و چیزهایی که نمیتوانستم درک کنم و بفهمم و با دشواری و نگرانی فراوان به سمت اجرایش میرفتم، به پشتوانه و دلگرمی او بود و دیدم که چقدر همه آنچه که او میگفت، درست انجام میشد.
مهرجویی و کلاری از زمانه خود جلوتر هستند
محمدرضا شهبانی نوری بازیگر فیلم «درخت گلابی» نیز در این نشست بیان کرد: من قبل از «درخت گلابی» در فیلمهای «شهردار مدرسه» و سریال «فکر پلید» بازی کردم. اگرچه «شهردار مدرسه» هنوز اکران نشده بود اما برخی مجلات سینمایی مثل هفته نامه سینما، سینما ویدئو و... عکسهای من را منتشر میکردند. درباره انتخابم برای این فیلم خاطره جالبی دارم. یک روز آقای مهرجویی با من تماس گرفتند و به دفترشان رفتم و من را برای نقش نپذیرفتند. به آقای شریفینیا عکس من را روی جلد مجله نشان دادند و گفتند من این عکس را میخواهم. من گفتم من همان فرد داخل عکس هستم. اما به دلیل این که موهایم در عکس ژولیده بود، ظاهر متفاوتی داشتند. بعد از این دیدار دو ماه در سریال «فکر پلید» بازی کردم و به پروژه «درخت گلابی» آمدم.
وی با اشاره به لذت همکاری با داریوش مهرجویی و حضورش در فیلم درخت گلابی افزود: شاید نتوانید احساس من را درک کنید. زیرا این ماجرا برای 24 سال قبل است. خیلی از افراد و عوامل این فیلم هنرمندان بزرگی هستند که نقش مهمی در سرنوشت من داشتند. برای مثال آقای کلاری به قدری بر من تاثیر گذاشتند که من عکاسی و فیلمبرداری یاد گرفتم و بعدها به سراغ تدوین و نویسندگی هم رفتم.
نوری عنوان کرد: هر از گاهی برخی از پلانهای «درخت گلابی» را در صفحه اینستاگرامم دوباره میبینم و احساسم به این فیلم عجیب و غریب است. کیفیت نسخه مرمت شده که امروز دیدم، هم شگفت انگیز بود. به نظرم این استقبال از فیلم در این دوران نشان میدهد آقای مهرجویی، کلاری و... از زمانه خود جلوتر هستند.
«درخت گلابی» ماندگارترین فیلم تاریخ سینما درباره عشق اول است
ناصر صفاریان نیز با اشاره به ویژگی عاشقانه «درخت گلابی» عنوان کرد: اتفاق مرمت فیلمها در فیلمخانه شاید نسبت به مدل کارمندی مرسوم در وزارت ارشاد جلوتر است و دست کمی از این اقدام در بولونیا چیزی کم ندارد. چیزهایی در تصاویر نسخه دیجیتال این اثر امروز دیده میشود که قبلا قابل دیدن نبود. دیدن نسخه مرمت شده من را به دوران جوانی و سینما فلسطین و مطبوعات برد. کیفیتی که در نسخههای ویدئویی دیده نمیشود و هنر محمود کلاری را مثل یک تابلوی نقاشی بیش از پیش جلوی چشم ما به تصویر میکشد.
وی با بیان این که «درخت گلابی» عاشقانهترین فیلم داریوش مهرجویی و به تعبیری تنها فیلم او درباره «عشق» است، توضیح داد: در سایر آثار مهرجویی عشق را از منظر متفاوتی میبینیم. برای مثال اگر در «آقای هالو» عشق حضور دارد، فضای هجوآمیز مانع از عاشقانه دیدن این فیلم میشود. بعدها در فیلم «سارا» عشقی که تمام شده و در «هامون» عشقی را میبینیم که به تهاجم رسیده است. در «سنتوری» نیز عشق جوانانه صورت ظاهری دارد اما به جرات «درخت گلابی» ماندگارترین اثر سینمای ایران درباره عشق نوجوانی و عشق اول است و همین آن را از چند سر و گردن بالاتر از فیلمها میبرد.
