سینما و تلویزیون قاتل امیر‌کبیر را سانسور می‌کند!

هجدهم تیرماه، سالروز یک اتفاق مهم تاریخی بود که با وجود تأثیرگذاری آن بر اتفاقات بعد خود، کمتر درباره آن صحبت می‌شود. در چنین روزی در سال ۱۲۲۹ هجری شمسی، به دستور امیرکبیر، محمدعلی باب، در سربازخانه شهر تبریز تیرباران شد. این اتفاق مهم تاریخی، باعث شکل‌گیری تحولاتی در پس از خود شد. از جمله عزل و قتل امیرکبیر یا ترور ناصرالدین‌شاه که هر دو اتفاق در تولید آثار هنری مورد توجه فیلمسازان ایرانی بوده‌اند، با این حال تقریباً در هیچ‌کدام از آثاری که در مورد تاریخ ایران دوران قاجار تولید‌شده، به اهمیت اتفاق اعدام باب و نقش آن در حوادث بعدی اشاره نشده‌است. 
گویا هنرمندانی که موضوع قتل امیرکبیر یا ترور ناصرالدین‌شاه را در قالب فیلم یا سریال به تصویر کشیده‌اند، عامدانه نقش بهاییان را در این اتفاقات انکار کرده و آن را نادیده گرفته‌اند. به راستی چرا در هیچ‌کدام از فیلم‌ها یا سریال‌های ساخته‌شده درباره زندگی ناصرالدین‌شاه و صدارت امیرکبیر به «فتنه باب» و سرکوب آن اشاره نشده‌است؟!
از سلطان صاحبقران تا ستارخان
نخستین سریالی که در تلویزیون ایران با موضوع سلطنت ناصرالدین‌شاه و صدارت امیرکبیر تولید شد، مجموعه «سلطان صاحبقران» نام داشت. که در سال ۱۳۵۴ تولید شد و از شبکه اول رادیو و تلویزیون ملی آن زمان پخش شد. علی حاتمی که علاقه زیادی به دوران قاجار داشت، پیش از ساخت این سریال، فیلم سینمایی «ستارخان» را ساخته‌بود. در این مجموعه که ناصر ملک‌مطیعی، بازیگر شناخته‌شده فیلمفارسی در نقش امیرکبیر بازی می‌کرد و جمشید مشایخی ایفاگر نقش ناصرالدین‌شاه بود، ماجرا از ترور دوم ناصرالدین شاه آغاز می‌شود و پس از آن با «فلش‌بک» به گذشته، ماجرای سال‌های ابتدایی پادشاهی وی و صدارت امیرکبیر مطرح می‌شود. در این سریال مانند اغلب روایت‌های بعد از آن، صرفاً به مخالفت‌های «مهد علیا» با امیرکبیر اشاره شده و هیچ اشاره‌ای به زمینه‌چینی بهاییان برای ترور و قتل امیرکبیر نمی‌شود. این تغافل تاریخی در آثاری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تولید‌شده به چشم می‌خورد.

سینما و تلویزیون قاتل امیر‌کبیر را سانسور می‌کند!


