حمید حامی با انتشار این تصاویر نوشت:
سخت است که خاکستر من شعله بگیرد
تلخ است رهایی تو مرا در قفسم کن
خشکیده اگر شاخهام و سایه ندارم
بردار به آغوش بگیر و هرسم کن
یک عمر نشستن و نبودن و نبودن
بس بوده مرا حوصلهی صبر ندارم
بعد از عدم نور تو درکم بکن حتی
من ظرفیت پنجره در ابر ندارم
دست تو کشیده شده از دور به سمتم
و سایهی تو چوبهی دار است برایم
من شعرترین حادثهات بودم و آخر
باید غزل رفتن خود را بسرایم
دل، نرمتر از آنکه تو را دور ببینم
تن، سختتر از آن شده که فرم پذیرم
دیوانهی جان بر لبم و سر به فرارم
سخت است کنار شبت آرام بگیرم