محیا دهقانی بازیگری است که عده زیادی او را به نام سوسنِ سریال "پایتخت" میشناسند؛ برخی با "ماجرای نیمروز" او را به یاد میآورند و عده زیادی هم این روزها «محیا دهقانی» را به نام "نجلا" صدا میزنند. بازیگری که در کارنامه کمتعداد فیلمهای سینماییاش، کارهای درخشانی مثل "شیار143"، "لیلاج" و "قهر و آشتی" دیده میشود.
البته او در تلویزیون سالِ پرترافیکی را گذراند؛ او در سریالِ نوروزی "همبازی" و "همسایه" شبکه دو و شبکه سه سیما نقشهای متفاوتی به نمایش گذاشت. بلافاصله در چند ماه بعد در سریالِ «خودخواسته» با کاراکتر آتوسا به قابِ تلویزیون آمد. اما شاید تمام بارِ سخت شخصیتپردازیِ «دهقانی» بعد از سوسنِ «پایتخت» و بازخوردهای جالبش، رسیدن به نقشِ سختِ «نجلا» بود که پیش از آن سارا رسولزاده ایفایش کرده بود.
نقشی که با انتقاد بسیاری از منتقدین روبرو شد. برخی ضعفهای سریال را بر گردنِ محیا دهقانی انداختند که در فصل دوم، نقشِ اول را برعهده گرفت. مثلاً در جایی کارشناسی با استفاده از عبارتِ «بازیگر اشتباهی»، تغییر بازیگر در این سریال تلویزیونی را یکی از عوامل مهم سقوطِ آن دانست.
نمایی از محیا دهقانی در سریال «پایتخت4»
در حالی که با رسیدن به قسمتهای جدّیتر سریال برخی از منتقدین هم در تحلیلهای خودشان آوردند که «محیا دهقانی» به لحاظ فنی بازیگر موفقتری نسبت به سارا رسولزاده (نجلای اول) بوده و کاراکتر را پختهتر پیش برد. اما در ذهنِ تاریخی مخاطب، آن نجلا به نوعی قلّاب شده است. شاید یکی از دلایل کمتر دیده شدن هم تغییر اجباری این بازیگر باشد.
دهقانی وقتی 21 ساله بود با سریال «قهر و آشتی» کار خود را رسماً آغاز کرد. گفته میشود او با حضور در کلاسهای بازیگری داریوش ارجمند با الفبای هنر آشنا شد.
در سال 1392 به صورت حرفهای در فیلم سینمایی «شیار 143» به کارگردانی نرگس آبیار کنار چهرههایی چون مریلا زارعی و مهران احمدی بازی کرد. با این حال شهرتِ او با سریال "پایتخت4" در نقش سوسن یک دختر عصبی و یک دنده که درگیر بیماری روانی و روحی بود، مورد توجه قرار گرفت.
محیا دهقانی در «ماجرای نیمروز» سال 1395 در قالب کاراکتر اصلی زن فیلم، شخصیت خاکستری، باهوش و توانایی را ایفا کرد.
در میانِ شخصیتهایی که ایفا کرده و کارهایی که حضور دارد این تفاوت دیده میشود که خودش هم میگوید "بیشتر دوست دارم نقشهایی را بازی کنم که از غالب شخصیت خودم دور باشند. خیلی علاقه دارم کاراکتری را بسازم و خلق کنم همانطور که نویسنده آن را خلق کرده، من هم وقتی بازی میکنم چیزی به آن اضافه کنم و خودم لذت ببرم."
محیا دهقانی در جریانِ گفتوگویش درباره روابط ناسالم و فساد در سینمای ایران میگوید: بیشک مانند هر شغل دیگری در بازیگری هم روابط ناسالم وجود دارد اما خوشبختانه تا به امروز خود من با این معضل مواجه نشدهام.
