شاید روزی که سام درخشانی برای اولین بار خبر مهاجرت ریحانه پارسا را علنی کرد و گفت که آرزو می کند ریحانه پل های پشت سرش را خراب نکند و دست به کاری نزند که ممنوع الکار شود اغلب گمان کردند حرف درخشانی برای جلب توجه است و امکان ندارد پارسا موقعیت خوبش در ایران را رها کند و برود.
ریحانه پارسا مشکل خاصی نداشت. ممنوع الکار که نبود. پیشنهادهای خوبی هم داشت. حتی فیلم سینمایی اکران نشده گشت ارشاد سه را داشت و دلیلی برای رفتنش نبود.
این اتفاق اما افتاد و ریحانه پارسا از ایران رفت. ابتدا گمان می شد زود برگردد. یا این که راهی را برای بازگشت حرفه ای خود در کشور باز بگذارد اما هر چه می گذشت مشخص تر می شد که ریحانه پارسا نه تنها قصد بازگشت ندارد که مرزهای حاشیه را هم به سرعتی باورنکردنی می پیماید و حتی از شاخ خای خط قرمزی آن ور آبی هم سبقت می گیرد.
نمی خواهیم حاشیه های او را دوباره مرور کنیم که اغلب از آن آگاهید؛بحث سایت های شرط بندی،دوستی با پویان مختاری -که مدیر یک سایت شرط بندی است- و..
او حتی در یکی از لایوهای اینستاگرامی اش اعلام کرد پدرش او را طرد کرده و هر دو همدیگر را در اینستاگرام بلاک کرده اند.
پرداختن به بازیگر تازه کاری مثل ریحانه پارسا شاید به رونق اخبار زرد تعبیر شود اما واقعیتش این است که این ماجرا یک معمای حل نشده دارد از کسی که در اوج دوران بازیگری اش چطور حاضر شد قید همه آنها را بزند و در کشور همسایه حاضر باشد با شاخ خای اینستاگرامی مهاجرت کرده که اغلب در کار سایت های شرط بندی هستند هر نوع همکاری کند؟
این سوالی است که به نظر می رسد چند طیف جامعه مثل روان شناسان، جامعه شناسان،پیشکسوتان تلویزیون و سینما حتی سیاست گذاران فرهنگی کشور … باید دنبال پاسخ آن باشند.
ریحانه پارسا را چه شد؟ چرا و چطور وارد تلویزیون و سینمای کشور شد؟ آیا پله های موفقیت را به درستی و از راه صحیحش پیمود؟
وقتی از همان نردبان با هر شرایطی که گفتیم درست یا غلط، بالا رفت چرا به ناگاه خودش را پایین انداخت؟ چه چیزی کم داشت؟ دنبال چه چیزی بیشتر از آنچه داشت، بود؟
باور کنید پاسخ به این سوالات مهم است. ریحانه پارسا فقط روی ماجراست. پشت چنین ماجراهایی چه خبر است؟ خبری هست؟ حتما هست.