۹ مرداد ماه سیامین سالروز درگذشت هادی اسلامی است؛ بازیگر و کارگردانی که تنها ۵۳ بهار زیست اما آثاری ماندگار از خود بر جای گذاشت.
در یکی از محلههای قدیمی تهران به دنیا آمده بود. در دوره نوجوانی و همزمان با تحصیل در دبیرستان دارالفنون، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. به دانشکده تئاتر رفت و نخستین بار با نمایش «روسری قرمز» حضور روی صحنه را تجربه کرد.
برای خودش گروهی دست و پا کرد به نام «جاوید» و در همین گروه بود که برای نخستین بار خسرو شکیبایی جادوی صحنه را چشید.
شکیبایی در یکی از آخرین گفتگوهای خود که سال ۱۳۸۷ با روحالله جعفری انجام داده، درباره همکاری و دوستیاش با هادی اسلامی چنین گفته است:
«من در دبیرستان به کارهای نمایشی علاقه داشتم و در نمایشهایی نیز در همان مقطع بازی کردم. اما فعالیت رسمی من در عرصه هنر نمایش مربوط به زمانی است که با زندهیاد هادی اسلامی آشنا شدم. او مرد وارسته و قابل احترامی بود که به کارهای نمایشی عشق میورزید و زندگی خود را فدای این هنر ناب کرد. او وقتی مرا دید و از میزان علاقهام به هنر نمایش آگاه شد، خواست که به گروهش بپیوندم.»
هادی اسلامی شیفته مرام و مسلک لوطیهای قدیمی بود و هیچ هم عجیب نبود که نمایشی را با نام «زیر گذر لوطی صالح» در پاسداشت آنان روی صحنه برد.
با همین نمایش بود که شکیبایی اولین حضور حرفهای خود را در عالم بازیگری تجربه کرد. این نمایش و هادی اسلامی همواره برای شکیبایی یادآور خاطراتی شیرین بود: «باید از مرحوم هادی اسلامی به عنوان استادی یاد کنم که راه را در این عرصه برایم هموار نمود. او دست مرا گرفت و به من بال پرواز کردن داد. او به خلاقیت بازیگری که دلش برای کار میسوخت و دوست داشت کار قوام بهتری پیدا کند، واقعاً اعتقاد داشت و به چنین بازیگری بال پرواز کردن میداد. در این گروه، بازیگران میباید تمرینهای منظم بدن و بیان را هر روز انجام میدادند. به یاد دارم سیروس گرجستانی هم با ما در این گروه حضور داشت و از بدن مناسبی برخوردار بود. در گروه مرحوم اسلامی، نظم و انضباط حرف اول را میزد و اگر کسی فاقد چنین دیسیپلینی بود، جایی برای ماندن و کار کردن نداشت. او خودش بسیار منضبط و با دیسیپلین بود و در عرصه هنر نمایش مثالزدنی است. کار با مرحوم هادی اسلامی لذتآور بود و تا به امروز طعم این لذت با من همراه است. در کارهایی که او کارگردانی میکرد، بازیگر به توانمندیهایی که داشت، وقوف پیدا میکرد.»
در گروه جاوید همه جوان بودند و مشتاق و عاشقان پاکباخته هنر. همه توش و توان خود را به کار بستند و اجرایی موفق از این نمایش را در انجمن تئاتر ایران آمریکا بر صحنه بردند.
اجرای درخشان آنان سبب شد تا عباس جوانمرد، سرپرست گروه هنر ملی نیز آنان را دعوت کند تا در کنار این گروه فعالیت کنند.
هادی اسلامی و خسرو شکیبایی هم این دعوت را پذیرفتند و گروه دوم هنر ملی این چنین شکل گرفت.
نمایشهای گوناگونی روی صحنه بردند. بازی در نمایشهایی مانند «ادیپ شهریار» و «آنتیگونه»، «پرومته در زنجیر» و «بیا تا گل برافشانیم» و ... از جمله آثاری بود که هادی اسلامی در آنها به ایفای نقش پرداخت و خود نیز نمایش «حاکم یک شبه» را در تالار اصلی تئاتر شهر به صحنه برد.
با شکلگیری موج تازهای در سینما، هادی اسلامی هم جزو بازیگرانی بود که توجه کارگردانان خوش فکر آن دوران را جلب کرد.
مسعود کیمیایی او را برای بازی در فیلم «سرب» دعوت کرد و یدالله صمدی برای بازی در فیلم «اتوبوس» که بازیاش در همین فیلم، جایزه بهترین بازیگری مرد را از چهارمین جشنواره فیلم فجر را نصیبش کرد. همچنانکه بازی او در «سرب» هم به چشم هیات داوران هفتمین جشنواره فیلم فجر آمد و او را نامزد دریافت جایزه کرد.
بازی در آثاری مانند «دست شیطان»، «معما»، «مرگ سفید» آثار حسین زندباف، «ساده لوح»، «خواستگاری»، «شتابزده» به کارگردانی مهدی فخیمزاده، «آوار» کار سیروس الوند، «قدیس» و «ملخزادگان» به کارگردانی ناصر محمدی، «شاخههای بید» به کارگردانی امرالله احمدجو، «جهیزیه برای رباب» کار سیامک شایقی، از جمله آثاری است که او دهه ۶۰ در آنها بازی کرد و به یکی از جوان اولهای آن دوران تبدیل شد.
هرچند قافله عمر به سرعت میگذرد اما هنوز برای هادی اسلامی خیلی زود بود که با فرشته مرگ همراه شود. آن هم زمانی که در اوج بود و مشغول بازی در فیلم «بدل» کار جهانگیر جهانگیری که سکتهای ناگهانی، او را به دیاری دیگری کشانید.
با اینکه در آن مقطع قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تازه راهاندازی شده بود اما خانواده بهتر دیدند مردی را که صفای لوطیان را میستود در آرامگاه ابن بابویه در کنار مادرش به خاک بسپارند و این چنین بود که جمعیت انبوه مشتاقان روز نهم مرداد سال ۱۳۷۲ هادی اسلامی را برای آخرین بار در تالار وحدت بدرقه کردند تا برای همیشه در ابن بابویه آرام بگیرد.