در کنارِ پرداختن به بسیاری از مسائل، شاید بحثِ عمده در این گفتوگو تغییر نقش نجلا در فصل دوم و واکنشهایی که مطرح شد، باشد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
سختترین سکانسهای دورانِ بازیگریام را تجربه کردم
* بگذارید گفتوگو را با سختیهای پذیرفتن نقش «نجلا» شروع کنیم. بالأخره شخص دیگری این نقش را بازی کرده بود و از هر حیث برای یک بازیگر این ریسک به حساب میآمد.
اولین بار که نقشِ "نجلا" پیشنهاد شد، مردد بودم که آیا قبول کنم یا نه، اما خب بعد از مدتی تصمیمم را گرفتم. زیرا بازیگر قبلی یک تعریفی از آن کاراکتر داده و شما به عنوان بازیگر جدید میخواهید آن قالب را بشکنید.
هر بازیگری وقتی کاراکتری را بازی کند، برای بازیگر دیگر خیلی سخت است که بتواند طوری آن نقش را بازی کند که مخاطب با آن کاراکتر دوباره همذاتپنداری کند؛ به مراتب پذیرش چنین نقشهایی هم ریسک دارد و هم کار سختی است. من این ریسک را قبول کردم چون به خودم اعتماد داشتم.
سه روز بعد از امضای قرارداد، بازیام در این سریال آغاز شد و اولین سکانسهایم هم سکانسهای سختی بود که هیچ وقت فراموش نمیکنم. من حتی با لهجه جنوبی هیچ آشنایی نداشتم.
اولین سکانسهایی که بازی کردم سختترین سکانسهایم بود و بیشتر حال و هوای جنگی داشت. البته این را هم بگویم که اصلاً سکانس راحت نداشتیم. شاید بهتر باشد بگویم راحتترین سکانسهای من سختترین سکانسهایی بود که تا به حال در طول مدت بازیگریام بازی کردم.
حتی برخی گفتند چرا در «نجلای اول» حضور نداشت و بازی نکرد
* فارغ از پذیرفتن این نقش و ریسکهای آن، درباره اظهارنظرهای منتقدین و مخاطبان و بازخوردهایی که به گوشتان میرسید بفرمایید. به نظرتان چقدر این همذاتپنداری اتفاق افتاد؟
بالأخره مخاطب 15 قسمت به بازی خانم رسولزاده عادت کرده بود وقتی بازیگر دیگری میآید که در فصلِ دیگری از این سریال بازی کند همهچیز 180 درجه تغییر میکند و کمتر در ایران این ریسک را میپذیرند و این فضا جاافتاده است. اما در کاری مثلِ «جوکر» میبینیم بازیگر دوم حتی اسکار هم میگیرد. اما در اینجا چون به شکلِ پدیده با آن برخورد میشود این اتفاق خیلی به ندرت میافتد. من اعتقاد دارم در روندِ داستانی و فرآیند نویسندگی این سریال هم نسبت به فصل گذشته، پختهتر عمل شد.
شخصیتِ نجلا یک شخصیتِ تکبعدی نبود و این تکبعدی نبودنِ آن باعث شد تا مخاطب آرامآرام مرا بپذیرد. من میدانستم از روز اول، قرار است کاری را بازی کنم که از قسمتهای هشتم و نهم به بعد این همراهیِ مخاطب اتفاق میافتد. اما واقعیتش اینطور نبود. بعد از قسمت سوم به بعد مخاطب همراه شد. حتی برخی گفتند چرا در «نجلای اول» حضور نداشت و بازی نکرد.
تلاش کردم روی "نجلا" مسلط شوم
* شما جایی گفتید که سعی کردید نجلای جدیدی بسازید؛ فکر نکردید که مخاطبین با نجلای قبلی ارتباط گرفته بودند و شاید با نجلای جدید ارتباط نگیرند؟
در هر جای دنیا وقتی بازیگر نقشی عوض میشود، دیگر پل ارتباطی مردم با او قطع میشود. حالا دیگر مهم نیست که آن بازیگر میخواهد چطور بازی کند. به هر حال مخاطب بعد از یکی دو قسمت با شخصیت ارتباط میگیرد و عادت میکند و من هم تا جایی که توانستم تلاشم را کردم که روی بازیام در نقش نجلا مسلط باشم.
