یکی از اعضای تیم خاطرهانگیز سال ۹۸ سیروس دینمحمدی بود که علاوه بر تیم ملی در استقلال هم عملکرد درخشانی داشت و هواداران این تیم خاطرات زیادی از این ستاره آذری دارند.
اخبار ورزشی- با این بازیکن سابق تیم ملی درباره خاطرات جام جهانی فرانسه گفتگو کردیم که در ادامه می خوانید:
*از جام جهانی ۹۸ بگویید، به نظر خودتان نمیتوانستید در آن دوره بیشتر بازی کنید؟
شاید اگر آن اتفاقات رخ نمیداد و ایویچ جدا نمیشد، من خیلی بیشتر از این در جام جهانی بازی میکردم چون ایویچ اعتقاد بیشتری به من داشت و بازی من را دوست داشت ولی اتفاقاتی که افتاد و متاسفانه من کم بازی کردم و قسمت نشد که بیشتر از این بازی کنم.
*به نظرم در بازی با آلمان میتوانستیم نتیجه بهتری کسب کنیم.
یادم نمیرود که در بازی با آلمان ما تصور میکردیم آلمان راحت ما را شکست میدهد؛ اگر یادتان باشد آن سال آلمان پیرترین تیم خود در جام جهانی را داشت و اکثر آنها مانند ماتیوس و کلینزمن خداحافظی کردند. اگر ما خودباوری و اعتماد به نفس داشتیم شاید نتیجه خوبی میگرفتیم و حتی میتوانستیم صعود کنیم. بعد از آن بازی آلمان آلمان به کرواسی خورد و فکر کنم ۴ بر یک شکست خورد در حالیکه در بازی دوستانه کرواسی توانست ۲ بر صفر ما را ببرد و ما یک پنالتی هم خراب کردیم و بازی خوبی به نمایش گذاشتیم.
*عملکرد خودتان چطور بود؟
یادم میآید که در آن بازی وقتی وارد زمین شدم ۲ شوت هم زدم ولی توپهایم نگرفت و میتوانستم بیشتر و بهتر هم بازی کنم ولی قسمت نبود. روز بازی رفتم پیراهنم را با هاینریش عوض کردم که آن زمان در فیورنتینا بازی میکرد.
*حتی خود آلمانیها هم باور نداشتند که بتوانند ما را ببرند و وقتی گل زدند خیلی خوشحالی میکردند؛ مخصوصا یورگن کلینزمن!
بله، واقعا خودشان هم نشان دادند که فکر نمیکردند به این راحتی به ما گل بزنند ولی ای کاش ما آمادگی ذهنی لازم را داشتیم تا بتوانیم مقابل آلمانی که ماتیوس و هسلر و ... را داشت بهتر بازی کنیم و نتیجه بهتری بگیریم.
*شما فکر میکنید اگر ایویچ در تیم ملی میماند، میتوانستیم از گروه صعود کنیم؟
من هیچوقت یادم نمیرود که ایویچ دقیقا گفته بود اگر ما از یوگسلاوی گل بخوریم روی ضربات کاشته گل میخوریم و من اعتقاد دارم اگر ایشان سرمربی تیم ما بود، ما نتیجه خیلی بهتری میگرفتیم.
*ما مقابل یوگسلاوی چند موقعیت گل خوب هم داشتیم که نتوانستیم گل بزنیم.
بله شاید میتوانستیم مساوی بگیریم.
*یک بحثی هم که در آن دوره بود اینکه بازیکنان تیم ملی خیلی به کادرفنی اعتماد ندارند و قبولشان نداشتند؛ درست است؟
کاملا حرفتان را قبول دارم. وقتی فردی مثل ایویچ از تیم میرود، انتظار داریم که یکی قویتر از او بیاید ولی آقای طالبی رزومه ضعیفتری نسبت به او داشت و شاید این هم تاثیرگذار بود چون ایویچ که رزومه بزرگی داشت و در تیمهای بزرگی حضور داشت کنار رفت و مربی آمد که چند سالی اصلا در ایران نبود و مربیگری نکرده بود و بعد از ایران راهی دیگر تیمها شد و به نظر من طبیعی بود که بازیکنان دنبال کسی باشند که از او کار را یاد بگیرند و این حرفتان کاملا درست است.
*درباره بازی با آمریکا که بسیار خاطرهانگیز بود بگویید، فکر میکردید ما برنده شویم؟
بازی که آغاز شد ده دقیقه اول آمریکا یک بازیکن باکیفیت داشت که در لورکوزن بازی میکرد و اوایل بازی خیلی از سمت راست نفوذ کرد و خودمان هم فکر میکردیم میبازیم. من روی نیمکت بودم و یادم میآید آقای میناوند کارت زرد گرفت و آقای ذوالفقارنسب به من گفت که برو گرم کن چون آقای شاهرودی هم نبود و شاید میخواستند از من به عنوان دفاع چپ استفاده کنند. من رفتم گرم کردم که خوشبختانه آن اتفاق رخ داد و آقای استیلی آن گل را زد. به نظرم شرایط بهتر شد و از نظر اعتماد به نفس و دوندگی بهتر شدیم؛ هیچوقت آن صحنهها یادم نمیرود، وقتی داور سوت پایان بازی را زد در زمین و بعد در رختکن چه غوغایی بود و واقعا صحنههای خیلی خوبی بود و فکر کنم هرگز از ذهن مردم پاک نمیشود. محبوبیت تیم ۹۸ علت دارد؛ از آن تیم به قول آقای عزیزی ۳-۴ نفر بهترین بازیکن آسیا شدند و این خودش نشانه محبوبیت تیم ۹۸ است و همه ستاره بودند.
*بعد از بازی در رختکن بزن و بکوب خاصی بود؛ درست است؟
بله، آقای استاداسدی همه را شرمنده کرد و حسابی در رختکن رقصید و همه هم دست زدند.
*ما چند روز پیش که با آقای استاداسدی صحبت میکردیم، میگفت من نبودم و یکی از بچهها لباس من را پوشیده و با لباس من رقصیده است!
(میخندد) فکر کنم سرش را هم عوض کرده بود!
*فکر کنم آقای مهدویکیا روی در رختکن ضرب میزد و آقای استاداسدی هم میرقصیدند. فکر کنم استاداسدی در اردوی کرواسی گم شده بود! شما چیزی یادتان هست؟
گم نشده بود در استخر مانده بود و دیر رسید! دیدیم از آن ته یکی پیاده میآید.
*آقای استیلی گفته بود که ایشان بدون اینکه روغن بزند، رفت آفتاب گرفت و سوخته بود!
بله.(میخندد) در حین تمرین دیدم یک بازیکن نیست. بعد از چند دقیقه دیدم استاد اسدی از دور می آید و سوخته است.