سریال «ستایش» از جمله سریالهای پرسروصدا و پرحاشیه تلویزیون است که فصل سوم آن شب گذشته به پایان رسید. سریالی پربازیگر و خردهداستانهایی که هر کدام زندگی شخصیتهای مختلف را روایت میکرد. این سریال حالا در انتهای راه فصل سومش قرار دارد و برهمین اساس با یکی از بازیگران آن، مهدی میامی، بازیگر نقش غلامی به گفتوگو پرداختی. میامی انتقادها به سریال «ستایش» را ناشی از زیاد دیده شدن آن میداند و البته انتقاد به گریم بازیگران این سریال را وارد نمیداند.
اخبار چهره ها - در ابتدای گفتوگو از مهدی میامی نظر خودش درباره فصل سوم «ستایش» را در جایگاه یک مخاطب پرسیدیم. او پاسخ داد: «من به عنوان یک مخاطب سریال را بسیار دوست دارم و به نظرم متن و به خصوص دیالوگها بسیار جذاب است و کارگردانی هوشمندانهای هم دارد. جای ایراد و گلهای در آن دیده نمیشود.»
این بازیگر اما در پاسخ به این سوال که پس از این همه انتقادی که نسبت به این سریال در رسانههای مختلف وجود دارد چه دلیلی دارد؟ با بیان این نکته که یک سری انتقادات بیاساس و صرفا برای تخریب سریال است، گفت: «به نظرم این حجم از انتقادات و همجههای وارد شده به سریال نشان میدهد که «ستایش» بسیار مورد توجه مردم قرار گرفته که درباره آن صحبت میکنند و یک عده هم مخالف هستند. اگر مورد توجه قرار نگرفته بود کسی حتی اسم آن را هم نمیآوردند.»
نکته دیگری که درباره فصل سوم «ستایش» از ابتدای پخش بسیار مورد انتقاد قرار گرفت گریمهای این سریال بود. از نگاه بسیاری از مخاطبان کاراکتر ستایش به نسبت ستایش فصل دوم جوانتر شده بود و حتی عدهای گریم او را جوانتر از فرزندانش با بازی لاله مرزبان و مهدی سلوکی میدانستند. مهدی میامی اما این انتقاد را هم قبول ندارد. او دراینباره گفت: «من فکر میکنم که گریم این فصل از سریال یکی از گریمهای خوب است. همین گریم خود من را اگر ببینید و با فصل اول مقایسه کنید مشخص است که بیست سال از موضوع گذشته گریم خانم ستایش هم همینطور؛ یک عده میگویند جوانتر شده اما اصلا جوانتر نشده است به دلیل اینکه در واقعیت یازده سال از فصل اول سریال میگذرد و اگر به طور طبیعی نگاه کنیم گریم، میشود همانی که هست. اما مردم از گریم انتظار دارند که ستایش یک پیرزن عجوزه و شکسته شود یعنی به عبارتی انتظار کلیشه دارند و توقع متفاوت مردم باعث شده که این موضوع مطرح شود. به عبارتی تعریف کسانی که از این گریم انتقاد میکنند اشکال دارد.»
میامی همچنین درباره طولانی بودن و کش دار بودن سریال گفت: «شما یادتان باشد که سریال میبینید، فیلم سینمایی نمیبینید که همه چیز موجز، مختصر و مفید باشد. دقیقا همان تفاوتی که رمان با داستان کوتاه دارد. در سریال باید به جزئیات توجه شود و به همین دلیل است که مخاطب سریال را بیشتر دوست دارد.»
این هنرمند پیشکسوت در ادامه این گفتوگو درباره پذیرفتن نقش منفی گفت: «بازی کردن نقش منفی واقعا سخت نیست، البته یکسری چالشهایی دارد که نقش مثبت آن را ندارد. من نقش مثبت هم زیاد بازی کردم اما نقش منفی که آدم بازی میکند به دلیل چالشها و کارهایی که باید روی آن انجام دهد تا در ذهن تماشاگر بماند هم سختتر است و هم کمتر کسی میپذیرد آن را بازی کند. به نظرم نقش معمولی بازی کردن یعنی اینکه آدم هیچ کاری انجام ندهد اما نقش منفی اینگونه است که شما باید زیر و بَم آن نقش را دربیاورید؛ اینکه چرا بد هستید و چرا اینگونه رفتار میکنید که این رابطهها با شما ایجاد شود بسیار مهم است. از آنجایی که هیچ کس در زندگی واقعی نمیگوید من آدم بدی هستم؛ باید نقش را به گونهای بازی کرد که در ظاهر آدم بدی نباشد اما در کل آدم مثبتی هم نباشد.»
او درباره تاثیر نویسنده در ایفای نقش بازیگران گفت: «البته خمیرمایه این نقشها فیلمنامه است. این فیلمنامه و نوشتهها است که به شخصیت مثبت و منفی فیلم یا سریال جان میدهد و به نظر من این سریال دارای یکی از بهترین دیالوگها است و نوشته های آقای سعید مطلبی شاهکار است. شب به شب که نگاه کنید متوجه میشوید که دیالوگها بسیار روان است و برای هر دیالوگ میتوانید یک تیتر برای خودتان داشته باشید. این مجموعه به این بزرگی را مجموعهای از دیالوگهای قصار تشکیل داده که بسیار زیبا است.»