به محضِ گریم شدن دوباره "نجلا" میشدم
*یکی از ویژگیهای نقش "نجلا"، لهجه عربی او بود. چقدر در این زمینه دچار چالش شدید و اینکه ادای لهجه برایتان سخت نبود؟
اوایل که خیلی سخت بود و با کمک مشاور لهجه در چند جلسه پیش رفتیم و بعد از آن تسلط نسبی و کاملی بدست آوردم. از سویی بیشتر تلاش کردم تا نجلا را آبادانیاش کنم تا عربی و جالب است بدانید حتی وقتی دو روز تعطیل میشدم و سر کار نمیرفتم، لهجه و نقشم یادم میرفت و به محض گریم شدن و لباس پوشیدن همهچیز دوباره نجلا میشد.
ماجرایِ بازیگر اشتباهی/ هیچوقت انتقاد اذیتم نکرده!
* در روزهای ابتدایی پخشِ "نجلا"، موجِ انتقادی به راه افتاد که برخی شما را خطاب قرار میدادند و میگفتند تغییرِ بازیگر، «نجلا» را دچارِ سقوط کرده و در این راستا از عبارتِ بازیگر اشتباهی هم استفاده کردند. این انتقادها شما را اذیت نکرد؟
خیر. چون با آگاهی این کار را کردم. به خاطر اینکه من تئاتر بازی کردم. بازیگر باید توانایی ایفای هر نقش را در هر موقعیتی داشته باشد و از طرف دیگر مالکیت در هنر معنایی ندارد. هر کاراکتری به نامِ بازیگر، سند نمیخورد! ما هزاران نمایشنامه داریم که بازیگران مختلفی میتوانند بارها کاراکترهای شناسنامهدارش را بازی کنند. مثلاً قرار نیست فقط هملت را یک بازیگرِ خاص بازی کند یا برخی نقشها فقط به عدهای از بازیگران واگذار شود.
در مورد بازیگر اشتباهی هم که اشتباه کردید باید ببینیم این نگاه از کجا میآید؟ برای من انتقادِ منتقدین و نظرات مردم همیشه محترم بوده است. هیچوقت با انتقاد اذیت نشدم بلکه مرا قویتر میکند. همهجای دنیا خیلی سخت است تو خوبی را ببینی و انگار راحتتر میتوانند درباره بدیها صحبت کنند.
"نجلا" اینجا نمیتوانست غدّ باشد!
* یکی از این انتقادها به تغییرِ رویه کاراکترِ "نجلا" بود. مثلاً میگفتند "نجلا" در فصل اول از اقتدار و ابُهتِ زیادی برخوردار بود و این اتفاق در فصل دوم نیفتاد.
«نجلا1» با یک موضوع و نهایتاً دو موضوع برخورد میکرد و نسبت به آن دغدغه داشت؛ اول، گمشدن بچهاش و ثانیاً مواجهه با عشقش. تمامِ تلاشِ او در فصل اول این بود که بچهاش را پیدا کند. اما در "نجلا2" این اتفاق نیفتاد؛ همهچیز از مصیبت جدایی از عشقش شروع شد. "نجلا" واقعاً عاشق شد.
در واقع آن حالتِ غُدّیاش شکست. نجلایی که از ابتدایش میبینیم نجلای عاشقپیشهای است و این بُعد را در نجلای1 ندیدیم که عاشقپیشه باشد. در وهله بعدی از درون، شکلِ دیگر خودش را نشان داد. آن جدایی شکل گرفت و بعد عبِد وارد قصه شد و عشق شکل گرفت.