در ادامه محمود کلاری درباره تجربهاش از همکاری با مهرجویی در این فیلم گفت: من به واسطه دو همکاری قبلی با داریوش مهرجویی به درک و فهمی از آنچه میخواهد، در «درخت گلابی» رسیده بودم. روزگار امروز متفاوت از دوران ساخت این اثر است. امروز مانیتور بزرگی مقابل کارگردان قرار دارد که همه چیز را میبیند اما در گذشته اینطور نبود. ما بر اساس تجربه و دانش حرفه خود باید ذهنمان را تربیت میکردیم تا یک هفته بعد در لابراتوار بنشینم و فوتیجها را بدون صدا همراه با کارگردان به دنبال هم ببینیم و واقعا کار خسته کنندهای هم بود. در «درخت گلابی» و کمابیش در «سارا» و «لیلا» شاید اولینها از برخی تراوشات بصری را در سینمای ایران میبینیم. برای مثال «سارا» از اولین فیلمها در سینمای ایران است که بک گراندهای تیره دارد. اینها کارهای تازهای بودند که البته نظیرش هم در همکاری استاد ممیز و سهراب شهید ثالث در «طبیعت بی جان» با رنگ آبی انجام شده بود.
آنالوگ صلابت و وقار داشت
در شرایط سخت و پیچیده نگاتیو آن دوران باید اعتمادی بین فیلمساز و فیلمبردار وجود میداشت تا اگر خلاقیتی رخ میدهد، نتیجه خوبی بدهد. این که چه گرامری برای ارتباط با هم استفاده کنیم اهمیت زیادی دارد. لازم بود در گذشته برای این که به اصطلاح سر از یک جا دربیاوریم، نمونههایی ارائه کنیم تا بگوییم میخواهیم یک پلان یا صحنه شبیه این یا آن باشد. آقای مهرجویی دو سه پیشنهاد در این فیلم «درخت گلابی» برای استفاده و گرفتن تاثیر حسی از تصویر فلو داشت تا بخش رازگونه فیلم را تقویت و به حال و روز عاشقانهاش کمک کنیم. این کار بسیار ترسناک بود. زیرا باید به عمد تصویر را فلو میکردیم. همچنین فاصله گذاریها را رعایت میکردیم تا در آن نقاط مشخص به فوکوس برسیم. در ادامه رسیدیم به صحنه چیدن شام و سفره در «درخت گلابی» که میخواستیم به کل فلو باشد.
اما نقاطی از آن ناگهان فوکوس دیده شود و بعد بقیه دوباره فلو میشود و وقتی به نقطه نزدیک دوربین در کلوزآپ رسیدیم، فوکوس شود. برای من این خلاف قواعد رایج کار کردن، کار پیچیدهای بود و علیرغم اعتمادم به مهرجویی دلم قرص نبود و فکر میکردم بعدها به من نقد خواهند کرد و من چطور باید توضیح بدهم این ماجرا کاملا حساب شده رخ داده است. البته پیشینه عکاسی من در فیلمبرداری بسیار بهم کمک کرد و هر آنچه یاد گرفتم در عکاسی بود و بعدها در سینما تمرینش کردم و در این باره نوشتم که چطور میتوان از نواقص سینما کاربردهای خلاقه داشت.
