سوسن پرور با «بزنگاه» اثر رضا عطاران که یکی از محبوب ترین سریالهای وقت تلویزیون بود، ورود موفقی داشت و با این سریال به شهرت رسید. او پس از این در آثار کمدی بازی کرد و به عنوان بازیگر کمدی شناخته شد. این بازیگر اکنون مجموعه « کلبه عمو پورنگ » را از شبکه ۲ روی آنتن دارد و به واسطه ایفای نقش «روباه»، با ظاهر جدیدی در این مجموعه دیده میشود.
چطور شد که به گروه «کلبه عمو پورنگ» اضافه شدید؟
دومین بار بود که با این گروه همکاری کردم و بسیار خوشحال هستم. روزی آقای درویشعلیپور تماس گرفتند و گفتند یک قصه جدید در فضای جدید مانند مزرعه، با شخصیتهای حیوان در حال نگارش است. قصهای که برای من تعریف کردند، بسیار جذاب و هیجانانگیز بود. داشتند داستان را میگفتند و من نمیدانستم در نهایت میخواهند بگویند که در این مجموعه بازی کنم. در پایان مکالمه گفتند فعلا دو زن در قصه داریم و میخواهم نقش یکی از آنها را تو بازی کنی. گفتم با افتخار، چرا که نه؟
یعنی تازگی و متفاوت بودن کار برایتان جذاب بود؟
کار کردن با این گروه کلا جذاب است، چون بسیار انسان و به معنای واقعی حرفهای هستند. گاهی اوقات در محیط کار ما، حرفهای بودن به این معنی است که هر چقدر بتوانی جایگاهت را به رخ دیگران بکشی، حرفهایتر هستی! منظورم از «حرفهای» به این معنا نیست، به این معنا که با نهایت انسانیت، خلاقیت و کاربلد بودن، یک تیم را هدایت کنی و جلو ببری. به نظرم ارکان این کار، آقای فرضیایی، آقای درویشعلیپور و آقای آقاجانزاده، همه واقعا درجه یک هستند.
از گریم خاص و متفاوت تان در این مجموعه استقبال کردید و برایتان جالب بود؟
بینهایت. گریم خیلی سخت است، باید مدت طولانی روی صندلی بنشینی، مجری گریم نازنینمان هم مدتها سراپا میایستد، چون تنها من یک نفر که گریم نمیشوم، چندین بازیگر گریم میشوند. فشار زیادی به گروه گریم میآید، اما خروجی آن واقعا آدم را به شعف میآورد. من در هیچ کاری به اندازه این کار این قدر دنبال عکسهایش نبودم، چون خیلی متفاوت است.
گریم شخصیت ها چقدر زمان میبرد؟
فکر میکنم زمان گریم من از همه بیشتر باشد، حدود یک ساعت و ۴۰ دقیقه. به نظرم کمترین زمان هم مربوط به آقای متقیان باشد، دقیق نمیدانم، اما شاید حدود ۲۰ دقیقه طول بکشد. میانگین زمان گریم تقریبا یک ساعت و ۱۰ دقیقه است.
نگرانی داشتید که با این گریم و ظاهر متفاوت شخصیت ها، نتیجه چطور میشود و مخاطب استقبال میکند؟
پیش بینی میکردم که استقبال شود. وقتی به صورت فکرشده، تکههای پازل را درست سرجایش بگذاری، طبیعتا تصویر اصلی پازل خودش را نشان میدهد. در این کار هم به نظرم تکههای پازل سرجایشان بودند. ایده کار، انتخاب بازیگران و مدیریت آقای درویشعلیپور درجه یک است. فشار این کار بسیار زیاد است، کار پربازیگری است که سختیهای فراوانی دارد. نمیتوانید تصور کنید گرما چه آسیبی به ما میرساند، اینها همه مدیریت و همدلی میخواهد. هرکدام از تکههای پازل وظیفه خودشان را به نحو احسن انجام میدهند و پازل اصلی میشود «کلبه عمو پورنگ». خدا را شکر استقبال عالی بوده و خستگی از تن آدم بیرون میرود.
وقتی تصاویر شخصیت ها منتشر شد عدهای از مخاطبان واکنش منفی نشان دادند و معتقد بودند گریم بعضی شخصیتها برای مخاطب کودک ترسناک است، نظر شما چیست؟
نه، چندان به این موضوع اعتقاد ندارم. وقتی عکس گریم منتشر میشود، بله ممکن است مثلا بگویند چه روباه ترسناکی! اما وقتی کاراکتر پرداخت میشود و کودک آن شخصیت، جنبههای خوب و بد، مهربانی، بداخلاقی و بامزگیهایش را میبیند، میپذیرد. اتفاقا اگر بزرگ سال جلو جلو قضاوت نکند، کودک میپذیرد.
تجربه همکاری با آقای داریوش فرضیایی برای شما چطور بوده؟
درجه یک بوده. خیلی سعادت نداشتهام که مقابل ایشان بازی کنم، هردفعه داستان طوری پیش رفته که تک و توک سکانسهایی داریم که با یکدیگر بازی داشتهایم، اما به هرحال در طول کار همراه یکدیگر هستیم و از انسانیتاش بهرهمند میشوم. بسیار شریف است و از ته دلش دغدغه کودک را دارد. خود واقعیاش است، داریوش فرضیایی همین است که میبینید، بدون هیچ نقاب و سانسوری. خدا برای بچههای این سرزمین حفظش کند.
بازی در آثار کودک و نوجوان برایتان جذاب تر است یا بزرگ سال؟
بعد از این همه سال کار کردن، باید بگویم چیزی برایم جذاب است که تعریفش در کَست کار است، حالا میخواهد مربوط به مخاطب کودک باشد یا بزرگ سال، کمدی یا تراژدی. چیزی من را خوشحال میکند که با آدمهای خوب کار کنم. عمرم صرف این شد که بخواهم هنرمند باشم و دیر فهمیدم که مهم این است انسان باشم و از جمله کارهایی که این طور مرا تربیت کرده، «کلبه عمو پورنگ» است.
با سریال «بزنگاه» ورود خوبی به تلویزیون داشتید، همکاری با آقای عطاران را چقدر در ادامه مسیر حرفهای تان تاثیرگذار میدانید؟
بزرگ ترین شانس زندگی من کار «بزنگاه» و اعتماد آقای عطاران بود. ایشان از نیکان روزگار است، ای کاش از ایشان تکثیر میشد. کاش به جای این که دست و پایش را بگیریم و محدودش کنیم، تکثیرش میکردیم. شنیدهاید در محاوره میگوییم «یه دونهای»؟ عطاران به معنای واقعی «یه دونه» است. خلاقیت و هوشش در کارگردانی و بازیگری، انسانیت اش و بدون حاشیه بودنش بینظیر است.