تمام اتفاقات آنقدر پُشتِ سر هم و نفسگیر بود که اگر فرد، غُدّترین آدم هم باشد شرایط برای او سخت میشود. به خاطر اینکه در جریانها و موقعیتهای سختتری به نسبت نجلای اول قرار گرفت و واقعاً نمیتوان به سادگی از کنار آنها گذشت و نمیتوانست غُدّیاش را به نمایش بگذارد و فرصتِ این کارها نبود.
* حتی برخی انتقاد کردند برای اینکه کاراکتر نجلای دو را به نجلای یک نزدیک کنند با آرایش غلیظ این کار را کردهاند؛ شما قبول دارید؟
من قبول ندارم. چون خانم رسولزاده همان گریمی را داشتند که در فصل دوم همین گریم پیاده شد. شاید فرمتِ چهره من با ایشان فرق داشته باشد و هر گریمی روی هر صورتی یک شکلی را نشان میدهد. اما کارِ خاصتری نسبت به فصل اول انجام نشده بود. به هر حال کارگردان از فصل اول میخواست "نجلا" حالت جنوبی بودنش را به رخ بکشد. چشم و ابروی این مدلی؛ چرا که "نجلا" یعنی زن چشم زیبا! یعنی اگر این شکل و شمایل را از آن بگیریم، ماهیت و معنایِ کاراکتر از بین خواهد رفت.
* اگر زمان به عقب برگردد با این انتقادات و فضاسازیها باز هم این نقش را میپذیرید؟
بله حتماً. چون خیلی این نقش را دوست داشتم.
اولین سریالی بود که آفیش نمیشدم دلم تنگ میشد
*با توجه به اینکه داستان نجلا در دهه 1350 و 1360 میگذرد و همینطور فضایدفاعمقدس را نشان میداد؛ شما در آن زمان حضور نداشتید، این نقش چقدر از این منظر، برای خودتان جذابیت داشت؟
دو فیلم برای جشنواره مقاومت کار کرده بودم اما فضا و شرایط کار به این پیچیدگی نبود. هنوز هم بارِ روانی به دنبال دارد، چون بسیاری از سکانسها با جیغ، گریه، آه، زخم و درد زیاد همراه بود. شاید برخی بگویند بازیگر است؛ اما بازیگر این فضاها در روحِ او تأثیر میگذارد. یک سال تمام همچون کسی که یک بمب در زندگیاش افتاده در این اتفاق دست و پا میزدم.
جنگ حتی در تصور هم بغض میآورد و نیازی نیست که آن را از نزدیک دیده و لمس کرده باشید. چون به اندازه نیاز فیلم و سریال از جنگ دیدیم و حتی الان هم بازخوردهایش را در اجتماع میبینیم. با این حال به عنوان یک بازیگر از بازی کردن در این سریال خیلی لذت بردم و شاید اولین سریالی بود که روزهایی که آفیش نبودم دلم برایش تنگ میشد.
انگار نصف وجودم را در "نجلا" جا میگذارم و میآیم خانه!
*در این سریال زندگی خانوادههایی که در خوزستان دردها و مصائب زیادی را تحمل کردند، روایت شد. چقدر "نجلا" توانست به فضای جنگ و مصائبش در جنوب کشور نزدیک شود؟ بازی کردن در چنین فضایی برایتان چطور بود؟
به نظرمن "نجلا2" توانست یک فریم از آن حال و هوای روزگار مردم را نشان بدهد. شاید چون اولین کار طولانیام در نقشمحوری است. انگار نصف وجودم را در "نجلا" جا میگذارم و میآیم خانه. شرایط بسیار سخت بوده و ما فقط بازیاش کردیم. آنقدر بار روانی عجیب و غریبی داشته است. سالیان سال نمیتوان با هیچ اتفاق و ترفند و شرایطی فراموشش کرد.