وی درباره احساسش به نگاتیو و دیجیتال گفت: گاهی برای نسل ما حس نوستالژیک از فیلم برمیآید که اندیشهمان همراه با آن در سینما رشد کرده و به آن عادت کردهایم. در واقع یک ارتباط دیرینه بصری در ذهن ما شکل گرفته که با متریال نگاتیو پیوند دارد. اما برای نسلی که با سینمای دیجیتال رشد کردهاند درک این حس سخت است. به نظرم آنالوگ به نوعی وقار و صلابت بیشتری داشت اما شاید دیجیتال وقاحت دارد. تصویر دیجیتال شاید تصویری از زیباییشناسی امروز و چیزی شبیه به برخی از آرایشهای صورت باشد. داریوش خنجی بعد از فیلمبرداری «آمور(عشق)» میشل هانکه به من گفت دیگر دیجیتال کار نمیکنم. گاهی دلم برای نگاتیو تنگ میشود. اما نسخه دیجیتال «درخت گلابی» باعث شده است تمام جزئیاتی که ما در هنگام فیلمبرداری بر آن کار کردهایم، خود را نشان بدهند. چیزی که شاید استورارو فیلمبردار ایتالیایی در «گویا» برای رسیدن به رنگ ارغوانی یه سختی قابل دستیابی در دوران نگاتیو بود، امروز میتوان به طور دقیق به این رنگ رسید. با این حال معصومیت نگاتیو حس و حال دیگری دارد.
ناصر صفاریان نیز درباره استفاده مهرجویی از نریشن و صدای بیرون از تصویر عنوان کرد: به اعتقاد من مهرجویی شاخصترین نام در سینمای ایران از نظر اقتباس ادبی است؛ از اقتباس داستان «گاو» غلامحسین ساعدی گرفته تا «خانه عروسک» هنریک ایبسن در «سارا»، «مهمان مامان» هوشنگ مرادی کرمانی و... . همانطور که از فیلمسازی مثل او توقع داریم، اقتباس او در آثارش، گویی خلق دوبارهای از یک اثر ادبی است اما در «درخت گلابی» اقتباسی متفاوت از سایر کارهای مهرجویی میبینیم. او از قصه گلی ترقی استفاده کرده و همراه با خود نویسنده فیلمنامه را نوشته است. بنابراین میتوان گفت بیش از ۹۰ درصد فیلم همان کتاب است که نعل به نعل تصویرسازی شده. راوی فیلم نیز همان جملات کتاب را میگوید.
وی ادامه داد: این شاید شنیدنیترین فیلم داریوش مهرجویی از حیث روایت محوری است. او برخی صحنهها مثل فضای شاد کودکانه از برهم خوردن بساط مهمانی تا نظامی بودن که را خود به قصه اضافه میکند یا ملافهای که «میم» با آن بازی میکند و از جنس شخصیت فیلم است و در قصه گلی ترقی نیست و در فیلم از جنس خود قصه میشود. اما این حس من هیچ وقت بعد از بارها دیدن این فیلم تعدیل نشد که کاش صحنههای دانشجویان دور استاد را اینطور نمیدیدیم. زیرا بازیهایشان خوب نیست و وقتی قصه مکتوب را میخوانیم دیدن آنها در تصویر فیلم بیشتر اذیتمان میکند. زیرا تعبیر من این است که این تصاویر در واقع صدای ذهنی محمود شایان است و میتوانست در نریشنها بگنجد.
در ادامه محمدرضا شهبانی نوری در پاسخ به این سوال که از مهرجویی چه آموخته است، عنوان کرد: من در این سالها بار دیگر با آقای مهرجویی همکاری کردم و بازیگر مهمان فیلم «لامینور» هم بودم زیرا بیشتر دوست داشتم ایشان را ببینم. ایشان همه چیز را دقیق میدانست و جای اغماض نداشت. بعدها هر آنچه در «درخت گلابی» یاد گرفتم را در فیلمهای دیگر از جمله «عشق طاهر» آقای محمدعلی نجفی میخواستم پیاده کنم. بعدها بیشتر متوجه شدم که از همکاری با آقای مهرجویی چقدر آموختم. ما در محیط دانشگاهی استادان خوبی داریم که شاید جسارت اجرایی بینظیر را نداشته باشند. باید قدر استادانی که دوران نگاتیو را گذراندهاند، بدانیم و آنچه در جامعه امروز ما گم شده است این است که شیوه و متد اجرا نداریم.
کیوان کثیریان در ادامه از شهبانی نوری خواست تا خاطراتی را از ارتباط مهرجویی با او سر صحنه نقل کند.
نوری با اشاره به مصادیقی از بازی گرفتن داریوش مهرجویی از او به عنوان نوجوانی ۱۳ ساله هنگام بازی در «درخت گلابی» گفت: در صحنهای که من و «میم» با بازی گلشیفته فراهانی تمام میشد، آقای مهرجویی به من میگفتند خسته هستی و باید لول صدا را پایین بیاوری و بارها و بارها خودشان آن را ادا کردند که بسیار آموختنی بود.
این بازیگر که حالا به حرفه معلمی و تدریس مشغول است و فیلم کوتاه میسازد، درباره سالهای بعد از بازی در «درخت گلابی» ادامه داد: با توجه به این که پسران در دوران بلوغ دچار بحران هویتی میشوند و به یک سنی میرسند که نقشی برایشان در سینما نیست، به من بسیار سخت گذشت اما در این فاصله به یک نوع آگاهی نسبت به خودم رسیدم. دردهایی کشیدم که حس کردم من را پخته کرد. بعدها به دانشگاه رفتم و راهم را پیدا کردم و حالا معلم دبیرستان هستم و طرز تفکر و سبک زندگی آموزش میدهم. 20 فیلم کوتاه ساختهام و دغدغهام بازیگری است. اما در کارهایی بازی میکنم که با فکرم همخوان است.
کلاری همچنین در پاسخ به این سوال که صحنه آسمان پرستاره در فیلم که امروزه به واسطه سی جی میسر میشود در گذشته چطور اجرایی شده است، توضیح داد: لابراتوارها معمولا راهکارهایی داشتند و نسل ما نیز خود تغییراتی در آن عرصه ایجاد میکرد. برای این منظور مثلا در صفحه تاریکی سوراخهای ریز ایجاد کرده و نور میدادند و این جنس کارها در لابراتوارها بسیار جذاب بود و عواملش به این فکر میکردند چطور میتوانند ایده فیلمساز را اجرایی کنند.
صفاریان نیز در پایان با اشاره به نکات دیگری درباره فیلم «درخت گلابی» گفت: در میان فیلمهای مهرجویی قهرمانهای هر نسل نسبت به دوران ساخت اثر از دیگری متفاوتاند. برای مثال «سنتوری»، «هامون» و «درخت گلابی» هر یک نماینده دوران و فضای فکری خود هستند و علی سنتوری را همان هامون زمانه جدیدتر میتوان دانست. در درخت گلابی نیز با قهرمانی روبه رو هستیم که در مقایسه با هامون و علی سنتوری، اکنون به سرخوردگی رسیده است و باید یک گوشه بنشیند. نوعی عرفان در حد اشاره در نریشنهای فیلم باقی مانده و در سیر حرکت کاراکتر نیز حس میشود. همچنین از دیزالو های مهرجویی که از فیلم «سارا» به بعد استفاده کرده است، میتوانیم نوعی تعبیر سایشی و رنج و آزار دیدن از محمود شایان داشته باشیم؛ در واقع آدمی را میبینیم که با سرخوردگیهای متعددی روبه رو میشود و از درون به بیرون میرسد. برای مثال او در صحنه یک خلوت درونی هنگام نوشتن دارد که وقتی نقبی به گذشته میزند، باغبانها او را از اتاق به بیرون میکشند و خودش نیز در نریشنها میگوید که شاید مشکل در درون اوست و باید بیرون بیاید. تصور من این است که این تعارض بیرون و درون با شکل فیزیکی نیز در فیلم به تصویر کشیده میشود. پایانبندی فیلم نیز با احساس امیدی صورت میگیرد که گویی فقط یک اظهار است و از امید به معنای متداولش فاصله دارد.