او در ادامه به مقایسه دیالوگنویسی مرحوم علی حاتمی و سعید مطلبی پرداخت و گفت: «علی حاتمی روحشان شاد به گونهای مینوشتند، آقای مطلبی به گونهای دیگر مینویسند و در حال حاضر آقای مطلبی جز دیالوگ نویسهای ناب ما هستند.»
بازیگر نقش غلامی درباره ویژگی شخصیتی حریص بودن که کاراکتر غلامی به آن شناخته میشد، گفت: «شاید بگویید حریص است اما من اسم این را حریص بودن نمیگذارم؛ غلامی دنبال یک لقمه نان است و میخواهد زندگی کند. خب این آدم چگونه باید نان دربیاورد؟ در شرایطی است که حتما باید زندگی کند و حتما باید از یک منبعی که میشناسد تغذیه کند حالا یا باج بگیرد یا ارتباط برقرار کند. آن آدم در آن شرایط دنبال نان است. همه همینگونهاند دنبال منافع شخصی خویش هستند. این جاه طلبی در وجود همه هست.»
این بازیگر در ادامه به معیارهایش برای بازیگری و انتخاب نقش پرداخت و گفت: «در سن و سال من و در جایگاه من پیشنهاد برای بازی کردن در نقش اول بسیار کمتر است. اگر بخواهند به زندگی یک مرد مسن بپردازند ممکن است من شانس داشته باشم برای بازی در نقش اول از نظر من تمام این چیزها مرتبط به شانس است. من همیشه میگویم ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید در کار باشند تا یک اتفاقی بیفتد.»
او البته در این زمینه نقش مافیا را هم بی تاثیر ندانست و گفت: «ما در همه جا و همه زمینهها مافیا داریم. اینکه ضوابط، روابط و منابع مالی خودت را داشته باشی در همه جا هست. این چیزها مواردی است که میتوان سالها در یک دانشکده در مورد آن صحبت کرد. مافیا در همه جای دنیا و در همه مشاغل وجود دارد. در کارمند بانک هم وجود دارد برای کسی هم که در قنادی کار میکند وجود دارد. حالا در شغل ما چون برای عام دیده میشویم بیشتر جامعه بازیگری زیر سوال میرود.»
او درباره همبازی شدن با داریوش ارجمند گفت: «داریوش ارجمند، یکی از مفاخر بازیگری ما است و بسیار مسلط به کار و بسیار با سواد است قبلا هم من با ایشان در فیلم «جاده ابریشم» همکاری کردهام و به نظر من بسیار کار بلد هستند.»
میامی در ادامه به یکی دیگر از مفاخر سینمای ایران پرداخت که به بیان خودش افتخار شاگردی او را داشته است: «از نظر من بهرام بیضایی یکی از مفاخر نمایشنامهنویسی ما است و من افتخار شاگردی ایشان را، زمانی که درس میخواندم در دانشکده داشتم و ایشان جزو سرشاخههای نمایشنامهنویسی ما هستند. به همین دلیل وقتی وارد سینما شد بسیار موفق بود. به این دلیل که یک تفکر نو، عظیم و گسترده وارد سینما شد. همچنین تحقیقات بزرگی که انجام دادند باعث شد که دیگر تنها یک نویسنده محسوب نشوند بلکه یک اندیشمند و متفکر نیز به حساب بیایند.»
او ادامه داد: «بهرام بیضایی بسیار دست بر قلم دارد و نمایشنامه هم خلق میکند و من معتقدم که نویسندهای همچون او در تئاتر کمتر داریم یا شاید اصلا نداریم و نبود چنین آدمی قطعا به عرصه تئاتر و یا دیگر عرصهها آسیب میزند. نه تنها در هنر بلکه در دانشگاه، در بانکها و در همه زمینهها انگار نوابغ ما پرکشیدند و رفتند و این تعداد اندکی هم که ماندند متاسفانه خیلی حواسمان به آنها نیست و این همان جایی است که مقداری سینمای ما لنگ میزند، بانکهای ما اشکال پیدا میکنند و جامعه دچار معضل میشود. چرا چون متخصصین ما نیستند و انگار زمانه عوض شده و متخصصین ما دیگر نمیخواهند متخصص باشند و به عبارتی شرایط دگرگون شده است.»
مهدی میامی در پایان خاطرهای از حضور در کلاسهای بهرام بیضایی بیان کرد و گفت: «از نظر من لحظه به لحظه زندگی خاطره است. مخصوصا همکاری که من با آقای بیضایی داشتم. ایشان در دانشکده در همه زمینهها جزو شاهکارها بودند. مثلا ایشان هیچ وقت سر کلاس حضور غیاب انجام نمیدادند و در عین حال کلاس یک دانه جای خالی هم نداشت.
حتی امتحان گرفتنش هم متفاوت بود یک بار بیست سوال میداد و میگفت هر سوال یک نمره و بود کسی که از آن نمره منفی هفت میگرفت، ما تعجب میکردیم که چگونه این اتفاق افتاده. پاسخ میداد این پاسخی که برای این سوال نوشته شده درست نیست و این نشان میدهد که تو نه این موضوع را فهمیدی نه آن یکی را. برای یک امتحان هم میگفت این دوتا سوال هر کدام را که دلتان میخواهد بنویسید، از هر منبعی هم که دوست دارید استفاده کنید شب ساعت هشت پاسخ را به من تحویل دهید. نوع نگاهش به زندگی و کارش بسیار جذاب و متفاوت بود و نبودش در تئاتر سینمای حال حاضر بسیار حس میشود.»