من با "نجلا" توانستم برخی از باورها و اعتقاداتم را تکمیل کنم. در واقع نگاهم به دفاعمقدس و فضایِ جنگ کاملتر شد.
آنقدر بمب در کنارمان منفجر میشد که وقتی سرکار میرفتم مادرم میگفت حداقل در گوشت پنبهای بگذار که آسیب نبیند. اما در کل کارهای جنگی را دوست دارم و هرچه کار برایم سختتر باشد لذت بخشتر است چون برایش تلاش میکنم.
از کسی الگویی نگرفتم اما مادرم بسیار کمکم کرد
* بنابراین نگاهتان به جنگ تغییر کرد و فضای دفاعمقدس برایتان ملموستر شد. از کسی در این راه الگوبرداری کردید؟
در وهله اول، از جنگ بدم آمد. اما درباره پرستاران و پزشکان به نکتهای رسیدم که برایم جالب بود. همانطور که مادر میگفت آن روزگار پزشکان ما در چه شرایطی چه قدمهای بلند و بزرگی برداشتند واقعاً جنگ باعث شد خیلی دوره پزشکی ما پیشرفت کند. اگر این اتفاقات نمیافتاد شاید به خیلی از اتفاقات بزرگ دست پیدا نمیکردیم. مادرم بسیار کمک کرد تا این نقش باورپذیرتر از آب درآید. اما الگویی نگرفتیم و بیشتر خودم این نقش را ساختم. بیشتر سعی کردم از قوه تخیّل و باورهایی که آدمهای پیرامونم در آن دوره داشتند، استفاده کنم.
* چه پیامهایی از سمتِ مردم به شما میرسید؛ مردم با "نجلا" ارتباط خوبی گرفتند؟
واقعاً سریال "نجلا" را مردم دوست داشتند. خصوصاً نسل ما که بیشتر در فیلمها و سریالها جدایی و خیانت دیده بودند و برایشان این جنس عاشقانه، غریب بود. حتی برخی لقبِ عشق اسطورهای بر روی آن میگذاشتند. به نظرمن اولین امتیازِ مثبت این سریال همین ایجادِ فضایی عاشقانه میانِ نجلا و عَبِد بود.
قرار نبود "نجلا" قهرمان بسازد
* برخی از کارشناسان به بحثِ قهرمان در سریالِ "نجلا" انتقاد کرده بودند که دچارِ چند قهرمانی بدون سرانجام است. به نظرشما اصلاً "نجلا" قهرمانساز شد؟
به نظرمن سعی نبود که قهرمان بسازد. تلاش کرد تا یک کار خوب بسازد. هرکسی در جایگاهِ خودش، قهرمانِ خودش باشد.
مردم میخواهند ژانرهای مختلف را ببینند نه چند نوعِ خاص!
* اما انتقاد دیگر به زمانِ پخش سریال بود. برخی میگفتند فضایدفاعمقدسیاش با "زیرخاکی" در عید نوروز شباهت پیدا کرد و برخی هم پخش به هنگام افطار را سوژه کردند که چرا به جای این همه درد و ناله و فضایِ سخت جنگ، سریالی طنز روی آنتن نرفت. به نظرشما "نجلا" زمان دیگری پخش میشد بهتر نبود؟
من اعتقاد دارم هنرمند خوراک به مردم میدهد. آنقدر یک شکل و قالب خوراک دادیم که مخاطب عادت کرد که مثلاً عید نوروز فقط باید آثار خندهدار ببیند و کمدی پخش شود. در صورتیکه قرار نیست چهار شبکه کمدی پخش کنند! واقعاً دلم میخواهد ژانرهای مختلف را کنار هم داشته باشیم. ما همچنان در ساختِ ژانرهای مختلف ضعیفیم و نباید پخشِ همین محدود ژانرهایی که سریال میشوند را محدودتر کنیم. یعنی در واقع نمیتوانیم بگوییم کمدی ببینیم یا کارهای غمناک؛ مخاطب امروز ما نیاز به کارهای متفاوت و جذاب و متنوع دارد.
