تایم ناهار سرِ کار است، اینجا همه مهربان هستند، همه!
با لبخند بلند اعلام می کنند:
Lunchtime
همه کار را آرام زمین می گذارند و میروند سمت میز، هر روز دو تا میز است، روی یکی غذاهای تای چیده شده و در میز دیگر تمامِ سعیشان را کرده اند که مزاج ما را (ایرانی ها) رعایت کنند.
من سخت غذا نیستم، هرگز نبودم.
هر روز تست میکنم، یکی را بیشتر ،دیگری را کمتر دوست دارم.
کسی با کسی کاری ندارد، کسی در کار دیگری دخالت نمی کند، کسی به دیگری غُر نمیزند، شاید تذکر بدهد ،که این خودِ حرفه ای بودن است.
ناهار میخورم نرم میروم سمت اتاق گریم، آماده می شوم برای مو زدن و اندازه گیری سکانس فردا.
دستم میرود سمت موبایل...
Camera roll
عکس آشپزخانهام را میبینم.
و
#دلتنگی
حتی وقتی همه چیز هست ، دلتنگی باز هم سراغ میگیرد، حتی وقتی ما از آن فرار می کنیم. «جایی که بواسطه ٔ گرفتگی هوا یا کمی روشنایی و بلندی اطراف آن ، باشنده در آن غمگین شود» (یادداشت مرحوم دهخدا).
اینجا نه اطراف بلند است
نه تاریکیست
نه
هوا گرفته است.
اینجا همه چیز خوب است اما باشنده دلتنگ است.