رابعه مدنی مادر امیرشهاب رضویان است و بازیگر بسیاری از فیلمها و سریال های ماندگار و خاطره انگیز سینما و تلویزیون ایران. بوسیدن روی ماه، مرگ ماهی، مدینه، سر دلبران و وضعیت سفید از جمله فیلمها و سریالهایی است که مدنی در آنها به ایفای نقش پرداخته است. رابعه مدنی آنقدر مهربان است که وسط مصاحبه طرز تهیه قرمه سبزی را به مصاحبه کننده بیاموزد و از نحوه صحیح بچه داری برایش بگوید. این معلم بازنشسته، مادر مهربان سریال «وضعیت سفید» است؛ مادری که از اختلاف فرزندانش رنج میبرد و تمام توان خود را به کار میگیرد تا میان آنها صلح و آشتی برقرار کند. مدنی تاکید میکند که در سریال وضعیت سفید خود واقعی اش بوده و حمید نعمت اله دست او را برای بداهه گویی باز گذاشته است. میگوید هیچ یک از اشعاری که در سریال میخواند در فیلمنامه نیامده بوده و از خودش به نقش اضافه کرده است. این بازیگر میگوید که نعمت اله به او گفته که میتواند لهجه همدانی خودش را داشته باشد و نیازی به ادای دیالوگها با لهجه تهرانی نیست. مدنی خاطرات خیلی خوبی از بازی در سریال وضعیت سفید دارد و تاکید میکند که بازیگران این سریال را همچون فرزندان خود پنداشته و دوست داشته است. این بازیگر خاطرنشان میکند هنوز که هنوز است بسیاری از مردم او را با نقش مادربزرگ سریال وضعیت سفید میشناسند.
سریال وضعیت سفید روی آنتن آی فیلم ۲ است و برای مخاطبان فارسی زبان تاجیک و افغان این کانال پخش میشود. به همین مناسبت گفت و گویی داشته ایم با رابعه مدنی، بازیگر نقش مادر در این اثر جذاب و به یادماندنی.
گفت و گوی ما با او را بخوانید:
شما نقش مادر و مادربزرگ را در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرده اید، اما مادربزرگ وضعیت سفید یک چیز دیگر است.
من دقیقاً همان احساسی را که دارم جلوی دوربین بازی میکنم. یعنی وقتی قرار است مادر شوم یک مادر واقعی میشوم نه متظاهر. از خودم ادا درنمی آورم. وقتی وضعیت اعتیاد بهروز را میبینم سرم را به دیوار میکوبم، گریه میکنم و میگویم من ۳۰ سال بچههای مردم را درست کردم، اما چرا بچه خودم باید این طوری بشود؟ پسرم وقتی این سکانس را دید گفت مادر آنقدر قشنگ این سکانس را بازی کردی که من هم با تو گریه کردم. به هر حال، بازیگر هم باید پولش حلال باشد.
ویژگیها و جذابیتهای این کاراکتر را در چه میبینید؟
در وهله اول، در مادر بودن. من در سریال وضعیت سفید، خودم بودم. اگر دقت کرده باشید میبینید که حتی گریم هم نداشتم. آقای نعمت اله روز اول گفت دیالوگها را آنطور که خودت دوست داری ادا کن. از آن طرف، کارگردانانی را هم داریم که نمیخواهند حتی یک واو جا به جا شود. من در آن شرایط کلافه میشوم. به آقای نعمتاله گفتم لهجه من همدانی است، البته میتوانم تهرانی هم صحبت کنم، اما در آن صورت باید حواسم را به لهجه بدهم و کارم را خراب میکنم. ایشان گفت ما تهرانی زیاد داریم، اما همدانی نداریم. احساس میکردم آن باغ، خانه خودم است و بازیگران هم فرزندان واقعی هستند. احساس بیگانگی با هیچکس نداشتم. من ۳۰ سال معلم بودم. وقتی سر کلاس میرفتم دانش آموزان، بچه هایم بودند نه شاگردانم. عشق میکردم که با اسم کوچک صدایشان میزدم. دانش آموزانم پیشرفتهای خیلی خوبی هم داشتند. وقتی بازیگر با عشق جلوی دوربین میرود، میتواند جوابگوی نقشش باشد.
چه مدت درگیر بازی در سریال وضعیت سفید بودید؟
حدود ۱۸ ماه، شاید هم بیشتر.