* "نجلا" راه بازیگری محیا دهقانی را تغییر داد؟
قطعا. چون هم بازخوردها و بازتابهایی که از درونِ بچههای سینما و بدنه گرفتم و هم از بیرون، مردم نکات خوبی را مطرح کردند؛ به گونهای که به این 10 ماه تلاش پاسخ داده شد.
به دنبال کارهاییام که حرف برای گفتن داشته باشد
* یعنی از این به بعد بیشتر به سمت سینمای جنگ میروید و این فضا را تجربه خواهید کرد؟
چرا که نه. کارهای تاریخی و بیگ پروداکشن. به معنای واقعی دنبال کارهاییام که حرف برای مخاطب داشته باشند.
*چقدر نجلا شبیه به خودتان است؟
یک دنده بودن و احساسی بودنش تا حدودی شبیه به خودم است.
فیلمنامه و تبلیغات مهم است اما نه به محدودیت!
* امروز برنامهها و سریالهایمان به بالای 30 درصد مخاطب هم نرسیدند؛ البته این مشکل به ریزش مخاطب خودِ تلویزیون برمیگردد؛ خودتان فکر میکنید تلویزیون چطور میتواند مخاطبش را حفظ و جذب کند، به گونهای مثلِ گذشته دوران طلایی خودش را داشته باشد؟
فیلمنامه خیلی مهم است که قوی بودن آن میتواند مخاطب بیاورد و از طرفی در درونِ آن محدودیت ایجاد نکنیم که محتوا درست و متقن ادا نشود. با جوانان بیشتر راه بیاییم و مسائل را امروزیتر نگاه کنیم. در حالیکه در شبکه نمایشخانگی اینطور نیست. با همین پوشش ما میتوانیم خیلی کارهای خوب و جریانساز در تلویزیون روایت کنیم.
دومین موضوعی که اهمیت دارد تبلیغات است. اگر صداوسیما همچون سینما، برای سریالهایش تبلیغ کند به نظرمن مخاطب و نسل جدید جذبش خواهند شد. من قبلاً این اعتقاد را داشتم که فقط میخواهم سینما کار کنم که اشتباه کردم. در زمانی "ماجرای نیمروز" را کار کردم سریال پیشنهاد میشد و نزدیک به سه سال سریال کار نکردم و بعد از آن زمان، متوجه شدم اشتباه است و باید برای مردم کار کنم. همه که سینما نمیروند و یا سریال خانگی تماشا نمیکنند و قشری هم بیننده تلویزیوناند؛ من آن قشر را ندیدم.
هیچ چیزی در جغرافیای هنرمندی تافته جدابافته نیست و سینما، تلویزیون و نمایشخانگی یک کار آرتیستی میطلبد؛ اگر آرتیست واقعی باشیم باید این نگاه را داشته باشیم که تفکیک قائل نشویم. این واقعاً هنرمندانه نیست که آرتیستی به این موضوع نگاه نکنیم. این نکته را هم غافل نشویم که مخاطبی که تلویزیون دارد سینما و مدیومهای دیگر ندارند.
