حسن بیانلو در نوشتاری با عنوان «کریم اکبری مبارکه کار بزرگی که کرد» درباره بازیگر سریال « امام علی (ع) » نوشت.
در این یادداشت میخوانیم: «رفتن نابهنگام کریم اکبری مبارکه ، برای آنها که او را میشناختند، داغ بزرگی بود. او کریم بود و بزرگ و مبارک! شرافت، اخلاقمداری، خندهرویی، انضباط و وقتشناسی او زبانزد همه بود.
اما موردی که میخواهم در این یادداشت به آن اشاره کنم و عده کمی از آن خبر دارند و یا کمتر در خاطرها مانده، کار بزرگی است که او سالها پیش در جنوب شهر کرد. ایشان در امور تربیتی آموزش و پرورش کار میکرد و در کانون پرورش فکری، شروع به آموزش تئاتر به بچههای شهرری کرد. بچههایی که چیزی از تئاتر نمیدانستند، اما او آهسته آهسته از قواعد حرفهای تئاتر برایشان گفت.
کمی بعد زمینهای فراهم شد و آقای اکبری با همین بچهها که تربیتشدۀ خود او بودند، مجموعۀ «میخوام حرف بزنم» را برای گروه کودک شبکه دو تولید کرد. این مجموعه میان مخاطبان خیلی گل کرد و اغلب آنرا به اسم «بچههای خرابه» میشناختند. مجید قناد تهیهکننده بود، بر اساس بداههپردازی بچهها، متنهایش را محمد چرمشیر نوشت و شاید جزو نخستین تجربههای مخاطب تلویزیون از شیوۀ «نمایش در نمایش» بود. بعد از آن، آقای اکبری با همین بچهها یکی دو مجموعه دیگر برای گروه کودک ساخت که دیگر شکل تئاتری نداشت. جز اینها یکی دو نمایش را هم برای صحنه کارگردانی کرد و بعد کلا کارگردانی و دردسرهایش را کنار گذاشت.
اما کاری که او طی چند سال در تربیت نمایشی بچههای شهرری کرد، تاثیرات ماندگاری داشت. او بچههای آماتور را آموزش داد و بعد حاصل کار را در قاب تلویزیون ارائه کرد. این فرایند آشکارا موجب ارتفاع گرفتن بچهها و باز شدن افق دیدشان شد. چنانکه میدانید در کشورهای پیشرفته، نمایش جزو مواد آموزشی ثابت مدرسه است. دلیلش این نیست که میخواهند بچهها در بزرگسالی وارد عرصه تئاتر و سینما شوند، بلکه کار نمایشی فواید و اثرات تربیتی بیشماری دارد، که در پی دست یافتن به آنها هستند. با نمایش، بچهها کار گروهی را میآموزند، اعتماد به نفس پیدا میکنند، یاد میگیرند که خود را جای نفر مقابل قرار دهند و از زاویه او مسائل را ببینند و ... البته کشف و پرورش استعدادهای هنری هم جنبهای از موضوع است. حتما در عرصههای هنری دنیا دیدهاید کسانی را که به افتخارات بزرگی رسیدهاند و گفتهاند از پایین پایین شروع کردهاند و اغلب به مدد یک مربی مسیر زندگیشان عوض شده است. بعضی از بچههای آن دوره، در عرصه هنر یا عرصههای دیگر خوش درخشیدند. حتی بچههایی که مسیر هنر را ادامه ندادند، اطمینان دارم که اثرات آن آموزشها را در کار و زندگیشان کاملا دیده و لمس کردهاند. سیدحسین یعقوبی، بهزاد جاودانفرد، احمد صادقی، امیرعباس تقیپور، علی صالحی، هوشنگ فلاح رضایی و خیلیهای دیگر، جزو بچههای گروه بودند.
آقای اکبری همیشه به بچهها میگفت نظم و انضباط و وقتشناسی یکی از مهمترین ویژگیهای یک تئاتری است. او میگفت یک تئاتری حتی از کنار دیوار کج نباید عبور کند، چون ممکن است بریزد و اگر برای او اتفاقی بیفتد، یک نمایش و یک گروه کارشان به مشکل میخورد. خودش به اعتراف همکاران حرفهایاش مصداق تمام و کمال این وقتشناسی و انضباط بود.
یکی از اشعاری که آقای اکبری برای تمرینهای نمایشی استفاده میکرد تا بچهها مدام تکرار کنند این شعر معروف بود: آری آری زندگی زیباست / زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. بچهها بعد از ساعات تمرین و وقت و بیوقت تکهکلامشان شده بود: «آری آری زندگی زیباست، به قول آقا اکبری!».
چند سال پیش برای نمایشنامهخوانی «نقش بر آب» از او دعوت کردم به تالار مولوی بیاید. بزرگواری کرد و آمد و بعد از اجرا، مرا مورد لطف خود قرار داد. همیشه فکر میکردم کارهای جدیتر و بهتری از خودم را برای ایشان ارائه خواهم داد. افسوس، حالا فقط برایم حسرتی مانده است نگفتنی.
یاد عزیز او در دلهای ماست و با آنکه در دل سخت اندوهگینیم، زیر لب زمزمه میکنیم: آری آری زندگی زیباست، به قول آقا اکبری...»
کریم اکبری مبارکه چندی پیش بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت.