ستاره سادات قطبی با انتشار این عکس نوشت: با عکس دختر شهید شیخ شعاعی در کنار مزار شهدای کرمان، مجدد براتون پست قبل رو تکرار میکنم.
سلام به روی ماهتون و قربون تک تک قدم هاتون مردم عزیز ایرانم
اگه دوست داشتید به سوالی که پرسیدم جواب بدید
یه خاطره بگم از فرصتی که بهم دست داد تا تلفنی با حاج قاسم حرف بزنم و خودم به تعویق انداختم و نهایت شد حسررررت
تابستان امسال در گلزار شهدای کرمان، به مناسبت سالگرد شهادت،شهید محمد شیخ شعاعی (از شهدای غواص کربلای پنج )برنامه داشتیم.
فرزند شهید شیخ شعاعی گفت عمو قاسم هممیاد، از شنیدن این حرف ضربان قلبم تندتر شد، تا خوده صبح از خوشحالی خوابم نبرد،بعد از اینکه رسیدیم کرمان،زینب تو فرودگاه بغلم کرد و گفت ستاره عمو زنگ زدو عذرخواهی کردو گفتند باید خیلی فوری بره یه جایی و نمیتونه بیاد.
همونجا خشکم زد،کلی به خودم امید داده بودم که اگه سرداررو دیدم چیا بگم اما نشد.
زینب گفت نگران نباش بریم محل اسکان، همونجا زنگ میزنم،اگه عمو وقتش آزاد بودجواب منو میده بعد گوشی رو میدم بهت باهاشون حرف بزن.
رسیدیم محل اسکان و چندساعتی مونده بود برنامه شروع بشه، زینب گفت میخوای باعموحرف بزنی؟
رابطه ی خانواده ی شهید شیخ شعاعی با حاج قاسم خییلی صمیمی و خانوادگی بود.
نشست کنارم گفت حالا چی میخوای بهشون بگی؟.
تلفنو گرفتم از دستش گفتم نه نه،وای زینب ؛من نمیتونم.
گفتم صدام میلرزه، اصلا کممیارم تا صداشونو بشنوم.صبر کن ،یه روزدیگه ،الان نه
روزها و شبها گذشت وخبرشهادتشون آتیشم زد
من که توفیق نداشتم باهاشون صحبت کنم،.یعنی واقعا نمیتونستم بابزرگ مردی مثل ایشون حرف بزنم،هرچند زینب گفته بود عمو اینقدر باآرامش و مهربانی صحبت میکنند و به حرفهات گوش میده که جای نگرانی نیست.
اما من نتونستم
شما اگه جای من بودید پشت تلفن،به محض شنیدن صدای حاج قاسم چی میگفتید بهشون؟.