پریناز ایزدیار تصویر زیر را در صفحه رسمی اینستاگرام خود منتشر کرد. پریناز ایزدیار در این عکس به رستوران پسرخاله‌اش رفته است. پریناز ایزدیار با او یک عکس یادگاری گرفته است.
پریناز ایزدیار خواهان تحریم بازار پرنده‌فروشان فریدونکنار شد
پریناز ایزدیار، بازیگر اهل بابل، از مردم زادگاهش خواست تا لاشه‌های دردآلود مسافران خسته‌ای که به خاک مازندران پناه آورده‌اند را در سفره‌هایشان نپذیرند و با تحریم بازار فریدونکنار، از نسل‌کشی پرندگان مهاجر و قانون‌شکنی سودجویان جلوگیری کنند.
یادداشت پریناز ایزدیار:
«برای مردمان میهمان‌نواز زادگاه سبزم،
چند سالی است که جمعی اندک از سودجویان که تعدادشان بر اساس اعلام مسئولان محلی، به دویست نفر هم نمی‌رسد، لکه‌ای سیاه بر نام سرزمین سبز و پربرکتمان به جا گذاشته‌اند: جمعی اندک اما زیاده‌خواه که با استفاده از روش‌هایی غیرقانونی چون گذر و کرس و یا با برپا کردن تورهای هوایی، به کسب درآمدهای هنگفت از کشتار پرندگان مهاجر خسته‌بال خو کرده‌اند.
پرندگانی که پس از فرسنگ‌ها پرواز، تنها برای چند صباحی زمستان‌گذرانی به طبیعت ناب مازندران پناه آورده‌اند؛ غافل از اینکه تالاب‌های امن این سرزمین، به سیاه‌چاله‌هایی تبدیل شده‌اند که بناست دردناک‌ترین پایان را به پروازشان گره بزنند.
جلوگیری از تخلفات شرم‌آور این سودجویان بدون شک از نهادهای قضایی و اجرایی ساخته است اما از هموطنانم به ویژه مردم خوش‌قلب و دوست‌داشتنی مازندران تقاضا دارم، به رسم میهمان‌نوازی که به آن شهره‌اند از خرید لاشه‌های دردکشیده این مخلوقات بی‌گناه خداوند که نسل بسیاری از آن‌ها در نتیجه صید بی‌رویه در خطر انقراض قرار گرفته خودداری کنند.
از مردم شریف و بافرهنگ فریدونکنار تقاضا دارم، با خودداری از خرید لاشه پرندگان در بازار فریدونکنار، سایه تاریک بی‌رحمی، کشتار و قانون‌گریزی را از نام فریدونکنار و مازندران دور کنند که تصویری که نام فریدونکنار این روزها در ذهن هموطنان و حتی جامعه جهانی تداعی می‌کند شایسته ما نیست.
از زنان مهربان زادگاهم تقاضا دارم، لاشه‌های دردآلود این مسافران خسته را که به خاک ما پناه آورده‌اند در سفره‌هایشان نپذیرند. این لاشه‌ها علاوه بر درد، به قانون‌شکنی هم آلوده‌اند و محصول تخلفات سودجویانی هستند که نه تنها سرمایه‌های ارزشمند حیات وحش، بلکه آبروی همشهریانشان را هم فدای درآمد غیرقانونی و بادآورده می‌کنند.
برای بازگرداندن میهمان‌نوازی و قانون به سرزمینمان، مادامی که در بازار فریدونکنار، لاشه پرندگان مهاجر به صورت غیرقانونی عرضه می‌شود، مازندرانی‌های عزیز بیایید بازار فریدونکنار را تحریم کنیم که قانون‌شکنی و میهمان‌کشی رسم ما نیست.
پ ن: من خودم یک مازندرانی هستم و متولد بابل؛ بنابراین به هیچ عنوان قصد و نیت توهین به هم‌استانیهای عزیزم را ندارم.»
زندگینامه و عکس های پریناز ایزدیار
- نام:پریناز
- نام خانوادگی:ایزدیار
- تاریخ تولد:1364/6/8
- محل تولد:بابل
- پیشه :بازیگر
- مدرک تحصیلی :لیسانس گرافیک
----------------------------
پریناز ایزدیار متولد 8 شهریور 1364 در بابل بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و دارای تحصیلات لیسانس گرافیک می باشد.
خانوادهٔ او موافق تحصیل او در رشتهٔ بازیگری نبودند به خاطر همین در دبیرستان مجبور شد که رشتهٔ تجربی را انتخاب کند ولی سپس در دوران پیش دانشگاهی به رشتهٔ هنر تغییر رشته داد. پدر ایشان یکی از مخالف های سر سخت رشتهٔ وی بود و مایل بود که او رشتهٔ وکالت بخواند ولی برعکس مادرش خیلی مایل بود که او رشتهٔ بازیگری را ادامه دهد.
در سال 1385 برای بازی در فیلم سینمایی یک مرد، یک شهر تست بازیگری داد و قبول شد. وی با ایفای نقش در تله فیلم «ماه در سایه» (1388) به کارگردانی سعید ابراهیمی فر، قدم به عرصه ی تلویزیون گذاشت. ایزدیار در تله فیلمهای زیادی بازی کرد و با کارگردان هایی همچون فرزاد موتمن، مسعود آب پرور و علیرضا امینی کار کرد. پنج کیلومتر تا بهشت، اولین سریال او بود که در ماه رمضان پخش شد.
وی در این سریال موفقیت زیادی کسب کرد. او همچنین در فیلم ورود آقایان ممنوع در چند سکانس بازی کرد ولی نسبت به بازی در سریال پنج کیلومتر تا بهشت موفقیت چشمگیری کسب نکرد.
پریناز ایزدیار برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر برای فیلم ابد و یک روز
ابد و یک روز فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید روستایی و تهیه کنندگی سعید ملکان محصول سال 1394 است. ابد و یک روز در طول نمایش مورد توجه عموم و منتقدین قرار گرفت و توانست 9 سیمرغ بلورین (6 سیمرغ در بخش اصلی، 2 سیمرغ -بهترین فیلم و بهترین کارگردانی-در بخش نگاه نو و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران) سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.
خلاصه داستان: خانواده در تدارک مراسم عروسی سمیه هستند، اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد می کند که در نهایت باعث ماجراهایی می شود...
فیلم شناسی پریناز ایزدیار
فیلم های سینمایی پریناز ایزدیار
- 1398 مغز استخوان حمیدرضا قربانی
- 1398 سه کام حبس سامان سالور
- 1398 تفریق مانی حقیقی
- 1397لتیان علی تیموری
- 1397تفریق مانی حقیقی
- 1397متری شش و نیمسعید روستایی
- 1397سرخ پوست نیما جاویدی
- 1396خوک مانی حقیقی
- 1396مقیمان ناکجاشهاب حسینی
- 1395هت تریک رامتین لوافی
- 1395تابستان داغابراهیم ایرج زاده
- 1395ویلایی ها منیر قیدی
- 1394یک روز بخصوصهمایون اسعدیان
- 1394ابد و یک روزسعید روستایی
- 1393360 درجه سام قریبیان
- 1393این سیب هم برای تو سیروس الوند
- 1392خط ویژه مصطفی کیایی
- 1390ورود آقایان ممنوع رامبد جوان
- 1389اینجا بدون من بهرام توکلی
- 1386یک مرد، یک شهر حسن هدایت
مجموعه های تلویزیونی پریناز ایزدیار
- شهرزاد فصل سوم(نمایش خانگی) (1397)
- شهرزاد فصل دوم(نمایش خانگی) (1396)
- شهرزاد (نمایش خانگی) (1394)
- زمانه (1391)
- مثل یک کابوس (1390)
- پنج کیلومتر تا بهشت (1390)
- روبیک (نمایش خانگی) (1390)
تله فیلم های پریناز ایزدیار
- گور به گور
- همان روز
- مرخصی
- آبی ها و خاکستر
- ماه در سایه
- پسر ایران
- فال قهوه
- دسته بازنده ها
- استخر
- انتهای بزرگراه
- داشتن و نداشتن
- مروارید
تئاتر های پریناز ایزدیار
- یه کلیک کوچولو (1393)
- بینوایان (1397)
جوایز پریناز ایزدیار
- سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم ابد و یک روز
- برنده جایزه بهترین بازیگر زن سینما در شانزدهمین جشنواره حافظ برای فیلم ابد و یک روز
- برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم تابستان داغ در شانزدهمین فستیوال بین المللی داکا
- بهترین بازیگر نقش اول زن در هجدهمین جشنواره حافظ برای فیلم ویلایی ها
پریناز ایزدیار درمورد کودکی خود میگوید:
" در دوران کودکی به شدت شیطان بودم. اغلب اوقات خرابکاری می کردم و روی در و دیوار نقاشی می کشیدم و اصولا کوچه را برای بازی انتخاب می کردم تا به خانه آوردن من، امری مشکل برای خانواده محسوب شود. چون تمام مدت، در حال حرکت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی می کردم. به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمی داد که ظهرها بیرون بروم و با بچه ها بازی کنم و من را مجبور می کرد که بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی می کردم، خوابم نمی برد، به همین دلیل برای آن که، آن ساعات طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت می کردم، تا یکی از اعضای خانواده بیدار شود و به من مجوز بیرون رفتن را بدهد "