نمایی از بازیِ "محیا دهقانی" در سریال نوروزی "همبازی"
برای من محتوا مهم است/ این هنرمند است که باید به مخاطب تغذیه بدهد
* یکی از اتفاقاتی که در شخصیتِ شما به چشم میخورد این است که در فضایمجازی به سبک و سیاق برخی از همکارانتان فعال نیستید. موضعگیری نمیکنید و حاشیهسازی را در دستور کارتان ندارید. همچنین جایی طنز بازی میکنید و جایی جدّی و جایی هم مثلِ "ماجرای نیمروز" یک کار سیاسی را میپذیرید. سخت انتخاب میکنید و اینطور که قبلاً هم گفتهاید دوست ندارید با خریدنِ نقش و فالووربازی و از این کارها، وارد عرصه بازیگری شوید؟
خیلی سخت در این جایگاهی که امروز هستم قرار گرفتهام. در حدِّ توانم برای رسیدن به موفقیت تلاش کردهام. از سال 1389 که وارد عرصه بازیگری شدهام و 11 سال است کار میکنم هنوز به آن چیزی که میخواستم نرسیدهام. به همین خاطر از یک جایی به خودم گفتم همه آن چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفتی را باید به صحنه نمایش بیاوری نه حاشیه و برخی از مواردِ خارج از هنر! من برای حاشیه ساخته نشدم.
من آمدم دردی که در درونم است را تبدیل به هنری بکنم که مخاطب بپذیرد. این نکته میتواند در تئاتر، سینما و یا سریال باشد؛ برای من محتوا مهم است. سعی کردم در زندگیام مفید باشم. همیشه دنبال تفاوت بودم اما متفاوت بودن به ظاهر و لباس متنوع و متفاوت نیست. اوایل دانشگاه استادی میگفت این هنرمند است که باید به مخاطب تغذیه بدهد، مخاطب نباید تغذیه بگیرد. الان روال کار به این سمت رفته، همان چیزی که مخاطب دوست دارد را برای او بسازیم؛ من نمیخواهم در این نوع کارها باشم.
سریال "پایتخت" بازی میکنم، چون از جنسِ درد و خانواده مردم است. "ماجرای نیمروز"، مادر و پدرم آن دهه را گذراندهاند و بسیار کار خوب و مؤثری بود؛ مردم از این فیلم، استقبال کردند و حرفی برای گفتن داشت. به طورکل دوست دارم در کارهایی ایفای نقش کنم که هم برای مخاطب محتوا و مفهومی داشته باشد و هم به دلیلِ جذابیتش، تماشاگر منتظر قسمتهایش بماند.
ماجرایِ امنیت بانوان در سینمای ایران و راهکارِ محیا دهقانی
* بگذارید آخرین بحثِ ما در این گفتوگو، موضوع امنیت بانوان در سینمای ایران و فساد در سینما باشد، راهکارِ شما چیست. به تعبیر برخی از همکارانتان با این موضوع باید قانونی برخورد شود تا بازیگری که افشای حقایق میکند کنار گذاشته نشود و یا خانوادهها نترسند از اینکه فرزندانِ مستعدشان وارد سینما شوند؟
باید شرایط را قانونگذاران طوری فراهم کنند افراد بتوانند بدون دغدغه و هراسی، حقایق را مطرح کنند. از طرفی دو سه پیگیری جدّی انجام شود قطعاً حساب کار دست بقیه خواهد آمد.
پدیدهای به نام جا به جایی بازیگر در دقیقه 90
* آیا خودتان با این موضوع مواجه شدید یا همکارانتان به شما گفته باشند؟
من بارها گفتهام چه در فضایِ کار و چه خارج از آن، به رفتارِخود فرد هم بستگی دارد. من از همکاران شنیدم و خوشبختانه در این 11 سالِ فعالیت، نکتهای برای خودم پیش نیامد. اما یک اتفاقی که وجود دارد میرویم با پروژهای قرارداد میبندیم و به دورخوانی هم میرسد اما در دقیقه 90، خانمی دیگر را جایِما میگذارند.
نمونه بارز آن در فضایِ نمایشخانگی برای من این موضوع اتفاق افتاد در دقیقههای آخر، خانمی را خیلی راحت جای من قرار دادند.
* دلیلش چیست؟
میتوان استنباطهای مختلفی داشت اما من آدمها را قضاوت نمیکنم.
* این موضوع در تلویزیون بیشتر است یا سینما؟
در سینما وحشتناک است.