با وجود اینکه در کتاب‌های پژوهشی که در مورد زندگی امیرکبیر نگاشته‌شده از جمله «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» نوشته هاشمی رفسنجانی، یا کتاب «امیرکبیر و ایران»، نوشته فریدون آدمیت، به توطئه‌چینی بهاییان در قتل امیرکبیر اشاراتی شده‌است و قاعدتاً فیلمساز ایرانی در مرحله پژوهش و نگارش فیلمنامه، باید تحقیقات تاریخی مفصلی داشته باشد و نادیده گرفتن این کتاب‌های تاریخی در نگارش فیلمنامه درباره زندگی ناصرالدین‌شاه و قتل امیر‌کبیر تعجب‌آور است.
پس از انقلاب در سال ۱۳۶۰، سریال امیرکبیر تولید شد. در آن مجموعه، سعید نیکپور علاوه بر کارگردانی، خود در نقش امیرکبیر ظاهر شد و ایرج‌راد نیز در نقش ناصرالدین‌شاه بازی کرد. در این مجموعه، باز هم روی نقش دعوای مهدعلیا با امیرکبیر تأکید ولی توطئه دولت‌های روس و انگلیس نیز پررنگ شده‌است، اما باز هم خبری از اشاره به نقش بهاییان نشده‌است. اگر چه حتی با یک نگاه کوتاه به جراید دوره ناصرالدین شاه، گزارش مفصلی از نقش بهاییان در ترور نافرجام شاه قاجار می‌توان دید. با این حال، در پرداخت‌های داستانی به زندگی سلطان صاحبقران، از جمله سریال‌های «جیران» و «قبله عالم»، که نگاهی نزدیک‌تر به زندگی ناصرالدین شاه داشتند، با وجود پرداخت غلوآمیز به روابط زناشویی در دربار قاجار و خیال‌پردازی‌های فیلمنامه‌نویسان در نزدیک‌کردن دربار قاجاریه با داستان‌های سریال‌های ترکی، اشاره‌ای به موضوع مهم عملیات‌های تروریستی بهاییان در عصر پادشاهی ناصرالدین شاه نشده‌است. سریال‌های متوسطی مانند «سال‌های مشروطه» و «مظفرنامه» نیز به ایفای نقش بهاییان در آشوب‌های دوران قاجار اشاره‌ای نداشته‌اند. در سینمای پس از انقلاب، فیلم‌هایی، چون «کمال‌الملک» و «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما»، نیز نگاهی هجو‌آمیز به زندگی ناصرالدین‌شاه قاجار داشته‌اند. در کمال‌الملک، ترور دوم ناصرالدین شاه که منجر به قتل وی نیز شد، به نوعی رهایی نقاش برجسته ایرانی از محدودیت‌هایی که ناصرالدین‌شاه برای وی ایجاد کرده به نمایش در می‌آید و انگار بیننده نیز با دیدن خبر ترور ناصرالدین‌شاه خوشحال می‌شود! در حالی که مورخان تأکید دارند که در این ترور نیز بهاییان نقش داشته‌اند و قاعدتاً فیلم‌سازی که درباره یک واقعه تاریخی کاری ساخته‌است، نمی‌تواند در فضایی انتزاعی از اتفاقات تاریخی، اثر خود را خلق کند. متأسفانه در سریال پرطرفداری، چون «جیران» نیز که گاه و بیگاه به قتل امیرکبیر اشاره می‌شد، نه خبری از ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه مطرح و نه به مبارزه با بهاییان پرداخته شد. این در حالی است که ناصرالدین‌شاه حتی پیش از آغاز سلطنت خود، با افکار انحرافی محمدعلی باب به مبارزه پرداخته‌بود. اینکه با وجود نزدیک به ۱۸۰ سال، هنوز هیچ فیلم‌سازی در ایران نخواسته یا نتوانسته است به موضوع بهاییان و فعالیت‌های تروریستی آن‌ها بپردازد، سؤال‌برانگیز است. با فرض قدرت بهاییان در حکومت پهلوی و نفوذ آن‌ها در ارکان دولت، آیا در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هنوز این نفوذ وجود دارد که به رغم ساخت چندین اثر درباره ناصرالدین شاه و امیرکبیر، هیچ فیلم‌سازی در بطن کار خود به موضوع نقش مخرب بهاییان در ایجاد توطئه در داخل ایران نپرداخته‌است؟! برخی از پژوهشگران حوزه سینما و سیاست، مباحث مفصلی درباره نفوذ بهاییان در ساختار فرهنگی و هنری کشور منتشر کرده‌اند و در آن اسامی برخی از فیلمسازان نیز به چشم می‌خورد که اغلب مربوط به دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است، اما نکته مهم درباره سینمای ایران این است که با وجود پیروزی انقلاب اسلامی، بدنه سینمایی نسبت به پیش از انقلاب تغییر چندانی نداشته‌است!