حضور و بازی در این پروژه بزرگ و زمانبر برایتان دشوار نبود؟
نه اصلاً. من ۳۰ سال معلم بودم. شب که میخواستم بخوابم نه تنها لباس هایم آماده بود که با خودم فکر میکردم فردا فلان درس را چگونه به بچهها بگویم که در ذهن شان بماند. خدا را شکر، سر صحنه سریال وضعیت سفید خیلی راحت بودم. یاد گرفته ام که خودم را با شرایط وفق بدهم. یک روز آقای نعمت الله به من گفت شما وقتی وارد باغ میشوی با خودت یک دنیا انرژی میآوری. بعضی از بازیگران جوان گاهی به خاطر شرایط غر میزنند، اما حتی یکبار نشد که شما گلایه کنی.
مادربزرگ سریال وضعیت سفید زن عارفهای است که شعر زیاد میخواند و روحیه طنازی دارد. این شخصیت چقدر اشتراک اخلاقی و شخصیتی با خودتان داشت؟
تقریباً به هم نزدیک بودیم. مرحوم پدرم از شعرای معروف همدان بود که در سبک هندی شعر میسرود. همیشه برایم شعر میخواند. هر چیزی را که میخواست به من بگوید در قالب شعر میگفت. مثلا اگر میخواست بگوید که حجاب داشته باش این مصرع را میخواند که: «خواهم که بپوشی رخ همچون قمرت را». در دوران تحصیل، ما همه شعرها را باید حفظ میکردیم. همه اینها در ذهنم باقی مانده است. شعرهایی که در سریال وضعیت سفید میخواندم همه از خودم بود. هیچ کدام در فیلمنامه نیامده بود. برای بداهه گویی محدودیتی نداشتم.
این مادر قرار است بین فرزندانش صلح برقرار کند، اما نمیتواند. تا جایی که به نشانه قهر خانه را ترک میکند. چرا نمیتواند بین فرزندانش صلح برقرار کند؟
این دیگر در فیلمنامه آمده بود وگرنه در حالت عادی با مریض شدن این مادر همه بچه هایش باید دور هم جمع میشدند. تا حدودی هم صلح برقرار شد، اما نه آن گونه که باید و شاید. قصه سریال میخواست از بی مهری دنیای امروز هم حرف بزند.
شاید این سوال برای مخاطب مطرح باشد که چرا زنی با این کمالات و انسانیت نتوانسته فرزندان خوبی را تربیت کند که حالا بخواهد میانشان صلح برقرار کند؟
باید دید ایراد کار این مادر در کجا بوده است. شاید به این دلیل باشد که پدر خانواده خیلی زود فوت کرده و بزرگتر بالای سر این بچهها نبوده است. بچه، هم پدر میخواهد و هم مادر.
رابطه مادربزرگ با امیر (نوه اش) هم خیلی جذاب است، به خصوص وقتی او را طفل دیوانه من خطاب میکند.
آن سکانس را به یاد دارید که وقتی من خوندماغ شدم امیر چه حالی شد؟ امیر خودش میداند که مادربزرگش چقدر دوستش دارد. محبت مادربزرگ همیشه در خاطر بچهها میماند. جالب است برایتان بگویم در سکانسی که احمد (داماد خانواده) با بازی سیدجواد هاشمی از جبهه برمی گردد قرار بود من به عنوان مادربزرگ او را بغل کنم. یک پسری در گروه تدارکات بود که همقد و همهیکل من بود. چادر مرا سر این پسر کردند و رفت و هاشمی را بغل کرد (می خندد). عوامل سریال وضعیت سفید خیلی خوب و حرفهای بودند.
چه بازخوردی از مخاطبان در زمان پخشسریال گرفتید؟
هنوز که هنوز است مرا با مادربزرگ سریال وضعیت سفید میشناسند. اتفاقاً چند روز پیش از رادیو با من تماس گرفتند. وقتی مجری خواست مرا معرفی کند گفت رابعه مدنی، مادربزرگ سینما و تلویزیون ایران. در مسافرتهایی که میروم همیشه مرا تحویل میگیرند. رفته بودم بازار همدان که چای ایرانی بخرم. فروشنده تا مرا شناخت برایم از انبار چای خوب آورد.
مخاطب شبکه آی فیلم هستید؟
بله آی فیلم را بیشتر شبها میبینم. شبکه خوبی است، فقط فیلم و سریال غمناک پخش نکنید. مردم دلشان تنگ است و افسرده شده اند. کرونا هم که بیشتر گرفتارشان کرده است.
این روزها چه میکنید؟
هشت ماه است که هیچ کاری را قبول نکرده ام. دیابت دارم و قند خونم بالاست. پسرم میگوید مادر هر چقدر هم دستمزد بدهند، نباید بروی.